مشروطه نخستین توسعه‌سازی جدی ایرانی بر اساس سیمرغ‌شدگی بود اما سیمرغ مشروطه‌خواهی که می‌توانست ایرانیان را شهروند کند، مثله شد! چون خیلی زود افرادی نظیر شیخ فضل‌اله نوری کوشیدند تا پایه اصلی شهروندی، یعنی هویت غیرشخصی، سست شود و اصرار بر مشروطه مشروعه، سیمرغ را به سی‌مرغی تبدیل کرد که شکارش برای شاه قاجار، سخت نبود! اگرچه نهادهای جدیدی پا گرفتند اما مشروطه واقعی، نهادینه نشد و هنوز هم نهادینه نشده است.  امروز هم همین گرفتاری را شاهدیم و سیمرغ به سی‌مرغ تبدیل می‌شود؛ خواه با زور، خواه با نیرنگ، خواه با تکروی و زیاده‌خواهی و زودخواهی برای شخصی‌سازی ثمرات سیمرغ‌شدگی. خاطره جالبی از دوران کودکی دارم که سیمرغ‌نماندن را به خوبی نشان می‌دهد: تابستان 67 بود همراه با دو همبازی دیگرم، به سختی و طی مدتی طولانی پس‌انداز کردیم و پولهایمان را روی هم گذاشته بودیم تا بتوانیم یک توپ چهل‌تکه میکاسا بخریم؛ دست‌آخر شد و 1500 تومان خریدیم. روی ابرها بودیم چون در محله فقط ما توپ چهل‌تکه داشتیم؛ توپ چهل‌تکه واقعی که سنگین‌تر از توپ پلاستیکی دولایه بود؛ آنقدر سنگین که یکبار وقتی با عصا به آن شوت زدم عصا خم ‌شد و شکل شمشیر به خود گرفت! ولی مهم این است که با این توپ، اعتباری دست و پا کرده بودیم و حالا بچه‌های همسن کوچه پایینی از خدایشان بود که با ما مسابقه دهند یا حتی در عوض گل کوچک که با توپ چهل‌تکه نمی‌شد، فوتبال دروازه‌بزرگ بازی کنیم. اما یکی از سرمایه‌گذارها راضی نبود و می‌گفت فقط خودمان در کوچه خودمان با توپ بازی کنیم. کشمکش شروع شد و کار به قهر کشید و در نهایت آن دوستمان پیغام داد که سهمش از توپ را می‌خواهد. من و دوست دیگر خلاقیت بدیعی از خود نشان دادیم: توپ را با چاقو سه‌پاره کردیم و سهم آن دوست دیگر را انداختیم در حیاط خانه‌شان! عمر توپ به یکماه هم نرسید!   در واقع، هر سه ما در این سه‌پارگی سهیم بودیم و ائتلاف را نادیده گرفتیم. فرجام خودکامگی و خودخواهی و تمام‌خواهی و زودخواهی هم همین است؛ چندپارگی جمعیت و در نتیجه پاره شدن توپی که اعتباری می‌توانست باشد برای دستیابی به منابع و فرصت‌های بیشتر! هر ماجرایی را از این منظر بنگرید نیک در می‌یابید که عوامل پیش‌گفته و شکیبایی برای حفظ توپی که به سختی به دست آمده، از به دست آوردن خود توپ مهمترند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759