زلزله داعش و نقشه فرابازی خاورمیانه: رضا مجیدزاده (شماره ۲۳۹ مجله مثلث)

اشاره

زلزله در نتیجه آزادسازی انرژی ناشی از گسیختگی گسلهای روی پوسته زمین رخ می دهد و به صورت ارتعاش یا گاهی جابجایی زمین نمایان می‌شود؛ یعنی در نتیجه بروز آن ممکن است جابجایی و تغییراتی در جغرافیای زمین صورت پذیرد. به نظر می رسد که زلزله داعش نیز در حال ایجاد جابجایی و تغییراتی در جغرافیای سیاسی  به صورت خواسته یا ناخواسته است. از جمله مهمترین این تغییرات نیز در اقلیم کردستان روی می نمایاند که در حال حاضر به یکی از جبهه های اصلی نبرد با داعش تبدیل گشته است. البته قصد از این نوشتار، استدلال بر اساس مغالطه تمثیل داعش بر زلزله نیست بلکه از این مفهوم استفاده شد تا درک شیوه اثرگذاری آن بر خاورمیانه آسانتر باشد.

 

داعش در برابر کردها!

روز یازدهم فروردین ماه سال جاری خورشیدی، یکی از نمایندگان ائتلاف کردستان پارلمان عراق اعلام کرد که داعش به دنبال جذب کردهای منطقه خودمختار کردستان عراق است. اما در عمل کردهای عراق نیز به کمک ارتش این کشور شتافتند  و با گسیل نیروهای پیشمرگ برای مبارزه با داعش به طور رسمی در برابر این گروه تروریستی موضع گرفتند. در روز بیست و دوم خرداد نیز  سرلشکر شیرکو رئوف، فرمانده نیروهای پیشمرگ کرکوک اعلام کرده بود که نیروهای پیشمرگ در پایگاه نظامی تل الورد و دیگر مراکز نظامی منطقه الرشاد در ۲۵ کیلومتری جنوب‌غربی استان کرکوک مستقر شده‌اند تا خلأ امنیتی ناشی از عقب‌نشینی نیروهای تیپ ۱۲ ارتش عراق از این منطقه را برطرف سازند. با این وجود پیشمرگ‌های حزب اتحادیه میهنی کردستان, ی.ن.ک و حزب دموکرات که عقب‌نشینی را رد کردند، در کنار نیروهای ی.پ.گ علیه داعش می‌جنگند.

 

صفحه شطرنج تحولات عراق

به تازگی حزب کارگران کردستان یا پ.ک.ک. از تمامی کردهای ساکن در شمال، جنوب و غرب در خواست کرده است که علیه داعش متحده شوند. این گروه در رشته کوههای شمال عراق اسکان دارند اما برخی از اعضای آنها نیز در ترکیه هستند. پ.ک.ک. با کردهای در حال مبارزه با داعش در سوریه نیز متحد است. به این ترتیب می توان گفت که یک گستره جغرافیایی از جنوب شرقی ترکیه تا شمال شرقی سوریه و شمال عراق درگیر جنگ با عراق شده اند. این اتحاد به تقویت گروههای درگیر با داعش منجر می شود. در واقع هزینه عدم سامانیابی یک کنش جمعی در برابر داعش در مقایسه با هزینه انتظاری سلطه این گروه تروریستی در عراق به ویژه برای اقلیتهای مذهبی این کشور به حدی اندک است که حتی یزیدیهای عراق نیز برای مقابله با داعش مسلح شده اند.

از طرف دیگر مهمترین پیامد خارجی مثبت این اتحاد بین کردها برای موقعیت دولت مالکی است که قدرت چانه زنی او را افزایش داده است زیرا ائتلاف علیه داعش جنبه فرامذهبی،فراملی و فراقومی به خود گرفته است به طوری که نوری مالکی، نخست وزیر عراق به نیروهای هوایی این کشور دستور داد تا از کردها در برابر داعش حمایت کنند. بدین ترتیب نوری  مالکی به واسطه نمایش توانایی بسیج نیروهای مختلف در برابر داعش به تثبیت موقعیت خود کمک زیادی کرده است. البته تحولات اخیر عراق نشان داد که نه ارتش عراق و نه کردها به تنهایی قادر به مقابله با داعش نیستند. از این روی آنچه به  تقویت اتحادی فرامذهبی، فراملی و فراقومیتی  انجامیده است این است که ارزش آتی ائتلاف ولو موقت گروههای مختلف درگیر با داعش به شدت بالاست چون تجربه سوریه و نخستین روزهای هجوم داعش به عراق نشان داد که هیچ کدام از گروههای درگیر به تنهایی از عهده مقابله با این گروه تروریستی بر نمی¬آیند. تروریست‌های داعش در روزهای اخیر مناطق وسیعی، از جمله چند میدان نفتی بین شهر موصل در شمال عراق و مرز سوریه را تسخیر کردند. آنان پیشمرگ‌های کرد را از این منطقه بیرون راندند؛ بنابراین زلزله داعش و ادامه مسیر تکانش آن به سمت کردها باعث نزدیکی دولت مالکی و کردها شده است اما مساله اصلی به پایداری این ائتلافها پس از پایان قائله داعش مربوط می شود. البته صرف از نظر ادامه حضور مالکی به عنوان نخست وزیر عراق، این ادامه همکاری تا حد زیادی به تحولات نقشه فرابازی اقلیم کردستان در منطقه خاورمیانه بستگی دارد. داعش انعکاس یک بازی تو در تو در خاورمیانه است که نگاه به آن از زاویه مرزهای داخلی کشورهای درگیر بسنده نیست.

 

بازی تو در توی داعش در خاورمیانه

منطقه منا (خاورمیانه و شمال افریقا) در بستر تحولات تاریخی بسیار مهمی قرار گرفته است. اینکه این تغییرات برای کدام یک از گروه های بازیگر نقطه عطف باشند از منظر تحلیل روندهای آتی این منطقه ضرورت دارد. گستره این تغییرات به حدی است که از شاخ افریقا تا مرزهای شبه قاره هند یعنی جغرافیای استراتژیک پیرامون ایران را در بر گرفته است. از نظر تجربه تاریخی، بازیگران بین¬المللی در کاربست سه استراتژی زاغ و روباه (تطمیع و غارت)، تضعیف متوازن (گرفتاری کشورهای همجوار در جنگهای فرسایشی یا دامن زدن به اختلافات ملی و فراملی) و لبه پرتگاه (تهدید معتبر و اخذ امتیاز) بیشترین عایدی را کسب کرده اند. برای لایه بندی بازی های بین المللی تودرتو می توان محور تمرکز را بر منابع استراتژیک متمرکز کرد؛ منابع انرژی، مغزافزار یا نخبگان فکری، مناطق کم ریسک تولید و بازارهای مصرفی از مهمترین منابع استراتژیک در بستر اقتصاد شبکه ای امروزی هستند. این منابع چندین کارکرد را به عهده دارند؛ گروهی از آنها به مانند مناطق کم ریسک یا کم هزینه تولید از هزینه تولید کالاها و خدمات در بستر اقتصاد شبکه ای و شیوه تولید غیرمتمرکز می کاهند. گروهی دیگر یعنی مغزافزار توسعه اقتصاد دانش بنیان در کشورهای پیشرفته را به پیش می برند. هنوز منابع انرژی فسیلی به عنوان یکی از منابع حیاتی برای صنعت و حفظ سطح زندگی شهروندان کشورهای صنعتی و تازه صنعتی شده اهمیت زیادی دارند. بازارهای مصرفی تولیدات کشورهای صنعتی و تازه صنعتی شده از بابت تضمین استمرار و ثبات رشد اقتصادی آنها اهمیت دارند. در چنین بافتاری که صرفه های ناشی از شبکه در قالب منطقه گرایی اهمیت فزاینده یافته است، ۲۰ کشور صنعتی پیشرفته جهان با کشورهای خاورمیانه در بازی انرژی فسیلی، بازار مصرف و مغزافزار درگیرند. این کشورها به واسطه منابع و منافع متفاوت، استراتژی یکسانی در مقابل کشورهای خاورمیانه اتخاذ نکرده اند. از نظر بازیگران طیفی، ایالات متحده پیشاپیش کشورهای اتحادیه اروپا قرار دارد و روسیه در کنار چین در طیف دیگر این گروه بازیگران قرار گرفته اند. ائتلاف نسبتا پایدار ایالات متحده با اتحادیه اروپا با تضعیف متوازن کشورهای منطقه، برداشت حداکثری به واسطه افزایش تنش داخلی در بین کشورهای منطقه و بزرگنمایی خطر نظامی به  تعادل لبه پرتگاه نزدیک می شود. اما مهمترین کارکردهای این تعادل، انتقال کم هزینه مغزافزار به کشورهای ائتلاف ایالات متحده به همراه افزایش قیمت انرژی و به صرفه شدن توسعه منابع انرژی جایگزین به ویژه منابع تجدیدپذیر از یک طرف و سودآوری پروژه توسعه و هدایت منابع انرژی فسیلی امریکا برای صادرات در آینده است که به حفظ هژمونی آن در آینده کمک می کند. اما کشورهای شرقی به ویژه روسیه و چین نیز از استراتژی کلاغ و روباه یعنی همراهی و تمجید ظاهری در عین اخذ امتیازهای بسیار از قبل پروژه های اقتصادی و سیاسی به سمت تعادل لبه پرتگاه گرایش دارند. لایه بازی منطقه¬ای به واسطه افزایش تنش قومیتی در قالب ایجاد یا تقویت تضادهای قومی میان گروه-های مختلف در منطقه یا تنش¬های فرقه ای زمینه پایداری این تعادل را تقویت می¬کند. اما در نگرش پویا صرف تعادل مدنظر نیست و تعادل¬های مقطعی برای نیل به مسیرهای مطلوب طراحی و هدفگیری می شوند. یکی از مهمترین کارکردهای این تعادل مقطعی تضعیف متوازن و قطعه بندی منطقه به گروه های کوچک کم قدرت است که ریسک گسترش اقتصاد شبکه ای در سراسر جهان را کاهش داده و در قالب تقسیم کاری تجویزی، پذیرای سبک زندگی وارداتی باشند تا از اندازه بازار کشورهای صنعتی کاسته نشود. چنین روندی به ظاهر امنیت انرژی را به مخاطره می اندازد اما تضعیف متوازن و ایجاد تضاد فرقه ای- قومی بین کشورهای منطقه باعث شده تا امکان ائتلاف آنها به مانند دوران طلایی اوپک به شدت کاسته شده و در نتیجه به راحتی در رقابت با یکدیگر منابع انرژی را به بازیگران صنعتی عرضه کنند.

اقلیم کردستان عراق در سال ۱۳۷۱ شکل گرفت؛ در نقشه فرابازی این اقلیم، دو رقیب جدی یعنی مسعود بارزانی و جلال طالبانی به عنوان اعضای ائتلاف غالب این اقلیم بوده اند. با این وجود در نقشه فرابازی منطقه ای، عبدالله اوجالان، رهبر حزب کارگران کردستان،  به سمت طالبانی گرایش داشت. قدرت چانه زنی بالاتر طالبانی باعث شد تا به مقام ریاست جمهوری برسد و بارزانی بر سه وزارت کلیدی او تسلط یابد. اما در حال حاضر نقشه فرابازی منطقه ای اقلیم کردستان به  سمت ضعف (جسمانی) طالبانی و البته حضور اوجالان در زندان تغییر کرده است و در میان بازیگران بین المللی نیز بارزانی به سمت ترکیه گرایش دارد و به صورت علنی در برابر مالکی قرار می گیرد. ضمن اینکه گرایش بارزانی به اعضای حزب بعث عراق و البته زمزمه ارتباطش با اداره امنیت عربستان نشان می دهد که شکنندگی ائتلاف کردها دست کم پس از اتمام قائله داعش محتمل است زیرا بارزانی به ائتلاف با عربستان و قطر بیشتر گرایش دارد و به صورت ضمنی به داعش کمک می کند زیر ا به نظر می رسد که یک استراتژی دودوزگی را پیش گرفته است از یک طرف از نوری مالکی به خاطر عدم درخواست همکاری رسمی از کردها برای مقابله با داعش گلایه دارد و از طرف دیگر اعلام می کند که نیروهای پیشمرگ کرد در مناطق تحت کنترل داعش مداخله نخواهند کرد! با این وجود نیروهای کرد به صورت رسمی وارد جنگ با داعش شده اند و موضع ترکیه نیز که موافق تضعیف قدرت کردهاست در سخنان وزیر دفاع ترکیه تجلی می یابد که اعلام کرده تاکنون هیچ گونه حمایت و پشتیبانی از آمریکا که از روز جمعه دست به حملات نظامی علیه مواضع داعش در شمال عراق زده، به عمل نیاورده است. در این صورت ادامه جنگ در شرایط حمایت عربستان و قطر از داعش از یک طرف و عدم حمایت ترکیه از طرف کردها می¬تواند مبنایی برای پایداری ائتلاف آنها باشد. از طرف دیگر مسایل امنیتی عراق و رونق تجارت آزاد خارجی در اقلیم کردستان نیز باعث می شود تا جدایی آن از عراق همراه با انضمام دیگر کردهای منطقه، عایدی بیشتری برای کردها داشته باشد.

هرچند که هنوز علایمی از ائتلاف پایدار میان کردها یعنی ادامه اتحاد آنها پس از قائله داعش به چشم نمی¬خورد و ناسازگاری منافع برخی از فرادستان کرد با یکدیگر ادامه دارد اما در صورت ادامه جنگ احتمال کاهش این ناسازگاری و دستیابی به یک اتحاد پایدارتر بیشتر است. بنابراین در صورتی که مقابله کردها با داعش به تحقق اهداف پ.ک.ک. یعنی افزایش اهمیت آن در معادلات سیاسی منطقه و گرفتن سکان رهبری کردهای منطقه منجر شود آنگاه احتمال تحقق سناریوی تشکیل یک کشور مستقل به نام کردستان به شدت افزایش خواهد یافت و مقدمه¬ای برای ادامه دومینوی تحولات خاورمیانه به سبکی مشابه خواهد شد.

البته گستره تحولات خاورمیانه تنها به اقلیم کردستان محدود نمی¬شود! فرمانده نیروهای داعش خود را خلیفه مسلمین خوانده است و این رویکرد او در تضاد کامل با تمایلات تمامیت خواهانه عربستان برای تحقق رویای سلطه بدون رقیبش در خاورمیانه قرار می گیرد. گرچه داعش تحت حمایت کشورهایی مانند قطر و عربستان است اما در آینده برای خود آنان نیز به عنوان یک تهدید به شمار می رود زیرا هویت این گروه تا حد زیادی به رویکرد اشغالگری و به اصطلاح جهاد وابسته است و باعث می شود تا پس از اتمام قائله در عراق به مانند آنچه در سوریه رخ داد، مسیر حرکت این گروه تروریستی  به سمت کشورهای دیگری نیز تغییر کند. این فرصت طلبی تاریخی به واسطه پیامدهای خارجی طرح خاورمیانه بزرگ از یک طرف و ناکامی انقلابهای خاورمیانه و شاخ افریقا در اصلاح نظمهای اجتماعی و ایجاد ثبات از طرف دیگر  زمینه ادامه فعالیت داعش به مانند القاعده را تقویت می کند و می توان یکی از سناریوهای اندک محتمل را نفوذ داعش به خاک عربستان یا دیگر کشورهای منطقه از جمله قطر یا کویت در نظر گرفت. اگرچه تهدید عربستان توسط داعش بیشتر یک حربه تبلیغاتی برای ایجاد ترس در دل مردم سرزمینهای تحت یورش این گروه  و البته برحذر داشتن دیگر کشورها از مقابله با این گروه است و این گروه بیشتر برای غارت مناطقی اقدام می¬کند که ثبات و امنیت بسیار ضعیفی دارند. در واقع عنوان خلافت اسلامی یا جهاد سرپوشی برای فعالیتهای این گروه فرصت طلب و غارتگر است. برای نمونه اگر داعش به واقع در پی تثبیت حکومت اسلامی بود و برای جهاد به پا خواسته می بایست در بحران غزه دست کم تهدیدی معتبر برای اسرائیل رو می کرد در حالی که هیچ کلامی از سرکردگان این گروه تروریستی درباره غزه شنیده نشد.

با این وجود، نقشه فرابازی خاورمیانه ایجاب می کند که عربستان ولو در ظاهر در تقابل با داعش قرار گیرد چون در غیر اینصورت امکان دارد که در تقابل ضمنی با امریکا قرار گرفته و قدرت چانه زنی خود را بیش از پیش از دست بدهد. برای همین دلیل چند ماه پیش، عربستان سعودی اخوان‌المسلمین مصر و چند گروه دیگر  از جمله، داعش و جبهه النصره را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داد و همچنین به آن دسته از شهروندان خود که با این گروه‌ها همکاری می‌کنند هشدار داد. با این وجود اخبار زیادی از پیوستن شهروندان عربستانی به صورت انفرادی یا همراه با فرزندان خود به این گروه منتشر می شود. زلزله داعش به عربستان کمک کرد تا اندکی از نگرانی خود درباره افزایش قدرت چانه زنی ایران در منطقه بکاهد . بنابراین حتی اگر عربستان لقمه ای بزرگتر از دهان برای داعش باشد اما کشورهایی همانند قطر، امارات عربی متحده یا کویت طعمه های آسانتری برای داعش به شمار می روند. از این روی عربستان با استراتژی با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن را دنبال می کند تا از یک طرف متحمل هزینه جنگ نشود (از نظر تاریخی نیز عربستان بیشتر مایل بوده که کشورهای دیگری به نمایندگی پنهان از او به جنگ خیزند) و از طرف دیگر ائتلاف خود با امریکا را از دست ندهد.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *