نظریه فرابازی توسعه ایران

می­توان ارایه زاویه نگرشی نو به جهان اجتماعی را به عنوان مهمترین دلالت پارادایمی نظریه ابرریسمان در نظر گرفت. از این منظر همتای پارادایمی بوزون در علوم اجتماعی، مسوول فعال­سازی حلقه­های بازخور منتهی به همکاری بین بازیگران در راستای مسیر توسعه است. از این منظر شاید بتوان این بوزون کنش­ساز را مفهومی همتای دست نامرئی اسمیت در نظر گرفت که کنش­های کنشگران را هماهنگ می­سازد. اما مهمترین افزوده مفهوم بوزون کنش­ساز این است که حامل تغییر نیز هست وحلقه­های بازخوری که فعال می­کند به مانند جرم­دهی در فیزیک عمل کرده و انرژی لازم برای تغییر اجتماعی را به وجود می­آورد. البته ساختار جامعه ابرریسمانی ازکنشگرانی با منابع و منافع متفاوت و گاه متضاد است که حاصل کنش­های آنها بر وضعیت یکدیگر و وضعیت کل سیستم در دوری یا نزدیکی آن به مسیر توسعه اثر می­گذارد.بنابراین در قالب ساختار ابرریسمانی کنش منظور حلقه بازخوری است که به افزایش انگیزه همکاری و هماهنگی در بین کنشگران و میل آنها به تعاون می­انجامد.

می­توان با توجه به این انگاره هستی­شناختی و لزوم اتخاذ مدلی جمع­گرایانه برای تحلیل نهادی که از قابلیت احتساب شرایط ساختاری و چیدمان بازیگران طراح ساختار برخوردار باشد، ابرریسمان جامعه با رویکرد میان­رشته­ای ومحوریت دسترسی به حق مالکیت را بر اساس هشت بُعد تعریف کرد. این هشت بعد از سوابق نظری مطالعه درباره حق مالکیت استخراج شده­اند:

  • درجه تخصص­گرایی و تقسیم کار تخصصی؛ داگلاس نورث (۱۳۷۷) خاطرنشان می­سازد که افزایش درجه تقسیم کارتخصصی (نه صرفا مدیریتی) و افزایش درجه تخصص باعث می­شود تا بین افراد عدم تقارناطلاعات به وجود بیاید. به عبارت دیگر افزایش تخصص به واسطه آموزش یا مهارت حرفه­ای به معنای فزونی اطلاعات تخصصی و حرفه­ای یک طرف قرارداد مبادله نسبت به طرف دیگر وجود انگیزه بالقوه فرصت­طلبی در حین قرارداد است که دسترسی طرف دیگر به حق مالکیت خود را محدود می­کند.
  • فناوری؛ نورث(۱۳۷۷) خاطرنشان می­کند که پیشرفت فناوری به کاهش هزینه اجرای قراردادها، تشخیص تخلف از قراردادها و افزایش دقت در سنجش حق مالکیت منجر می­شود. همزمان با پیشرفت فناوری، می­توان ابعاد دارایی را بهتر و دقیقتر سنجید و مقیاس سنجش را استانداردکرد در نتیجه، ردیابی تخلف از ابعاد دارایی در مبادله آسانتر و اجرای قواعد کاراتر می­شود.
  • سازه ذهنی؛ نورث(۱۳۷۷ و ۲۰۰۵) تذکر می­دهد که مساله سازه ذهنی نه تنها به باورها، ترجیحات ویادگیری کنشگران برای تصمیم­گیری و انتخاب ارتباط دارد بلکه به مفهوم­پردازی یانظریه­پردازی (کلی) آنها در رویارویی با نااطمینانی محض و عمل به باورها نیز می­پردازد.افسانه­ها، اساطیر، تابوها و محتوای مذاهب نشان می­دهد که بشر نیاز داشته تا ازجهان رمزگشایی کرده و آن را توضیح دهد. باورها هم درباره چگونگی گردش امور جهان مادی و اجتماعی هستند و هم درباره اینکه چگونه باید باشد و از این روی انسان را درانتخاب هدایت می­کنند. در واقع باورها در نوع نگرش به قراردادهای اجتماعی یا پذیرش آنها، روشهای کامیابی، برابری، خشونت و احترام به قراردادها و نوع حکومت مطلوب نقش اساسی دارند.
  •  حکمرانی؛دارون عجم اوغلو و رابینسون (۲۰۱۱) که محور توجه خود را به دو گونه نهادهای فراگیر و استخراجی معطوف داشته­اند بیان می­کنند که در ساختار حکمرانی غیررقابتی، منافع حاصل از رشد اقتصادی به واسطه نهادهای استخراجی به سمت گروههای ذینفوذ انحراف پیدا می­کند و همه به طور یکسان از فرصتها برخوردار نمی­شوند. از این روی ساختار حکمرانی می­توان در زمینه تعریف و اجرای کارآمد و عادلانه­تر قواعد نهادی و دسترسی به حق مالکیت را ایجاد کند.
  • نظامیان؛داگلاس نورث، بری وینگست و جان والیس (۲۰۰۹) کنترل یکپارچه نظامیان و پیشگیری از ورود آنان به عرصه سیاست، اقتصاد و فرهنگ را به عنوان یکی از شروط آستانه­ای گذار از نظم دسترسی محدود به حق مالکیت به نظم دسترسی باز به حق مالکیت معرفی کرده­اند. کنترل نظامیان باعث می­شود تا تعریف و اجرای حق مالکیت به صورت بیطرفانه، غیرانحصاری و منصفانه صورت پذیرد.
  • سازمان؛ اونرگریف (۲۰۰۶) در تحلیل کامیابی بازرگانان مغربی در ایجاد شبکه تجاری گسترده از اروپا تا آسیا به نقش اصناف تجاری پرداخته و استقلال سازمانهای صنفی را در توانایی تعریف ائتلافی که حق مالکیت را به صورتی مستقل و مستقیم و مانع تعدی تعریف می­کند موثر می­داند.
  • بازار؛ هرولددمستز (۱۹۶۷) عرضه و تقاضا را به عنوان مبنای تعریف حق مالکیت قلمداد می­کند و از دید او هر چه مقیاس بازار بزرگتر باشد آنگاه تعریف حق مالکیت به صورت دقیقتر و تضمین آن نیز سودآورتر خواهد بود.
  • جغرافیا؛ پلکندی (۱۳۸۲) بر این باور است که هرچه امکان تعدی به یک سرزمین به واسطه ساختارجغرافیایی آن کمتر باشد آنگاه تعریف و اجرای حق مالکیت در آن سرزمین بسیار کارامدتر  و قدرت آن بیشتر خواهد بود.

 

هشت بُعد بالا در یک پیوند ابرریسمانی با یکدیگر قراردارند و هیچ یک به تنهایی نمی­توانند بار تعریف یا توضیح مسایل توسعه را به دوش بکشند بلکه پیوند ابرریسمانی آنهاست که می­تواند مبین فرایند توسعه باشد؛ چنانچه هر هشت بعد در جهت گشایش دسترسی به حق مالکیت حرکت کنند آنگاه سیستم به سمت توسعه پیش می­رود اما در صورت حرکت در مسیرهای متضاد از کارایی سیستم در مسیر توسعه کاسته خواهد شد. بدین سان چارچوبی نظری بر محور گشایش تدریجی و مستمر دسترسی به حق مالکیت بنا شد که مدیریت رانت برای کنترل خشونت، انگیزش طراحی نهادی کارآمد وشکستن وابستگی به مسیر نهادهای ناکارآمد برای تحقق سه اصل هماهنگی، همکاری واطمینان و میل به سمت سه شرط کنترل نظامیان، حاکمیت قانون میان فرادستان و استقرارسازمانهای دایمی قراردادی در محور تحلیل قرار می­دهد. از این روی مفاهیم مکانیزم یا سازوکار، بازی، طراحی نهادی، قدرت چانه­زنی، فضای حالت دسترسی به حق مالکیت،مجموعه نهادها و تحول دسترسی به حق مالکیت از ارکان اصلی این چارچوب نظری هستند.

 

فاز اول از نظریه فرابازی توسعه ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *