همه‌گیری ویروس کرونا در کنار تمام معایب و خطراتش می‌تواند مزایایی نیز داشته باشد که از جمله آنها امکان مطالعه و تمرکز روی خصوصیات رفتاری- ساختاری جوامع مختلف در برخورد با یک بحران یکسان است. هرچند که حداکثر چهار‌ماه از شروع گسترش ویروس کرونا می‌گذرد و این مدت برای تغییر رفتاری، یا ساختاری در نتیجه عوارض این شیوع همه‌گیر، به اندازه کافی بلند نیست و واکنش به آن را می‌توان در قالب واکنش‌های موقتی مشابه با بیماری‌های همه‌گیر قبلی چون ابولا یا سارس در نظر گرفت اما سرعت شیوع این ویروس در مقایسه با بیماری‌های مشابه و خطر بالای مرگ و میر باعث شد تا از یک سوی، اقدامات پیشگیرانه و درمانی در سطحی بسیار گسترده مورد توجه قرار گیرد و از دیگر سوی، نیاز به قرنطینه و فاصله‌گذاری اجتماعی نیز موجب قطع یا کاهش شدید بسیاری از ارتباطات اجتماعی و مدلی از انزوا در منازل شد. کنکاش در ماهیت و پیامدهای هر دو مورد می‌تواند درباره ابعاد توسعه، به خصوص سه کلید هماهنگی، همکاری و اطمینان، بینشی مهم به همراه داشته باشد.

بازی هماهنگی

ژان ژاک روسو برای نخستین بار بازی هماهنگی را فرمول‌بندی کرد. البته سده‌ها پیش از روسو، فریدالدین عطار نیشابوری در منطق‌الطیر و داستان سیمرغ این بازی را در قالبی روایی و البته عرفانی، اهمیت مفهوم هماهنگی و همکاری را نشان داده بود. در روایت روسو، گروهی از اهالی یک دهکده با یکدیگر قرار می‌گذارند تا در زمانی مشخص در موقعیت‌های مشخصی از جنگل در کمین بمانند تا در هنگام مناسب، یعنی عبور گوزن در داخل دایره حضور آنها، با حمله گروهی گوزن را شکار کنند. شکار گوزن یک منفعت بزرگ برای اهالی دهکده است چون گوشت مورد نیاز آنها را برای چند شب تامین می‌کند و می‌توانند از پوست، استخوان، شاخص‌ها و دیگر اجزای بدن گوزن نیز استفاده کنند و ابزارهای مفیدی بسازند. بنابراین، شکار گوزن یک تعادل منفعت‌محور برای اهالی دهکده است. اما دستیابی به این مزایا نیازمند شکیبایی تک تک شکارچیان و هماهنگی آنها در اتخاذ موضع مناسب است. ممکن است هر یک از آنها به صورت انفرادی، شکیبایی خود را از دست بدهند و خرگوشی جستان در نزدیکی موضع آنها، حواسشان را به سمت خود پرت کند. خرگوش در مقایسه با گوزن، گوشت بسیار ناچیزی دارد و می‌تواند خوراک یک‌شب یک خانواده روستایی باشد. اما شکار خرگوش، زمان کمتری می‌طلبد و نسبت به شکار گوزن هم ریسک کمتری دارد؛ ریسک اتلاف وقت در صورت عدم عبور گوزن، از دست رفتن تمرکز دیگر شکارچیان، توجه آنها به خرگوشی در اطراف خود … . بنابراین، شکار خرگوش یک تعادل ریسک‌محور در این بازی هماهنگی است. شکار گوزن نسبت به شکار خرگوش برتری پارتویی دارد اما اگر هماهنگی در میان شکارچیان به خوبی انجام نشده باشد و نااطمینانی به کل فرایند شکار و رفتار دیگر شکارچیان، زنجیره همکاری را قطع کند، تعادل پست‌تر غالب می‌شود. می‌توان این گونه بازی هماهنگی را در بیشتر موقعیت‌های اقتصادی-اجتماعی-سیاسی مشاهده کرد.

کرونا و هماهنگی

اکنون می‌توان با عینک بازی هماهنگی و تعادل‌های مترتب بر آن به بحران کرونا نگاه کرد. پیشگیری از شیوع بیشتر کرونا و افزایش کارایی اقدامات درمانی مبتلایان، از منظر کاهش تعداد مراجعان و جلوگیری از انباشت بیماران، از جنس بازی هماهنگی است که مدیریت آن در استقرار در تعادل منفعت‌محور (قطع زنجیره انتقال ویروس و کاهش ازدحام بیماران در بخش درمان) یا تعادل ریسک‌محور (عدم قطع زنجیره انتقال ویروس و دوره‌های متناوب از افزایش شدید شیوع و بیماران) نقش کلیدی ایفا می‌کند. این بازی هماهنگی در مساله قرنطینه و فاصله‌گذاری اجتماعی خود را نشان داد. در ابتدای دوره شیوع، سیگنال‌های متعددی از سوی مراجع مختلف به جمعیت ارسال می‌شد که محتوای آنها، نرخ کمتر قربانیان ویروس کرونا در مقایسه با دیگر گونه ویروس‌ها از جمله آنفولانزا بود. این تاکید بر قربانیان و مخاطره اندک در کنار تاکید بر حفظ موارد پیشگیرانه، مشابه این حالت بود که از شکارچیان گوزن خواسته شود تا در موقعیت مناسب کمین کنند اما تمرکز بالا نسبت به شکار گوزن (قطع زنجیره انتقال) تضعیف می‌شود. ضمن اینکه نگرانی از بابت تامین معاش برای کارکنان و صاحبان کسب‌وکارهای پرریسک یا زیان‌دیده از عوارض کرونا موجب شد تا ریسک ماندن در قرنطینه برای این گروه‌ها به لحاظ معیشتی برجسته شود و ناچار شوند تا بین دو ریسک احتمال ابتلای فردی یا احتمال عدم توانایی در تامین معاش خانواده دست به انتخاب یا رویکردی ترکیبی بزنند که توجه آنها را از شکار گوزن به شکار خرگوش منعطف کرد. در نتیجه، تعادل ریسک‌محور بیشتر مشاهده شد یعنی با وجود اصرار جامعه پزشکان نسبت به رعایت قرنطینه و فاصله اجتماعی، عدم رعایت قرنطینه و موج سفر باعث شد تا در شهرهای شمالی کشور، کرونا به یک بحران واقعی و جدی تبدیل شود. این تجربه، نشان می‌دهد که استقرار تعادل برتر بازی هماهنگی نیازمند حذف مراجع موازی در هماهنگی کنشگران، فرماندهی واحد توسط سازمان‌های ذیربط (وزارت بهداشت یا خود هیات دولت) است تا هزینه استقرار در تعادل ریسک‌محور باعث تحمیل پیامدهای خارجی منفی تخطی از فاصله‌گذاری اجتماعی به شهروندان پیرو این اصول نشود.  

کرونا و بازی‌های تکاملی

اما بینش‌های نظریه بازی برای تحلیل بحران کرونا فقط به بازی هماهنگی محدود نمی‌شود. در نسخه‌ای از بازی‌ها که بازی‌های میدان نام دارند، بازیگران (کنشگران) به صورت رو در رو و در مقابل یکدیگر بازی نمی‌کنند بلکه آنها برای کسب منابع موجود در یک میدان (مثل بازار، سازمان، شهرک مسکونی، بورس اوراق بهادار و …) و به منظور حداکثرسازی تابع برازش خود (بقا، بهزیستی و رضایت خاطر) بازی می‌کنند. هرچند که تقابل غیرمستقیم به معنای عدم ارتباط این بازیگران در این میدان نیست چون منابع موجود در میدان ثابت است و از این روی، هر گونه استراتژی بازیگران در برداشت حداکثری از منابع میدان (ثروت، قدرت،‌ منزلت و ارزش) می‌تواند از مجرای ارزیابی دوره‌ای کل جمعیت از نتیجه استراتژی‌های همه بازیگران، تجدیدنظر در رفتار یا ادامه رفتار را به دنبال داشته باشد. به بیان ساده، برش‌های متفاوت از جمعیت (برش منطقه‌ای، سنی، صنفی و …) وقتی بازدهی استراتژی‌های کل بازیگران را برای دوره t مشاهده، مقایسه و تحلیل می‌کنند به این نتیجه می‌رسند که رفتار خاصی می‌تواند تابع برازش آنها را به حداکثر برساند و از این روی، همواره نسبتی از جمعیت به سمت استراتژی الف و نسبتی دیگر به سمت استراتژی ب گرایش پیدا می‌کنند. این گرایش می‌تواند یک روند باثبات زمانی داشته باشد یا حالتی نوسانی به خود بگیرد که تحلیل این ثبات یا نوسان (یعنی احتمال تغییر دوباره) نیازمند تحلیل‌های مقداری است.

اما در یک نگاه غیرمقداری، می‌توان جمعیت را بر اساس مساله مورد نظر و رفتارهای مشابه در جمعیت‌ جانداران به رفتاری خاصی از گروه‌های جانداران شبیه‌سازی کرد و باید تاکید کرد که این تقسیم به معنای صفت‌دادن به جمعیت یا توهین به جمعیت نیست بلکه برای شبیه‌سازی رفتاری مرسوم است و به سادگی مدل کمک می‌کند؛ مانند مدل شکار-شکارچی لوتکا-ولترا یا مدل باز-کبوتر که برای تحلیل میزان گرایش به رفتار ریسکی یا غیرریسکی در جمعیت کاربرد دارد. اگر جمعیت را در بستر همه‌گیری کرونا به دو گروه گرگ‌گونه و گاوگونه تقسیم کنیم آنگاه می‌توان گفت که گروه اول ملاحظه گروه و جمعیت را دارد و گروه را درک می‌کند اما گروه دوم چندان ملاحظه جمعیت را ندارد و فقط در صورت اجبار از طرف یک بازیگر بزرگ به رفتار گروهی تن می‌دهد. در این نوع نگاه می‌توان به جمعیت سازمان‌های مردم‌نهاد یا حتی جمعیت خودجوش مردمی که به قرنطینه، فاصله‌گذاری اجتماعی، کمک به جبران پیامدهای اقتصادی کرونا و توزیع اقلام بهداشتی کمک کردند، جمعیت گرگ‌گونه گفت. نسبت گرگ‌گونه‌ها به کل جمعیت در دوره‌های بحرانی (مانند جنگ، زلزله و مواردی از این دست) بیشتر می‌شود اما در ابتدای دوره‌های بحرانی با تقسیم جمعیت مشارکت‌کننده در ابتدای بحران به کل جمعیت می‌توان تقریبی از نسبت جمعیتی آنها به دست آورد. هرچند که امکان تحلیل مقداری به خاطر عدم وجود آماری دقیق از چنین مشارکتی وجود ندارد اما بینش مهم این است که هرچه دوره بحران کرونا طولانی‌تر می‌شود، ارزیابی استراتژی رفتار و بازنگری در رفتار نشان می‌دهد که نسبت گرگ‌گونه‌ها در جمعیت انسانی بیشتر خواهد شد و حتی در صورت دوام بحران کرونا در یک بازه زمانی نزدیک به یکسال، شاید این نسبت بزرگتر گرگ‌گونه‌ها یا افرادی با مسئولیت‌پذیری اجتماعی و مایل به همکاری، به نسبتی باثبات تبدیل شود.    

   

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *