سید محمد علی جمالزاده در یكصد و شش سالگی درگذشت. زادنش به سال ۱۳۰۹ قمری در شهر اصفهان روی داد و مرگش در روز هفدهم آبان ۱۳۷۶ در شهر ژنو فرارسید. پدرش جمال الدین واعظ اصفهان ( متولد در همدان ۱۲۷۹- مقتول در بروجرد جمادی الثانی۱۳۲۶ ) نام داشت. محل اقامت او شهر اصفهان بود، ولی غالباً برای وعظ به شهرهای مختلف سفر می كرد. جمالزاده روزگاران كودكی را در اصفهان گذرانید و چون از ده سالگی فراتر رفت گاهی پدرش او را به همراه خود به سفر می برد، در همین دوره از حیات جمالزاده بود كه سید جمال در سال ۱۳۲۱ اقامت تهران را اختیار كرد و دو سه سالی بیش نگذشت كه فرزند خود محمد علی را برای تحصیل به بیروت فرستادن (۱۹۰۸) سن جمالزاده در این اوقات از دوازده سال درگذشته بود.جمالزاده در بیروت بود كه اوضاع سیاسی ایران دگرگون شد محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و هر یك از آزادی خواهان به سرنوشتی دچار شدند. سیدجمال پنهانی، خود را به همدان رسانید تا به عتبات برود، اما در آن جا به چنگ عمال دولتی افتاد. او را به دستور دولت به حكومت بروجرد تحویل دادند، در این شهر به اراده حاكم، ( امیر افخم) به طناب انداخته و مقتول شد.جمالزاده در بیروت با ابراهیم پور داوود و مهدی ملك زاده( فرزند ملك المتلكین ) چند سالی همدوره و همدرس بود. چون متمایل به تحصیلات دانشگاهی اروپائی شد در سال ۱۹۱۰ قصد عزیمت به اروپا كرد. ازراه مصر، خود را به فرانسه رسانید. ممتاز السلطنه، سفیر ایران، چون او را بشناخت توصیه كرد بهتر است به لوزان (سویس )برود و در آنجا به ادامه تحصیل بپردازد. تا سال ۱۹۱۱ در لوزان بود. در این سال به دیژون فرانسه آمد و دیپلم حقوق خود را از دانشگاه این شهر گرفت. وقوع جنگ جهانی موجب تشكیل كمیته ملیون ایرانی، به زعامت سید حسن تقی زاده، در برلن، برای مبارزه با روس و انگلیس شد. یكی از ایرانیانی كه در این كمیته دعوت شد سید محمد علی جمالزاده بود. او در سال ۱۹۱۵ به برلن آمد و تا سال ۱۹۳۰ در این شهر زیست. جمالزاده پس از ورود به برلن، مدت درازی نگذشت كه به مأموریت از جانب كمیته ملیون به بغداد و كرمانشاه اعزام شد (همانند ابراهیم پور داوود و حسین كاظم زاده و چند نفردیگر) مدت شانزده ماه در این صفحات بود. دربازگشت به برلن به همكاری قلمی مجله كاوه و اداره امور آن دعوت شد و تا تعطیلی آن مجله با تقی زاده كار می كرد. جمالزاده پس از تعطیلی مجله كاوه به خدمت محلی در سفارت ایران در آمد و سرپرستی محصلین ایرانی به او واگذار شد. حدود هشت سال در این كار بود تا از سال ۱۹۳۱ به دفتر بین المللی كار وابسته به جامعه ملل پیوست و در سال ۱۹۵۶ بازنشسته شد. از برلن به ژنو مهاجرت كرد و تا پایان عمر در این شهر بود. در این مدت چند دوره به نمایندگی دولت ایران در جلسات كنفرانس بین المللی آموزش و پرورش شركت كرد. جمالزاده در طول عمر خود، پنج بار به ایران سفر كرد. سفرهایی كوتاه، شاید نادرست نباشد گفته شود كه سال های زندگی او در ایران فقط سیزده سال از عمر دراز او بوده است. نود و چند سال را بیرون از ایران زندگی كرد. اما جمالزاده در سراسر عمرش با ایران زیست. هر روز كتاب فارسی می خواند و بی وقفه به دوستان ایرانی خود نامه می نوشت. هرچه تألیف و تحقیق كرد درباره ایران بود و اگر هم درباره ایران نبود به زبان فارسی و برای بیداری و گسترش معارف ایرانیان بود. خانه اش آراسته به قالی و قلمكار و قلمدان و ترمه و تافته و مسینه و برنجینه های كرمان و اصفهان و یزد بود. اوقات فراغت را با آنها می گذرانید. لذت می برد از اینكه فارسی حرف بزند. با خاطرات كوتاه گذشته ای كه از ایران داشت دلخوش بود. مكرر بر مكرر و با همه كس، از اصفهان دوره كودكی خود و محله بیدآباد حكایت می كرد. گاهی دامنه صحبت را به فعالیت های سیاسی پدرش در جریان مشروطه خواهی می كشانید و طرز و عظ او و مشكلاتی كه در تهران داشته است ,وصف می كرد. او بسیاری ازاین مطالب را در نوشته های متعدد بازگو كرده است.جمالزاده فعالیت فكری و نویسندگی را با پژوهش آغاز كرد و پیش از آن كه به داستان نویسی آوازه مندی بیابد، نویسنده مباحث تاریخی و اجتماعی و سیاسی بود. گنج شایگان پنج سال پیش از یكی بود یكی نبود( ۱۳۴۰ ق) منتشر شد. تحقیقات متعددش درباره روابط روس و ایران و حدود پانزده مقاله تحقیقی دیگر كه در كاوه به چاپ رسید همه پیش از یكی بود یكی نبود منتشر شدند.جمالزاده نویسندگی را با مجله كاوه آغاز كرد و پس از آن كه كاوه تعطیل شد به همكاری جوانانی كه در اروپا درس می خواندند مرتصی یزدی، غلامحسین فروهر، حسن نفیسی، مشفق كاظمی، احمد فرهاد، تقی ارائی که مجله فرنگستان را در برلن بنیاد نهاده بودند شتافت و مقاله هایی در آن مجله  به چاپ رسانید. آنجا مطلبی درباره فارسی نوشت كه میرزا محمدخان قزوینی را برانگیخت تا مقاله اساسی و معتبر و پر آوازه خود را در آنجا منتشر كرد. جمالزاده با توقف انتشار فرنگستان به روزنامه های ایران رو كرد و در روزنامه های ایران آزاد، شفق سرخ، كوشش، اطلاعات، به چاپ نوشته هایی كه بیشتر مطالب اجتماعی می بود پرداخت، تا آن كه مدیری مجله علم وهنر را پذیرفت كه در برلن انتشار می یافت. مؤسس این مجله ابولقاسم وثوق بود. هفت شماره از آن بیشتر منتشر نشد (مهر ۱۳۰۶-بهمن ۱۳۰۷) خودشان آن را مجله فنی و ادبی معرفی كرده اند. علم و هنر نتوانست حتی به پایه ایرانشهر برسد. از جمالزاده در سال های ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۱ نوشته زیادی به چاپ نرسید. در جریان های فرهنگی ایران در آن سال ها شركت بارزی نداشت، جز اینكه به عنوان عضو وابسته فرهنگستان ایران انتخاب شده بود. با وجود این، همواره می كوشید مخاطبان فارسی زبان و هموطنان خود را داشته باشد. در زمان جشن هزاره فردوسی منحصراً یك مقاله به عنوان نه اندر نه آمد سه اند چهار ازاو در فردوسی نامه مهر( ۱۳۱۳)چاپ شد. در جشن هفتصد ساله تألیف گلستان سعدی، كتابچه ای به نام پند نامه سعدی منتشر كرد ( ۱۳۱۷) مقاله ای درباره كتاب ( مندرج در مجله تعلیم و تربیت)، و مقاله ای در مجله موسیقی، و ترجمه قصه ای از آناتول فرانس در مجله مهر ( ۱۳۱۶) و ترجمه داستانی از اسكار وایلد در همان مجله( ۱۳۱۷) و چند مقاله در روزنامه كوشش، از جمله درباره كتاب زیبا نوشته محمد حجازی، حاصل آن دوره از نویسندگی اوست.مجله های تعلیم  تربیت، مهر، موسیقی محل نشر نوشته های ادبی و فرهنگی او در آن دوره بوده است. جمالزاده، پس از شهریور ۱۳۲۰كه مجله های مختلف ماهانه ادبی در ایران تأسیس شد، در غالب آن ها مقاله نوشت و داستان منتشر كرد. در سخن، یغما، راهنمای كتاب، وحید، ارمغان، هنر و مردم بیش از همه مقاله دارد. در مجله كاوه، كه محمد عاصمی در مونیخ به چاپ رسانید نیز مقاله های زیادی منتشر كرده است. او نمی توانست و نمی خواست با هم وطنانش بی رابطه بماند. آن ها را كه در ژنو می دید (اعم از ادبا و فضلا و یا رجال سیاسی) به ذوق و شوق ملاقات می كرد و به صحبت با آنان می نشست. با غالب آن ها كه در ایران اهل كتاب و قلم بودند مكاتبه مداوم داشت. هر كس به او نامه ای می نوشت پاسخی به تفضیل دریافت می كرد.
 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *