منابع، هویت ملی و توسعه

نام کارگروه: توسعه و منابع ملی
رئیس كارگروه: آقای عبدالرسول دیوسالار
شماره جلسه: هشتاد و یک
تاریخ برگزاری: ۹۲/۳/۲۹
محل برگزاری: اندیشگاه طرح توسعه هزاره
مدت زمان: ۲ ساعت و سی دقیقه 
حاضرین(به ترتیب الفبا): دکتر علی اسدی، دکتر غلامرضا حداد، دكتر موسی پور، دکتر مهرداد ناظری، ابوالفضل نوری، دكتر امیر هنرپور
غائبین: مهندس هومن ابوترابی، مهندس فیروز بالكانی، عبدالرسول دیوسالار، دکتر محمود فرهادی‌نیا
میهمانان: دکتر شیخاوندی
تنظیم‌کننده: سمیه میربراتی
عنوان: منابع، هویت ملی و توسعه 
واژه‌های كلیدی: هویت، بالیده، بالنده
دستور كار جلسه:
این نشست، در راستای سلسله نشست های بنیادین در مفهوم سازی توسعه برگزار شد که در آن دکتر شیخاوندی جامعه شناس و جزء اولین کسانی که مسئله هویت را در سال ۶۹ در کتاب زایش و خیزش ملت مطرح کردند، مطالبی را در راستای منابع، هویت ملی و توسعه بیان نمودند. سپس اعضاء به نقد و بررسی ارائه ایشان پرداختند. 

مشروح سخنرانی دكتر شیخاوندی:
هویت به طور کلی یک مفهوم عام است و محدودیتی ندارد. به همین دلیل می توان از هویت انفرادی شروع کرده تا به هویت جمعی برسیم. اصل لغت به معنای چیستی و کیستی است که هر دو مفهوم در مورد انسان به کار می رود. در مورد هویت حیوانات ممکن است تنها بر چیستی آنها بسنده شود. با توجه به نظریه مارکس زمانی که گفته می شود اقتصاد زیربنا است، صحیح است ولی بُن آن انسان است و زیربنا و بن هر چیز به انسان برمی گردد. در نتیجه اقتصاد ساخته خود انسان است. بنابراین انسان عامل اصلی است.
زمانی که خداوند انسان را خلق می کند به آدم می گوید برای او اسم بگذارد و به دنبال آن زمانی که زن را خلق می کند، می گوید نامی را برای بگذار و نام او را نساء می گذارد. به این دلیل که مونس من است. پیروان عیسی معتقدند که زن، برای آدم آفریده شده و آدم برای زن آفریده نشده است. به همین ترتیب در ادیان یهودی، مسیحی و… هویت زن چیز دیگری است. زمانی که حرف از انسان، انس گیرنده و آدم به معنای مرد گفته می شود، هویتی است که مجبورند به منظور ارتباطات برای هر چیز اسمی را قرار دهند. در غیر این صورت امکان شناسایی آن وجود ندارد. به طور مثال زمانی که حرف از درخت می شود، هر کس درخت خاصی را در نظر می گیرد. مگر اینکه همراه با درخت مکملی آورده شود که خصوصیات آن درخت را بیان کند. به این ترتیب در جریان تحول انسان مسئله هویت برای اجسام، غیر اجسام و ذهنی و … مجبور هستیم کلماتی را بسازیم و به پیشانی جمادات و انسان نصب کنیم تا بتوانیم آنها را شناسایی کنیم. مسئله کیستی و چیستی از گذشته های دور جزء مشغله های انسان بوده است. برای شناسایی انسانها نیز معیارهایی را تعیین کرده اند. به طور مثال سن، جنس فرد، قد، رنگ و … علامتی برای فرد است. بنابراین سعی می شود علامتی گذاشته شود تا در درجه اول به تفکیک گروهی از گروه خود و گروهی از گروه دیگر کمک کند. برای نامیدن عوامل مادی از ابزار تا زمینی که در آن قرار دارند،استفاده می شود. همچنان از لغات حسین آباد و … استفاده می شود که به آبادی نسبت داده می شود. یعنی جایی که آب وجود داشته و آن را آباد کرده اند. در فرانسه، ملت ها لغتی ساخته اند که گروهی را از گروه دیگر تفکیک سازد و آن لغت comunity است. Common در فرانسه به مجموعه ای از آدمها گفته می شود و استفاده از این لغت برای نشان دادن اشتراکات زمینی، دینی، کاری، باوری و … است. این گروه از آدم¬ها خصوصیات خاصی دارند که متاسفانه در ایران رواج داده نشده است. Common به معنی اشتراکات و مجموعه ای از اشتراکات است. و مجموعه ای از افراد که به اشتراکات خود ارجاع دارند. خواه یک خانواده، قبیله و یا شهر کوچکی که ارتباطات خانوادگی خاص خود را دارند و آن را comunity نامیده ایم. اجتماع مجموعه افراد نسبتاً قلیلی است که در خون، خوی، خاک، خوراک و … مشترک هستند. جامعه عبارت از افراد نسبتاً کثیری که در خون، خوی، خاک، فرهنگ و … الزاماً اشتراکی ندارند.
اخیراً جامعه شناسان دریافتند که لغت society در ارتباط با مجموعه های بزرگ کافی نیست و باید لغتی به کار رود که در آن اصلاً انسان وجود نداشته و انتزاعی باشد. به طور مثال گفته می شود ایرانی یا امریکایی که منظور مردم امریکا و فرهنگ آنها است. کلمه سوشال از فرد و جامعه گرفته شده و منظور از سوشال افراد جامعه است. پارسوز می گوید societal comunity یعنی اجتماعاتی با خصوصیات همگن و اشتراکاتی است که شامل عامیت یک جامعه بزرگ است. به طور مثال عاشورا یک پدیده جامعیتی یعنی ایران شمول است. نوروز نه تنها در ایران بلکه در جاهای دیگر نیز وجود دارد. Societal در جامعه شناسی به کار می رود و national در علوم سیاسی استفاده می شود.   enter Societal معادل national  enter در علوم سیاسی است. که برای نشان دادن اشتراکات اجتماع را به آن اضافه می کنند. 
ما در بسیاری جهات با یکدیگر تفاوت داریم ولی همه ما ایرانی هستیم. به این ترتیب وحدت جمعی ما را به یکدیگر وصل می کند. زمانی که به عنوان یک فرد در جامعه ظاهر می شوید، جامعوی و فرد جامعه مدنی هستید و ارجاع به Sociatel بودن شما است. به این ترتیب بسیاری از مسائل توسعه ما در این قالب مطرح می شود. در زبان جامعه شناسی، برنامه ریزی کشوری یک عمل Sociatel است. در اشل استانی Sociatel micro گفته می شود. ولی جمعیت، جمع جامعه را در برمی گیرد.
ما حداقل سه هویت را در حالت فردی و جمعی با خود حمل می کنیم. هر فردی فی نفسه ممکن است نداند که در آن واحد به خانواده، قوم یا قبیله ای تعلق دارد. از آن طرف به مجموعه خیلی بزرگ تر Sociatel تعلق دارد که ایران است. بنده معتقدم که افراد از ایرانی بودن تعریفی ندارند و تنها بار عاطفی آن بروز می کند و در سایر موارد خودنمایی نمی کند. Sociatel بیشتر با دیگران برون از خود شناسایی می شود. کسانی که هویت ملی خود را به درستی نمی شناسند به این دلیل است که هویت دیگرانِ غیرملی را نمی شناسند. همه آدمها فرهنگ خاصی دارند ما کشور پرفرهنگی هستیم. در جهان، کشور یک فرهنگی یا دو فرهنگی نادر است. اکثر کشورها چندفرهنگی هستند و ممکن است چند دینی، چندزبانی، چند باوری و … باشند. در ایران چند دین و اقلیت های دینی وجود دارد ولی همه افراد ایرانی هستند و اشتراکات ما نیز در آنجاست. نشانه هایی وجود دارد که دیگران را به طور ذهنی وادار به شناسایی افراد می کند. تمام این شاخص ها در هویت های فردی اشتراک دارد و شاخص های برشمرده تا حدی ذهنی و انتزاعی هستند. افراد شاخص هایی را می سازند و امکانات مادی موجود مانند خانه، ابزار و حوزه عملیاتی و… هویت های فردی را دیکته می کنند. بنابراین هویت تنها انتزاعی نیست و با انواع آدرس های متفاوت دیگری همراه است. هم در مورد فرد و هم در مورد گروه ها. به طور مثال نظامی ها در یک مجموعه زندگی می کنند و آن مجموعه، آدرس زندگی آنها است. به این ترتیب هویت خاکی آنجا، مشخصه آن افراد است. بچه ها زمانی که به مدرسه می روند، کشف می کنند که اسم فامیل دیگری دارند. دولت ما سوسیالیستی است، زیرا سرمایه اصلی در دست دولت است و اقدام به متحدالشکل کردن افراد کرده است. اعم از یک رنگ کردن لباس و… در هویت ها انواع شاخص ها وجود دارد. 
انسانها بالیده می شوند. بالنده عامل فاعلی و بالیده عامل مفعولی است. به طور مثال پول و کار عامل بالندگی کشور است و کشور بالیده می شود. بنده با واژه توسعه مخالفم زیرا توسعه اصولاً مادی است. در یک پروسه عوامل بالندگی منجر به بالیده شدن کشور در مسائل اقتصادی، تکنولوژی و … می شوند. ولی توسعه بیان کننده این مسائل نیست. بالش، والایی، والش و…از این واژه استخراج می شوند. به این ترتیب در جریان بالیدگی کودک، نه تنها جسم او بلکه گویش، شناخت و … نیز در حال گام برداشتن و بالیده شدن است. زمانی که در موضوع توسعه یا بالیدگی تحقیق می شود باید گفته شود که چه چیزی با چه سرعتی جلو می رود و چه عواملی تسریع کننده  یا بازدارنده هستند. در نتیجه هویت همة افراد به صورت یکسان بالیده نمی شود.
چگونه عوامل مختل کننده، زبان و هویت را خراب می کنند؟ هیچ زبانی شماره یک خود را از زبان دیگر نمی گیرد و سپس بگویند دوم، سوم، چهارم. در صورتی که ما یکم داریم. نسل اول جامعه شناسان اقلیت یهودی را مذهب یهودی نامیده اند در حالی که یهود دین است و مذهب شاخه ای از دین است و ادیان را نمی توان مذهب نامید. به این ترتیب در جریان تحول فرهنگی این لغت ها مبین یک سری چیزهاست که باید دقیق کنیم در غیراین صورت اختلالاتی به وجود می آید.
مسئله جهانی شدن در درجه اول از برکت ارتباطات و در درجه دوم اقتصاد شکل گرفته است، ولی قبل از آن اقتصاد ملی بود و بسیاری اقتصادهای حوزه ای نیز وجود دارند. به این ترتیب معیارهایی را با خود حمل می کنیم که به جمع های بزرگ تری تعلق پیدا می کنند. از طریق آموزش و رسانه های موجود، شهرهای دیگر را می شناسیم تا به حد کشوروندی برسیم. بنده به جای واژه شهروند از کشوروند استفاده می کنم. شهروند به معنای اهل شهر است و شهروند ایرانی معنا ندارد. بعد از شهروند از کشوروند، قاره وند و جهان وند و خداوند استفاده می شود. هرقدر دانش فرد بیشتر شود خود را به فضای بزرگ تری متعلق می داند، زیرا فضای بیشتری را می شناسد. به همین ترتیب بالا می رود تا به جهان وند و وراء جهان وندی برسد.
اگر از طریق تلویزیون یا کتاب های درسی بر مسئله هویت ملی کار نشود، جامعه به یگانگی نخواهد رسید. متاسفانه بر روی آن کار نمی شود و درست در افتراق است و نه در اتفاق. تفاوت اتفاق و اتحاد در این است که که هر کس در موقعیت خودش می ماند و وفاق ایجاد می شود. منظور از اتحاد این است که افراد یکی می شوند.
زمانی که رسانه ها وجود نداشتند بسیاری از مردم نمی توانستند فارسی را به خوبی صحبت کنند. اکنون افراد سالمند با وجود اینکه ممکن است فارسی را به خوبی حرف نزنند ولی متوجه می شوند. بنابراین باید بر روی آن کار شود. در نتیجه جهانی شدن نیز به کار فراوان نیاز دارد. آموزش و پرورش جزء اولین نهادهایی است که بر روی مسئله جهانی شدن کار کرده است. تاریخ جهانی، جغرافیای جهانی را آورده است. بنابراین آموزش و پرورش در درون خود عامل جهانی شدن را شروع کرده و به وجود آورده است. نمونه ها غربی بوده است به این ترتیب اسباب توسعه یا بالیدگی در جریان تقلید این عوامل بالیدگی کار خود را کرده است. در نتیجه عوامل دیگر را در درون و ذهن خود جا داده اند و می گویند در راستای بالندگی است.         

مشروح مذاكرات:
– در مباحث هویت، نظریه تمایز و بوردیو مطرح می شود. نسبت بحث شما با این مبحث چیست؟ بحث غیریت و نفی غیریت نیز در فلسفه مطرح می شود. در واقع هویت از نفی غیریت حاصل می شود. به طور مثال ایرانی بودن، از نفی غیرایرانی بودن به دست می آید. نسبت این بحث با اشتراکات و افتراقات چیست؟ به این دلیل که در هویت، یک نفی غیریت و تقابلی وجود دارد، شکل دهی یا تاکید یا تعمیر هر هویتی منجر به خشونت می شود. ( دکتر اسدی)
– اثرانگشت به طور خارق العاده ای یک فرد را از فرد دیگر متمایز کرده است. حیوانات از طریق بو، گروه خودی را از گروه دیگر شناسایی می کنند. در تشخص تمام این موارد وارد می شود. یک مسابقه فرهنگی مبنی بر برتری افراد وجود دارد و در نتیجه، هویت همان گونه که از نام آن پیداست برتری جویی را در جامعه و اقشار نشان می دهد. ما خود را در اثر بود دیگران شناسایی می کنیم. من هستم و او نیز هست. تقابل الزاماً اینگونه نیست .در نعمت بزرگ حریم ها ضمن اینکه حفظ می شود، افراد را حریص نمی کند زیرا نعمت فراوان است. ولی در کمبودها شروع به من منم و … می کنیم. (دکتر شیخاوندی)
– قضاوت شما درباره کار دولت مبنی بر ملت سازی و متحدکردن لباس چیست؟ آیا این کار در جهت بالیدگی بود و یا بالیدگی را به تاخیر انداخت؟ ( دکتر اسدی)
– این امر یک جریان تاریخی است که ادامه دارد و در این جریان تاریخی، بسیاری جاها مقاومت کرده اند و تسلیم نشدند. مسئله تائید ما نیست بلکه مسئله دیدن واقعیات است. جریان اینگونه است و عامل بازدارنده ای برای آن وجود ندارد. همه مردم جهانی نمی شوند بلکه کسانی که چندین زبان را می دانند و دانش بیشتری دارند، جهانی می شوند و دیگران به جهان بسته می شوند. این جریانی است که وجود دارد و همه تمایل دارند این مسیر را طی کنند. به نظر بنده در حال حاضر هیچ گونه امکان بازدارندگی برای این عامل وجود ندارد و ما مجبور هستیم از این راه برویم. این راه مقطعی است و هر کس یک تیکه از آن را یاد می گیرد. ( دکتر شیخاوندی)
– هویت لزوماً به تعارض منجر نمی شود. زیرا کاملاً به فرهنگ حاکم بر روابط بستگی دارد. در سیاست بین الملل بیان می شود، ما سه شکل خاص از فرهنگ داریم. فرهنگ هابزی، لاکی و کانتی. فرهنگ هابزی به این معنی است که همه آدم ها با هم دشمن هستند. در این فرهنگ، هویت براساس دگر دشمن ساخته می شود. بنابراین همه در حال جنگیدن هستند. این هویت یک برساخته ذهنی است. ولی اگر تغییر کند فرهنگ لاکی است. آن دگر لزوماً دشمن من نیست، بلکه رقیب من است. او وجود دارد و من براساس وجود او، به وجود هویتی خود قوام می بخشم. ولی لزوماً هویت خود را در نبود او تعریف نمی کنم. فراتر از آن فرهنگ کانتی است که تمایز خود را با بیرون مورد شناسایی قرار می دهد. ولی موجودیت های بیرون از خود را، نه رقیب و دشمن بلکه همکار خود می بیند. در واقع منافع فرد ایجاب می کند که برای بهبود وضعیت فعلی خود، با دیگران همکاری کند. بنابراین تعارض، لزوماً منجر به دشمنی نمی شود. (دکتر حداد)
– با توجه به سه گانه هابزی، لاکی و کانتی و با توجه به بحثی که مطرح نمودید مبنی بر اینکه در صورت کمبود منابع، کسانی را که در دسته بندی کانتی قرار می دهیم در همان دسته می مانند. کشورهای توسعه یافته عضو اتحادیه اروپا، هنگام مواجه با بحران اقتصادی، درگیری ها و زد و خوردهایی را ایجاد کردند. بنده فکر می کنم در هویت، بالیدگی اقتصادی عامل بسیار مهمی است و این دسته بندی بهتری است. (دکتر هنرپور)
– کسانی که این نظریه را بیان نموده اند، بیشتر از مباحث اقتصادی، به آگاهی تکیه دارند. در واقع سطح خاصی از آگاهی، فرهنگ کانتی را ایجاد می کند. در این سطح، لزوماً تعارض، منافع بیشتری از همکاری ندارد. همکاری در یک سطح خاصی، منافع شخصی خودپرستانه بیشتری به همراه دارد. دولت ها یا انسان هایی که این حرکت را انجام می دهند به این نتیجه رسیده اند که پیگیری نفع شخصی خودپرستانه، منافع کمتری از پیگیری نفع جمع در قالب همکاری خواهد داشت. (دکتر حداد)
– افراد موضوعی را به طور ذهنی مطرح می کنند، سمت دیگر کنش واقعی امروزی است که در آن هستیم. باید ذهنیات را کنار گذاشت و با واقعیات مواجه شد. هویت، کشور، قلمرو، کمبودها و .. وجود دارد. مردم در جهان اغنا نمی شوند و همیشه چیزهایی را که کم است اختیار می کنند. ولی با این وجود مفاهمه خیلی بیشتر است. (دکتر شیخاوندی) 
– از برخی عبارات درباره هویت ملی، بوی تعابیر ارزش داورانه می آید. هویت ملی نیازمند استدلال نیست. دو امر اونتولوژیک و روان شناختی یا جامعه شناختی وجود دارد. این دو امر مستقل از هم هستند. ضرورتی ندارد برای صدق و کذب یک امر، صدق و کذب دیگری به دنبال آید. هویت ملی را می توان به عنوان یک امر روان شناختی مورد بحث قرار داد. اینکه آیا در ذهن ما این موضوع وجود دارد. گاهی به عنوان یک امر انتولوژیک بحث می شود، اینکه واقعاً چیزی تحت عنوان هویت ایرانی وجود دارد. نمی خواهم نتیجه بگیرم که اساساً هویت ملی و سعی در تقویت هویت ملی در افراد جامعه منفی است، بلکه مثبت یا منفی است. مطلوب یا نامطلوب بودن عملکرد وجود هویت ملی در یک جامعه، به رژیم حاکم در آن کشور بستگی دارد. آیا می توان نتیجه گرفت که در یک کشور با رژیم خاص، وجود هویت ملی یک عامل مثبت به حساب می آید و در کشور دیگری با رژیم متفاوت، وجود هویت ملی تهدید به حساب خواهد آمد؟ ( نوری)
– هویت ملی امر تازه ای است و از انقلاب کبیر فرانسه ایجاد شده است. تغییر خاصی با دولت به وجود آمده که زیر نظر دولت، نام آن را ملت می گذارم و سه ضلع دارد. کشور، دولت و ملت و در درون آن فرهنگ ها وجود دارد. این را ما نساخته ایم بلکه به وجود آمده است و ما نیز نهاد برهم زن نیستیم. ( دکتر شیخاوندی)
– با در نظر گرفتن منافع کل جهان، آیا دامن زدن و همراهی کردن با هویت ایرانی در شرایط فعلی ایران به نفع آینده جهان است، یا عکس آن به نفع آینده جهان است؟ ( نوری)
– ما به طور اتوماتیک از طریق تمام رسانه ها به جهان متصل هستیم. و در این راه قرار داریم در نتیجه شگردهای آن را نیز یاد می گیریم. از زمانی که خوردن با دست را رها کرده و با چنگال غذا می خوریم و … این جریان شروع شده است. و هیچ گاه متوقف نمی شود. و ابزارهای تازه هر روز دیوارها را می شکند. (شیخاوندی)
– ارزش گذاری برای هویت کار را سخت می کند و بهتر است که ابزار تلقی شود. بستگی به این دارد که تا چه میزان ارزش های دیگر را پررنگ می کند. بدین معنی که چگونه از این ابزارها استفاده کنیم تا ارزش های دیگر را پررنگ کند. یک فرد در یک کشور توسعه یافته عضو comunity های بیشتری است. از طرفی خشونت کمتری را متحمل می شود و فردیت او بیشتر نمود دارد. اما همان فرد را در یک جامعه ابتدایی تر در نظر بگیرید. بسیاری از هویت ها وجود ندارد. آیا می توان گفت در آنجا خشونت کمتری وجود دارد و وجود نداشتن غیریت ها، خشونت نیز ایجاد نکرده است. به نظر می رسد که توسعه یافتگی یا بالیدگی، عبور از هویت ها نیست. (دکتر موسی پور)               
– هویت ملی در هر شکل ممکن است برای حکومت و قدرت مثبت باشد. هویت ملی، قدرت را به چالش نمی کشد. ممکن است تعارض هویت های فروملی، قدرت ملی را به چالش بکشد. ولی به طور معمول هویت ملی برای نهاد قدرت مثبت است. تجربه تاریخی نشان داده که هویت های برساخته تهاجمی تر هستند، ولی هویت ایرانی بیشتر در حوزه تدافعی است. به این معنی که از حملاتی که به هویتش می شود ممانعت می کند. هیچ گاه نخواسته بر دیگران سلطه داشته باشد. کارکرد هویتی که یک میراث تاریخی است با هویت مصنوعی متفاوت است. هویت مصنوعی، می تواند تهاجمی باشد ولی هویت تاریخی الزاماً اینگونه نیست و می تواند تدافعی باشد. (دکتر حداد) 
– با توجه به بحث در باب جهانی شدن، موضوع هویت های فروملی و تعارض آنها مطرح است. یکی از اساتید در این باره بحث می کند، که جهانی شدن در شرایط فعلی به موازات هم دو عملکرد هویتی متعارض دارند. از یک طرف جهانی شدن به معنی افزایش آگاهی ها و ارتباطات و میل به پیوستن به جوامع کلان تر است، که تجلی آن در اتحادیه اروپا دیده می شود یا در جوامع غربی که جهانی شدن این امکان را فراهم کرده تا تعارضات فروملی به حداقل کاهش یابد. به موازات آن روند پراکندگی وجود دارد، افزایش آگاهی ها و کاهش فشارهای دولت زیرا جهانی شدن مترادف با ناتوان شدن دولت ها در اعمال قدرتی که در گذشته داشته اند، است. در واقع واگرایی به موازات همگرایی است. ترکیب این دو را واهمگرایی نامیده است. به این معنی که جهانی شدن یک روند هم گرایانه و نیز یک روند واگرایانه است. عملکرد جهانی شدن در جوامع توسعه یافته، همگرایانه و در جوامع توسعه نیافته واگرایانه است. وضعیت هویت ها در آینده جوامع در حال توسعه از جمله خاورمیانه، وضعیت خردترشدن و هویت های ریزترشدن، حاکمیت یافتن و اقتداریابی هویت های خردتر است. نظر شما در این باره چیست؟ (دکتر حداد)
– بنده در جایی نوشته ام در جریانی که همه به بلوک های بزرگ تر می چسبند ما سعی می کنیم که بلوک های بزرگ تر را کوچک و کوچک تر کنیم. این مسئله در جریان فروپاشی شوروی پیش آمد و اکنون نیز در خاورمیانه رخ می دهد. به عقیده بنده هرگاه مرکز با اطراف خود بد تا کرده است، جدایی صورت گرفته است و هر وقت مرکز با خود و دیگران به خوبی رفتار کرده است به هم چسبیده اند. اگر دولت مرکزی با درایت و عقلانیت عمل نکند، امکان جداشدن شهرهای اطراف مرکز وجود دارد. این امر به عوامل مختلفی بستگی دارد ولی در درجه اول شیوه حاکمان حائز اهمیت است.  حاکمان برای وصل کردن و فصل کردن نقش دارند. (دکتر شیخاوندی)
– از این منظرآیا تدریس زبان های قومیت ها ضروری است؟ یکی از مسائل مدارس و آموزش و پرورش های مناطق این است که زبانشان در منطقه آنها تدریس نمی شود و ملزم به فارسی حرف زدن هستند. آیا عدم تدریس زبان می تواند تقابل را جدی کند و به خشونت مبدل سازد؟ (دکتر ناظری)
– در سال ۱۳۱۲ قانونی مبنی بر اینکه در هر استانی، کتابی به زبان استان و درباره آن استان چاپ شود، وجود داشت. اخیراً این فکر زنده شده بود و مرحوم دکتر ورجاوند مقاله مفصلی علیه آن نوشت مبنی بر اینکه زبان دولت باید یکی باشد. در قانون اساسی ما نیز این موضوع به صراحت بیان شده است که زبان های محلی می توانند تدریس شوند و به آن زبان ها کتاب چاپ شود. (دکتر شیخاوندی)
– بحث هویت، مفهوم دنیای سنتی و مدرن را در خود دارد. به تعبیر دیگر اگر بخواهیم با مفاهیم ابتدایی علوم اجتماعی صحبت کنیم، یک هویت انتسابی و یک هویت اکتسابی داریم. هویت انتسابی، با تولد فرد شکل می گیرد و قابل تغییر نیست. در جوامع سنتی، افراد همچنان با هویت انتسابی رشد می کنند و بزرگ می شوند. در برابر این هویت، هویت اکتسابی وجود دارد که با سعی و تلاش انسان به دست می آید. تفاوت میان جوامع مدرن و سنتی این است که آنها از هویت انتسابی به هویت اکتسابی گذار می کنند و اکتساب، شخصیت افراد را می سازد. جوامع در حال توسعه همچنان درگیر انتساب هستند. هویت انتسابی، رادیکالیزم و افراطی گری بیشتری را در خود دارد. گیدنز بیان می کند افراد در دنیای مدرن راحت تر خود را بازتاب می کنند و می توانند خود را تغییر دهند. به همین دلیل در جوامع مدرن، هویت با تغییر گره خورده است. زیرا زمانی که تغییر را می پذیرند، تعصب ندارند. ولی در جوامع سنتی و روستایی اینگونه نیست و بر سر کوچک ترین مسائل با یکدیگر دعوا می کنند زیرا تعصب دارند. ( دکتر ناظری) 
– در جریان عضو ملت شدن، این امر در حالت تعدیل است و بخشی از هویت های اکتسابی یا دهشی باقی می ماند. سرمایه جامعوی هویت کنشی است. بنده معتقدم به خصوص در شهر بخشی از هویت دهشی(اکتسابی) را دارند. سه نوع سرمایه وجود دارد. در سرمایه اجتماعی از هویت دهشی استفاده می شود و به تمام افراد مهم منسوب می شوید. و اینگونه در مورد شما قضاوت می شود. در جامعه مدنی با توجه به خود فرد، کار، ماشین، آدرس و … قضاوت می کنند. سرمایه دیگری تحت عنوان سرمایه جمعی وجود دارد که بدون هیچ نشانه ای در ذهن فرد، یک سرمایه و قضاوتی وجود دارد. اینها سرمایه های مختلفی است که حتی در غرب نیز وجود دارد. ( دکتر شیخاوندی)  
دستور كار جلسه آینده: 
فلسفه سیاسی و منابع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *