طرح توجیهی نظریه فرابازی توسعه ایران
بالغ بر صد سال از نظریه¬پردازی روشمند درباره توسعه¬نیافتگی ایران می گذرد. ارتباط ایرانیان با جامعه پیشرفته غربی، محرك اصلی این تلاش بوده است. بدین ترتیب تفسیر ایرانیان از توسعه نیافتگی ایران تا حد زیادی به برداشت آنها از توسعه غرب اتكا داشت كه در قالب دو گروه نظریات دلیل گرایانه و علت گرایانه روایت شده بودند. دلیل گرایان مساله توسعه را به باورهای ذهنی فاعلان و نسبت آن با انباشت سرمایه و کار در دنیا احاله می دهند در حالی که به باور غالب علت گرایان، مشخصه های ساختار و به ویژه از دیدگاه ماتریالیست ها جغرافیا را عامل تعیین کننده می دانند. هر چند که دو گروه اصلی بنیان نظریه خود را بر مبنای دو رویکرد متفاوت تقدم معرفتی بنا نهاده اند اما در سطح روش شناختی کار آنها ویژگی های مشترکی به چشم می خورد. نگرش تک بعدی در انتزاع جامعه و تحلیل موانع توسعه، مهمترین ویژگی مشترک این دو گروه است. گروه اول، تمامی توسعه نیافتگی را به حساب فرهنگ و باورها می گذارد و گروه دوم ساختار را چنان بزرگ نمایی می كند گو این كه فاعلان از هیچ قدرت انتخابی برخوردار نیستند. به این ترتیب گروه اول رویكردی درونگرا و گروه دوم غالبا رویكردی برونگرا دارند. گذشته از این هر دو گروه در معرفی سازوكاری برای گذار از توسعه نیافتگی و استقرار در مسیر توسعه به شدت امساك ورزیده اند. به عبارت دیگر روشن نیست كه گروه ها یا طبقات اجتماعی ایرانی چگونه می توانند در استقرار جامعه ایران در مسیر توسعه نقش ایفا كنند. در مواردی نیز علت اصلی به یكی از دو بعد ساختار یا فاعل نسبت داده می شود اما بار گذار بر دوش دیگری است. علاوه بر این اغلب پویش زمانی مشخصی در نظریات توسعه ایران به چشم نمی خورد. از این روی برای تحلیل مسایل توسعه ایران، تجویز سازوكارهای مناسب و پیش بینی فرایندهای آتی توسعه نیاز به چارچوبی نظری است كه علاوه بر ترسیم رابطه متقابل معقول بین ساختار و اراده فاعل از یك طرف، اتكا به مشخصه های تاریخی جامعه ایرانی از طرف دیگر و در نهایت ترسیم پویش تاریخی توسعه بر مبنای رابطه متقابل ساختار و اراده فاعل و سازوكاری سازگار با نوع رابطه اجزای خردنما و كلان نما به تحلیل توسعه ایران بپردازد. به عبارت دیگر فرایند استقرار بر مسیر توسعه یا دوری از آن در بستر رابطه متقابل بین ساختار و فاعلان شكل می-گیرد. از این منظر بین اجزای مختلف سیستم جامعه ایران، ارتباط ارگانیكی وجود دارد كه روندهای زمانی آن را به هم وابسته می كند. ترسیم این وابستگی نیز ابزاری برای تحلیل پویش تاریخی توسعه به دست می دهد. در مجموع این تحقیق تلاشی است كه برای تبیین فرایند توسعه ایران با تاكید بر احتساب هر دو عامل ساختار و اراده فاعلان در سطح تحلیلی میانه، ترسیم پویش زمانی از منظر وابستگی به مسیرهای گذشته و نقش آفرینی بازیگران (گروه-های مختلف) در فرایند توسعه ایران صورت می پذیرد. بنابراین نظریه نهادگرایی (تعامل بین ساختار و اراده فاعل)، نظریه آشوب (تحلیل وابستگی به مسیر طی شده) و نظریه بازی (گروه های درگیر در توسعه) سه عنصر اساسی این تحقیق خواهند بود كه تلفیق آنها در تحقیقی مجزا انجام پذیرفته و در اینجا بسط مدل توسعه ایران مدنظر است. الگوی تحلیلی سیستم های مینیمال جیمز كلمن (۱۳۷۷) نیز چارچوبی مناسب برای تلفیق وابستگی به مسیر طی شده با بازی بازیگران را به دست می دهد. وابستگی به مسیر طی شده در مختصات سطح كلان و تعامل بازیگران در سطح خرد سیستم مینیمال انعكاس می یابد. به این ترتیب چنانچه توسعه را به عنوان استقرار در مسیر گشایش دسترسی تمامی گروه ها به حقوق مالكیت تعریف كنیم آنگاه مساله این تحقیق روی بازیگران بازی دسترسی به حقوق مالكیت به ویژه بازیگران دینی و بازیگران خارجی و فرگشت بردار حالت بازی دسترسی به حقوق مالكیت معطوف خواهد بود.
طرح توجيهي نظريه ابربازي توسعه ايران