طرحی اولیه از تاثیرگذاری منابع بر رژیمهای سیاسی
امروزه وقتی در ادبیات سیاسی سخن از دولت به میان میآید برای دولت کارکردهای پیچیده و متنوعی تعریف میشود دولتهای امروزی با کارویژههای مختلفی سرکار دارند اما مهمترین این کارویژهها برای دولتهای در حال توسعه کارویژهی توسعهگرایی است ازآن جهت که سایر کارکردهای دولت تحت تاثیر این کارویژه خاص میباشد.
تاکنون بحث دربارهی مثلث توسعه، منابع و رژیم سیاسی عموما به گونهای بوده است که بیشتر نقش دولت در شناسایی منابع و تخصیص آن در جهت توسعه مورد پژوهش قرارگرفته است. به عبارتی در این مدل، دولت بازیگر فعال فرض میشود و منابع تحت بازیگردانی آن قرار میگیرند. به نحوی که همواره منابع به عنوان ابژهای بودهاند که دولتها با استفاده از ابزار قدرت و توانمندی به شناسایی و بهرهبرداری ازآنها پرداختهاند. بهرهبرداری که گاه در راستای منافع ملت و توسعه بوده است و گاه در جهت تحکیم حاکمیت دولتها وتضمین بقا و منافع آنها.
در این راستا منظور از منبع موجودیتی فیزیکی و یا مجازی است که اولا در دسترسی بدان محدودیت وجود دارد و دوماً ازآن برای کسب منفعتی استفاده میشود. سه ویژگی مهم منبع این است که در تولید کالا وخدمات به کار میرود، محدودیت دارد ودسترسی به آن محدود است. منابع را براساس تقسیمبندی بانک جهانی درسه دسته میتوان تقسیمبندی کرد منابع طبیعی؛ منابع تولیدی که منظور از آن منابع انسان ساخت هستند که درجهت تولید به کار میرود یا همان زیرساختها؛ و در نهایت منابع غیرملموس که عبارتند از سرمایههای اجتماعی و انسانی.
بر این اساس آیا میتوان رابطه یک سویهای را که از دولت شروع میشود تا منابع را به کار گیرد به شکل دیگری نیز تعبیر کرد و میان آنها رابطهی دیگری هم متصورشد. به طور دقیقتر آیا میتوان فرض کرد که منابع نیز به طور متقابل بر روی دولتها تاثیر می گذارند و حتی ساخت آنها را تغییر میدهند؟ آیا ترکیببندی سبد منابع میتواند بر نوع رژیم سیاسی تاثیرگذار باشد؟ و آیا ترکیببندی منابع با غالب بودن سهم منابع طبیعی میتواند زمینه پیدایش نوع خاصی از رژیمهای اقتدرگرا شود؟
توجه به اهمیت سطح تاثیرگذاری منابع در مناسبات اجتماعی میتواند در تبیین دقیقتر این پرسشها مفید باشد. مطالعات و از جمله یافتههای نظریات دولت رانتیر بر این زاویه تاکید دارند. مطالعات نشان میدهد که فروانی منابع و به ویژه فراوانی منابع طبیعی میتواند ساخت نهادی در جامعه را دستخوش تغییر کند و حتی انتخابهای رژیمهای سیاسی را متفاوت سازد. رژیم سیاسی برخوردار از حجم گسترده منابع طبیعی به دلیل دسترسی به دامنه وسیعتری از انتخابهای اقتصادی و سیاسی، الگوهای رفتاری متفاوتی را از خود به نمایش میگذارد. این روندی از تاثیرپذیری بلندمدت رژیم سیاسی از منابع است که در طول زمان به وضعیت ثبات رسیده و بدین ترتیب ساخت رژیم را تغییر میدهد.
به طور خلاصه در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت که ترکیببندی منابع بیشک بر نوع رژیم سیاسی موثر است. اما شناخت دقیقتر زوایا، چگونگی و ابعاد این تاثیرگذاری و نتایج آن در روندهای توسعه ملی محل تحقیق و بررسی بیشتر است. به بیان دیگر در مطالعه روابط میان منابع ملی و رژیمهای سیاسی باید به رابطه دوسویه میان این عوامل توجه داشت و صرفاً عملکرد دولت در بهرهبرداری و بهکارگیری را بررسی و تحلیل نکرد، بلکه ضروری است تاثیر این بهرهبرداریها و بهکارگیریها از منابع بر ساخت رژیم سیاسی نیز بایستی در بلندمدت مورد توجه جدی قرار گیرد.