نام کارگروه: توسعه و منابع ملی
رئیس كارگروه: آقای عبدالرسول دیوسالار
شماره جلسه: ۸۳
تاریخ برگزاری: ۱۳۹۲/۴/۲۶
محل برگزاری: اندیشگاه طرح توسعه هزاره
مدت زمان: سه ساعت
حاضرین (به ترتیب الفبا): مهندس هومن ابوترابی، دکتر علی اسدی، مهندس فیروز بالكانی، دکترغلامرضا حداد، عبدالرسول دیوسالار، دكتر موسی‌پور، دکتر مهرداد ناظری، ابوالفضل نوری
غائبین: دكتر محمود فرهادی‌نیا، دکتر مهدی نوری
تنظیم‌کننده: سمیه میربراتی
عنوان: عدالت، فلسفه سیاسی و منابع
کلیدواژه:  عدالت، تخصیص منابع، اختلاف طبقاتی

دستوركارجلسه:
در جلسات پیشین كارگروه نمایی كلی از كتاب دوم منابع ملی در پاسخگویی به این سوال كه مكانیزم اثرگذاری منابع بر توسعه چیست؟ مشخص گردید. در این جلسه جناب آقای نوری در تکمیل ارائه قبلی خود به بیان تغییراتی که در جهت رفع نقدهای وارد شده بر ارائه قبلی ایشان بود پرداختند. سپس توسط اعضا مورد بررسی قرار گرفت. و در انتها برای هرچه بهترشدن مقاله پیشنهاداتی بیان گردید. در این تغییر و اصلاح ممکن است جمله ای که بر آن نقد وارد شده، حذف گردد و یا جمله سبک تری به کار رود. در قسمت هایی نگارنده با بیان جملاتی بیان نمود که چرا انتقادات امروزی دیگر پذیرفته نیست. مقاله ایشان با موضوع فلسفه سیاسی و منابع یكی از فصول كتاب است.

مشروح جلسه:

انتقاد وارد شده بر بخش اول مقاله مبنی بر جدا نبودن دو پرسش اساسی است: ۱- به کجا می خواهیم برسیم؟ ۲- چگونه به آن جا برسیم؟ این انتقاد به این صورت اصلاح گردید که حقیقتاً این دو پرسش از یکدیگر جدا نیستند اما ما می توانیم پرسش های علمی را از یکدیگر تفکیک کنیم. تفکیک این دو پرسش به مثابه تفکیک رشته های مختلف علمی نیست. به طور مثال در دانشگاه رشته های فیزیک و شیمی از یکدیگر جدا می شوند، در حالی که این دو مجزا از یکدیگر نیستند و مطمئناً در یکی از دیگری استفاده می شود. یا ممکن است پرسشی جامعه شناختی مطرح شود مبنی بر اینکه ساختن این ساختمان خاص چه تاثیری در جامعه دارد؟ این پرسش جامعه شناختی است ولی نمی توان منکر این شد که برای دستیابی به آن به مهندسی عمران نیاز نداریم. پرسش در وهله اول جامعه شناختی است. در دو پرسش ذکر شده نیز منظور تفکیک مطلق نیست و اگر نتوانیم تفکیک اولیه را نیز قائل شویم باید رشته های علمی را نیز کنار گذاریم. چون هیچ صورت مسئله علمی از صورت مسئله ای در رشته دیگر جدا نیست. بنابراین تفکیک این دو پرسش در ابتدای کار به این معناست نه اینکه واقعاً پرسش علمی مبنای فلسفی ندارند و بالعکس.
نکته دیگر که بحث بسیار پذیرفته شده ای است، اینکه کارکرد علم برقراری ارتباط میان پدیده هاست. که در علم شناسی و فلسفه علمی معاصر بحث پذیرفته شده ای است. تنها کاری که می توان در توضیح این امر داد ارجاع دادن است. منابع بسیار دیگری این امر را مفروض گرفته اند.
در بخش دوم مقاله وارد بحث عدالت می شویم. اینکه به فراخور نگاه ایگالیترین و مباحث مربوط به توسعه ایران، منافع طبقات پایین مورد اهمیت قرار می گیرد. این امر مفروض گرفته شده است. حال اگر عدالت را در حمایت از منافع طبقات پایین می بینیم باید چه کنیم؟ و اگر به دنبال حداکثر کردن منافع طبقات پایین هستیم باید چه کنیم؟ در قسمت اول این بخش به توضیح این مفروض پرداخته شد مبنی بر اینکه بدون در نظر داشتن این مبنا شاید عدالتی وجود نداشته باشد.
در نمودار شکل ۱  X 1و X 2 دو فرد هستند. برای توضیح ساده بحث، یک جامعه دو نفره در نظر گرفته می شود و منحنی AB مجموع منافع موجود در جامعه است که  می تواند به شکل های مختلف تقسیم شود. برای توضیح بیشتر چند پاراگراف را اضافه نمودم. برای درک بهتر شکل شماره ۱(فایل پیوست)، باید به جنبه ی زمانی نمودار توجه کرد. تفاوت این نمودار با نمودارهای معمول بازده اقتصادی در این است که این نمودار نه تنها الگوی دسترسی به منابع در یک زمان ثابت، مثلا دقیقه کنونی، بلکه الگوی دسترسی به منابع موجود در یک جامعه در میان مدت و بلند مدت را نیز نشان می دهد. به مثال زیر توجه کنید.
فرض کنیم سهم X 2 از منابع هر سال ۴۰ درصد در نظر گرفته شود، و ۴۰ درصد منابع، امسال معادل ۱۰ کیلوگرم گندم باشد. در این صورت، آن چه که شکل شماره ۱ نشان می دهد این است که سهم X 2 از منابع در سال های دیگر نیز کم و بیش همان ۱۰ کیلوگرم گندم خواهد بود. زیرا ۴۰ درصد منابع در سال های دیگر کماکان برابر ۱۰ کیلوگرم گندم است. دلیل این امر آن است که میزان کل منابع موجود در جامعه، کم و بیش ثابت بوده است. شکل ۱ ماهیت منابع را در عصر پیشاصنعتی نشان می دهد.
نکته اینکه درصد منابع ثابت است و اهمیتی ندارد که سهم اقشار مختلف چقدر است، چون کل ثابت است. اما در عصر بعد از کشاورزی و بعد از صنعتی شدن این شرایط تغییر می کند و اینگونه نیست که بیان شود مجموع ثابت است و یک تقسیم مادام العمر باید صورت پذیرد. به تبع آن اگر سهم شما به لحاظ درصدی کمتر باشد، در آینده نیز سهم شما به لحاظ درصدی کمتر خواهد شد. بنابراین به ضررتان خواهد بود. به عبارت ساده تر وقتی مجموع ثابت است به هر میزان که از سهمِ بالایی گرفته شود به سهمِ پایینی افزوده خواهد شد. تنها راه برای حداکثر کردن سهم طبقه پایینی کمونیزم است. در حال حاضر منابع کم و بیش ثابت نیستند و هر روز ممکن است منابع جدیدی کشف شود. زمانی که منابع ثابت نیست باید سهم افراد را در میان مدت و بلندمدت در نظر بگیریم.
بحث فلسفی این مقاله این است که هدف بهینه کردن منافع پایین ترین طبقات است. برخلاف فرض قبلی که در صورتی که می خواستیم سهم یکی را بالا ببریم باید سهم دیگری را پایین آوریم، حال این امکان وجود دارد که سهم همه افراد را بالا ببریم و علاوه بر آن سهم همه افراد را حداکثر کنیم.  اگر هدف بالابردن سهم همه افراد باشد شاید کمتر کشوری در دنیای در حال توسعه نباشد که از سی سال قبل خود بهتر نشده باشد. ولی هدف حداکثرسازی  است. یعنی در چه صورتی می توانید در مدت ده سال به بهترین حالت برسید. در اینجا این نکته مطرح می شود که آیا در جامعه همچنان آن تقسیم قبلی جواب می دهد و آیا پایین آوردن سهم طبقه بالایی و بالابردن سهم طبقه پایین، به نفع طیقه کارگر است؟ چه تاثیری بر سرمایه گذاری در بلندمدت دارد؟ چه تاثیری بر انگیزه افراد دارد؟ نکته مهمی که به دست می آید این است که اگر می خواهیم منافع طبقه کارگر را در میان مدت و بلندمدت افزایش دهیم، لزوماً اینگونه نیست که از بالایی بگیریم و به پایینی دهیم. اینکه چه درصدی به طبقه کارگر تعلق می گیرد بحث فلسفی نیست و تجربی است. حتی ممکن است با توجه به جوامع و فرهنگ های مختلف، متفاوت باشد.
منظور از نمودار شکل ۲(فایل پیوست) کشور خاصی نیست و B نمایانگر شکل دیگری است که توانسته فاصله طبقاتی را کم کند. در عین حال اینگونه نیست که با کم کردن فاصله طبقاتی، منافع طبقات پایین به خطر افتد. برایان بری بیان می کند که فاصله طبقاتی هیچ گونه توجیهی ندارد مگر اینکه راهی پیدا کنیم که با به وجود آمدن آن، حتی وضعیت پایین ترین طبقات نیز از وضعیت آنها در حالت برابری، بهتر شود.
سوال می شود در دو حالتی که یکی ضریب جینی بالاتری دارد و حالتی که ضریب جینی پایین تری دارد، کدام مناسب تر است؟ در پاسخ باید بیان کرد هر حالتی که در آن منافع طبقات پایین بیشتر تامین شود عادلانه تر است. در دفاع از عادلانه بودن نابرابری، تنها چیزی که اهمیت دارد این است که بتوانیم از عادلانه بودن آن برای فقیرترین افراد جامعه دفاع کنیم و دفاعی بهتر از این وجود ندارد که وضعیت آن ها از این که هست نمی توانست بهتر باشد.
در بخش آخر این مقاله به این موضوع پرداخته می شود که چگونه می توان سهم تمام افراد جامعه را افزایش داد. پاسخ این پرسش در ماهیت منابع نهفته است. منبع بودن یا نبودن یک ماده تابع مولفه های گوناگونی است. به تعداد این مولفه های گوناگون می توان جوامعی را تصور کرد که با توسل به این مولفه ها، کل منابع موجود در جامعه، و به تبع آن سهم تمامی افراد جامعه را افزایش می دهند.  بی شک یکی از این مولفه های تاثیر گذار، انگیزه¬ی انسان ها برای آفرینش منابع است. بنابراین، اگر الگوی دسترسی به منابع، نابرابر شود به گونه ای که افراد تاثیرگذار بر آفرینش منابع، سهم بیشتری از منابع داشته باشند، میزان کل منابع موجود در جامعه بیشتر خواهد بود. در نتیجه، سهم افراد دیگر نیز، هر چند از سهم آنان کمتر، اما از آن چه که بدون این دسترسی نابرابر به منابع میسر می بود، بیشتر خواهد بود.
موضوع دیگری که به این فصل اضافه خواهد شد مقوله حسد است. جامعه شناسان معتقدند که اساساً حسد یک ویژگی ضدتوسعه است و نباید به رسمیت شناخته شود. در صورتی که حسد را به رسمیت می شناسید باید برای آن تعریفی ارائه کنید. بنده این ویژگی را S نامیده ام. ویژگی S، بنا به تعریف، هر گونه تمایلی به بدترکردن وضعیت اقتصادی دیگران است، حتی اگر این روند به تضعیف وضعیت اقتصادی خود فرد نیز منجر گردد. به رسمیت شناختن آن به معنای نبودن آن نیست. زمانی که امری قابل قبول نیست به این معناست که فرهنگ حاکم بر آن کشور، به اعتبار داشتن این ویژگی فرهنگ ضدتوسعه است. یکی از کارهایی که برای دستیابی به توسعه باید انجام داد این است که این فرهنگ را در جامعه اصلاح کرد.

مشروح مذاكرات:

سطح توسعه یافتگی ضریب جینی را کاهش می دهد. یک کشور در ابتدا ضریب جینی بالایی دارد و زمانی که در مسیر توسعه وارد می شود، یعنی در مرحله گذار، ضریب جینی بالا می رود. زمانی که به سطحی از توسعه یافتگی می رسند ضریب جینی آنها کاهش می یابد و این نظم همواره وجود دارد. ( مهندس ابوترابی)
در این مقاله شما بر یکی از اصول رالز مبنی بر پذیرش نابرابری در شرایطی که به نفع پائین ترین طبقات است، اشاره می کنید. آیا اساساً می توان این بحث را بدون توجه به اصل برابری فرصت ها مطرح کرد؟ در جوامع قبل صنعتی کل منابع ثابت بود و تمام دغدغه تقسیم این منابع بین افراد به بهترین شکل بود. اما در جهان صنعتی این کل قابل تغییر است. بنابراین در نحوه توزیع علاوه بر دغدغه ایجاد برابری، این دغدغه وجود دارد که به نحوی توزیع کنیم که خود کل نیز زیاد شود. این کل توسط افرادی که دارای امکانات و انگیزه هستند زیاد می شود. در اینجا این سوال مطرح می شود که این افراد چه کسانی هستند؟ در واقع بحث فرصت های برابر باید در کنار این بحث آورده شود و یا در پیش فرض خود منافع طبقات پایین را به گونه ای تعریف کنید که این سوال ایجاد نشود. (دکتر موسی پور)
مدت کوتاهی بعد از نظریه عدالت مقاله ای منتشر شد که انتقاداتی را به همراه داشت. رالز استدلال کرد که احتمالاً فرصت های برابر از درون نابرابری استخراج می شود و شواهد حاکی از آن است که احتمالاً بالاترین بازده اقتصادی زمانی به وجود می آید که فرصت های برابر برای همه افراد ایجاد نشود. یک دلیل بنده که به این اصل اشاره نشد این است. که شاید فرصت های برابر از درون پذیرش نابرابری استخراج شود. (نوری)
پاسخ به این سوال مستلزم پاسخ به سوال دیگری است، اینکه اساساً چرا باید وضع مستضعفین بهتر شود و این فرض بر چه اساسی است. (دکتر حداد)
ایگالیترین ها به این موضوع معتقدند و از آنجا که این مقاله مربوط به ایران است طرح مقالات لیبرترین ها به دلیل داشتن دیدگاه انقلابی مناسب نیست. (نوری)
اگر بر مبنای حقوق طبیعی، نگاه برابری طلبانه دارید و بگویید که همه انسانها دارای حقوق برابر هستند و یا اینکه در اجتماع عادلانه است که همه افراد به دلیل استحقاق برابر، سهم برابر داشته باشند. با داشتن این ایده در ارتباط با فرصت های برابر با چالش مواجه خواهید شد. نگاه شما به سهم، تقلیل یافته و مقدماتی است و برابری فراتر از این نگاه است. در صورت طرح مقوله برابری باید مطرح کنید که همه افراد پشت یک خط استارت نبوده اند و همه افراد به اندازه کافی از فرصت های برابر برخوردار نبودند. (دکتر حداد)
عده بسیاری معتقدند که نابرابری وجود دارد. به سبب اینکه خواننده با خواندن کتاب کمتر با این پرسش مواجه شود که این نابرابری از کجا به وجود آمده است، همچنین به منظور مشخص شدن موضع نویسنده در این موضوع، علاوه بر پاسخ به سوالاتی از قبیل اینکه به کجا می خواهیم برسیم؟ و چگونه به آن جا برسیم؟ این سوال که در کجا هستیم نیز باید پرسیده شود. (دکتر هنرپور)
مشکل اساسی این است که موضع شما مشخص نیست. در صورتی که طرفدار نظریات برابری نیستید، نظریات شما براساس نظریه لیبرالی است. در واقع باید از یک ایده مشخص دفاع شود و از منظری که به آن اعتقاد دارید مقاله بنویسید. ( دکتر ناظری)
این اصل که ایگالیترین یا لیبرترین قابل قبول است موضوع بحث بنده نیست. بلکه موضوع مقاله این است که از درون مبانی ایگالیترین این مفاهیم استخراج می شود. (نوری)
نکته ای وجود دارد مبنی براینکه مشکل اقتصاد از اینجا شروع می شود که در اقتصاد کارایی نقطه مقابل برابری است. در عمل سیاست هایی که منجر به کارایی و رشد بیشتر می شوند کاملاً در تضاد با سیاست هایی است که به برابری منجر می شوند. در نتیجه در عالم واقعیت سیاست مداران و اقتصاددانان باید دست به انتخاب زنند. (مهندس ابوترابی)
مفهوم عدالت و بی ثباتی را هم وزن و متفاوت از هم در نظر گرفته اید. در حالی که این دو واژه از جنس یک موجودیت فلسفی و یک مصداق هستند. مادامی که عدالت به جزئیات خود مانند بی ثباتی، نابرابری و فاصله طبقاتی تعریف نشود هیچ است. (دکتر حداد)
رویکرد کلی مقاله این است که افزایش یا وجود نابرابری در طبقات اجتماعی، الزاماً منجر به بدترشدن وضعیت طبقات پایین نمی شود. به عبارت دیگر وجود نابرابری در ساختار توزیع منابع به عنوان یک راهکار در حل مسئله توسعه مطرح شده است. آیا این استنباط صحیص است؟ (دیوسالار)
بنده نمی گویم که اختلاف طبقاتی لزوماً خوب است. اساساً نابرابری موضوعیت ندارد. مبنای بحث بنده ایگالیترین است و یکی از شاخص های آنها این است که نتیجه توزیع حائز اهمیت است. (نوری)
به نظر می رسد که نتیجه نهایی بحث از لحاظ جنسی و سرشتی به لیبرترین ها نزدیک تر است. به منظور اینکه نتیجه مقاله مبنی بر اینکه نابرابری نیز می تواند در جامعه وجود داشته باشد به شرطی که منافع طبقات پایین را تامین کند، به درستی در سطح جامعه اجرا شود، الزامات اجرایی آن نیز باید تبیین شود. نیازی نیست در این مقاله نسبت این رویکرد با مسئله نابرابری یا فرصت های برابر مطرح شود ولی برای اینکه خواننده بفهمد که بحث در چه چارچوب کلان تری مطرح می شود تنها جانمایی آن را مطرح کنید. در واقع مولفه های دیگری را که درگیر این مفهوم اصلی هستند مطرح کنید و نه اینکه آنها را حل کنید. در این صورت منطق نهایی پیشنهادی مقاله شما صحیح است. (دیوسالار)  
نگاه ایگالیترین ها نسبت به لیبرترین ها امیدوارانه تر است و مشروعیت بالاتری دارد. حداقل اینکه از یک منظر به یک موضوع، به طور جدی نگاه می کنند. اما از منظر دیگر اشکالانی بر آن وارد است که پاسخگوی برخی سوالات نیست. به طور مثال علت به وجود آمدن پدیده روسپی گری چیست؟ به تعبیر اکثر تحلیل گران این موضوع، مهمترین علت آن عامل اقتصادی است. کسی که به این حرفه وارد می شود وضع مالی خوبی ندارد ولی بعد از مدتی به ثروت می رسد. بهره کشی اقتصادی از یک سری افراد وجود دارد که این افراد به علت این بهره کشی به ثروت می رسند. اما این تغییر به چه بهائی به دست می آید؟ آیا مفهوم رضایت فرد نیز در نظر گرفته شده است؟ در اینجا مسئله اخلاق مطرح می شود. در واقع یک نظریه باید توانایی پاسخگویی به ابعاد مختلف موضوع را داشته باشد. (دکتر ناظری)
عدالت، اخلاق حکومت است. در واقع فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق یک رشته هستند. ملاک بهتر کردن نیست بلکه  حداکثرسازی منافع است که به معنای بهترین راهی است که وضعیت افراد را بهتر کند. (نوری)
منابع انسانی یکی از منابع مهم است و انسانی که می خواهد برای خود و جامعه مفید باشد یک سرمایه است. اگر فرد در مسیرهای ناهنجار قرار گیرد، تخریب منابع صورت گرفته است. توسعه منوط به این است که همه افراد تا حدودی به مطلوبیت برسند و اگر فرد در محیطی قرار گیرد که در آن نابرابری حقوق وجود دارد و تبعیض وجود دارد، فرد مجبور می شود به هر کاری تن دهد که یک عامل تخریب برای فرد و جامعه است و لذا توسعه رخ نمی دهد. (مهندس بالکانی)    
در این نظریه نقش بازیگری دولت برای حداکثرسازی چیست؟ طبق این نظریه طبیعتاً دولت نمی تواند مداخله کند. در این مدل احتمالاً سیاست های حمایتی و رفاه اجتماعی نمی تواند محلی از اعراب داشته باشند. زیرا نابرابری را کم می کنند و شرایط را بهینه نمی کنند. (دیوسالار)
نظریه رالز دفاع اخلاقی از اینکه نابرابری زمانی قابل توجیه است که وضع طبقات فرودست را حداکثر کند نیست و کافی نیز نیست. بنا به گفته مارکس نابرابری محصول استثمار است زیرا انحصار ایجاد شده و منابع بیشتر از ارزش خود، ارزش آفرینی کرده اند. این اضافه ارزش به طور ساختاریافته غیرانسانی است. (دکتر اسدی)
با توجه به اینکه بحث کتاب چگونگی تاثیرگذاری منابع بر توسعه است و هر فصل باید پاسخگوی این سوال باشد، پیشنهاد بنده این است که در تحلیل خود قسمتی را که این رویکرد پاسخگوی نظریه توسعه گرای مبتنی بر منبع است، اضافه کنید. در آخر راهکارهایی را مبتنی بر بهترشدن رابطه میان منابع و توسعه بر مبنای رویکرد خودتان بیان کنید. (دکتر ناظری)
بهتر است که مقاله شما از نظر شکلی هماهنگ با سایر مقالات و دارای چکیده، مقدمه و طرح مسئله باشد. نکته دیگر اینکه استدلال کار شما و مسیر استدلالی آن کاملاً شفاف و مشخص است ولی دارای پرو بال کمی است. ارجاعات و مثال ها می توانند به تعداد بیشتری به کار روند. این امر عمق بیشتری به کار می بخشد. همچنین می توان به یک سری مفاهیم مرتبط مانند عدالت اشاره کرد. عدالت یک مفهوم انتزاعی است و نمی توان به سایر مفاهیم مرتبط به آن که مصداقی و ملموس هستند بی توجه بود. موضع کار شما به مفهوم توسعه باید به طور موکد بیان شود. تعبیر شما از عدالت توزیعی رابطه موکدی با توسعه تعریف نمی کند. مبنای برابری طلبی خود را در حمایت از حقوق پابرهنه ها مشخص کنید و به عنوان یک نویسنده حوزه خود را مشخص کنید. (دکتر حداد)
معمولاً در رابطه با توسعه برای سهم هر فرد از درآمد، مثال کیک را می زنند که با بزرگ شدن آن، تمام قطعات آن همزمان به یک نسبت بزرگ می شوند. ولی در عالم واقعیت در سه دهه گذشته اینگونه نبوده و با توجه به اینکه نرخ رشد از تورم بیشتر است، با زیاد شدن مجموع منابع درصدها به هم می ریزد. موضوع دیگر اینکه نابرابری رشد را کاهش می دهد. به طور مثال عدم دسترسی به تحصیلات باعث می شود کسانی که می توانند رشد را افزایش دهند، دیگر نتوانند این کار را انجام دهند که این امر به ضرر طبقات فرودست جامعه است. اگر در این مقاله پاسخ به این موارد به عنوان یک بخش تکمیلی پرداخته شود، کاربردی است. (مهندس ابوترابی)  
نتیجه گیری:
۱٫بحث در دو بخش اصلی قابل تقسیم است. یکی اینکه مقاله شما فصلی از یک کتاب است که باید به تبع کتاب بودن و تناسب آن با سایر فصول رعایت شود. عمده مباحث شکلی است. در مقاله نسبت و رابطه منطقی میان مقدمه و متن اصلی وجود ندارد. در مقدمه این سوال مطرح می شود که هدف از توسعه چیست؟ و مثال ها و سوالاتی مطرح می شود ولی ادامه بحث به فضای دیگری می رود. و در نهایت به سوالات پاسخ داده نمی شود. مفروضات اصلی در مقدمه باید تبیین شود. مقاله باید داری جمع بندی و فهرست منابع باشد. که روش آن نیز ارجاع دهی درون متنی است.
۲٫از ایده کلی مقاله مبنی بر اینکه وجود نابرابری زمانی منطقی است که وضعیت طبقات پائین را بهتر کند، گزاره های منطقی استنباط کنید که نسبت میان توسعه و منابع را تبیین کند. در واقع نسبت بحث خود را با مسئله توسعه و منابع به طور شفاف و دقیقی برای خواننده بیان کنید تا خواننده در فهم نسبت این فصل کتاب با فصول دیگر دچار ابهام نگردد.
۳٫نکته دیگر اینکه چیدمان مقاله تغییر کند و عناوین بخش¬ها ها با مقالات فارسی و علمی همخوانی بیشتری داشته باشد.
۴٫در قسمتهایی از مقاله مفاهیم کلیدی مطرح می شوند ولی در هیچ جای دیگری از مقاله توضیح داده نمی شوند. مفهومی که از مولفه منابع در ذهن شما وجود دارد گنگ است و باید بیشتر توضیح داده شود تا برای خواننده نیز شفاف شود. به ویژه وقتی منابع در گذشته را ثابت فرض کرده و منابع امروزی را متغییر و غیرثابت می دانید، باید آنها را توضیح واضح تری دهید. باید معلوم شود چرا در عصر پساصنعتی و صنعتی منابع دینامیک و غیرثابت هستند.
۵٫در این مقاله به مفاهیم کلیدی مانند دولت، فرصت های برابر، ثبات، رفاه، اخلاق، استثمار و … اشاره شد. کلیدواژه ها مفاهیم کلیدی هستند که مقاله شما را احاطه کرده اند. ضرورتی وجود دارد که به تمامی روابط مسئله با این کلمات پرداخته شود ولی حداقل باید متغیرها را بیان کنید و نسبت شما با این مفاهیم بیان شود.
۶٫در مقاله از رابطه عدالت توزیعی و توسعه صحبت کرده اید که به نظر باید دقیق تر ملوم شده و توضیح داده شود.
۷٫رابطه حمایت از حقوق طبقه پائین جامعه با توسعه معلوم شود.
۸٫مقاله شما بیش از حد خلاصه است. بعضی قسمتهای از متن سنگین و ناواضح است. برخی ایده های مادر در مقاله باید بیشتر توضیح داده شوند.
۹٫یک مرحله قبل از جمع بندی پاسخ به انتقادات و مروری بر آنها آورده شود و پاسخی کوتاه به آنها ذکر گردد. (دیوسالار)

دستورکار جلسه آینده:
عوامل اجتماعی و منابع
     

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *