کتاب در هر جامعه‌ای کارکرد و وظایف خاص خود را ایفاء می‌کند. خارج از این‌که می‌توان گفت کتاب در سطح کلی و عام تأثیرگذاری‌های مناسبی در ارتقاء فرهنگی و ادراکی مردم جهان دارد. اما در اینجا نگاه از منظر خاص و درونی به جوامعی است که کتاب را به شیوه‌های خود می‌خوانند و آن را در زندگی به کار می‌گیرند. جامعه ایران با توجه به قدمت تاریخی و ریشه‌های غنی فرهنگی که در خود دارد، می‌تواند از کتاب استفاده‌های ویژه‌ای کند. به طور کلی می‌توان در چند زمینه نقش کتاب را در فرهنگ ایرانی مؤثر دانست:

1- با توجه به این‌که ایران در طول تاریخ دچار افول و رکودهای تاریخی شده است و از غنای فرهنگی به دوران‌های جهل و تاریکی رسیده و از آن دوران به مصرف کنندگی تفکر روی آورده است، کتاب می‌تواند راهی به سوی برقراری ارتباط با دوران‌های غنی و عبور از رکودها باشد. در واقع فرهنگ کتابخوانی می‌تواند به شرایط این جوامع کمک کند تا راهی به سوی گذشته تاریخی خود بیابد.

۲- کتاب در جامعه ایران می‌تواند نقش خودکاوی، خودبینی و خودسازی را داشته باشد و این امکان را به ما بدهد تا با نقد مصادیق درونی راهی برای بازتولید خود رو به سوی آینده پیدا کنیم.

۳- کتاب جنبه‌های معنایی و معرفتی را به مرور در یک جامعه تقویت می‌کند. بنابراین وقتی ایرانی‌ها بتوانند به طرق مختلف به فرهنگ غنی خود چسبندگی پیدا کنند، به طور درونی با این فرهنگ ارتباط گرفته و از شرایط جهل و تاریکی بیرون خواهند آمد. و آن را در دوران جدید ادامه خواهند داد.

4- به نظر می‌رسد که در کشورهایی مثل ایران در کنار رشد اعتلای فرهنگی ما شاهد گسترش جهالت، سنگ‌فکری و تعصبات نیز هستیم. در واقع دیالکتیک دو قطبی معرفت و جهالت همواره برای ایرانی‌ها وجود داشته و شرایط توسعه این سرزمین را با مشکلات فراوانی مواجه ساخته است. از این منظر کتاب می‌تواند در غلبه دیالکتیکی معرفت بر جهالت نقش اساسی و مؤثری را ایفاء کند.

5- یکی از نقاط عطف تاریخ اعلامیه جهانی حقوق بشر است که در سال 1789 در فرانسه شکل گرفته است. این اعلامیه مبانی ارزشی و فکری انسان را در دوره معاصر رقم زده و به نوعی امکان صعود و تحرک رو به جلو را برای بشریت فراهم کرده است. اما آن‌چه که در مبانی فکری انسان حائز اهمیت است، این است که باید به پیشینه‌های این اعلامیه توجه کرد و به نظر می‌رسد که منشور کوروش هخامنشی را بتوان یکی از بنیادی‌ترین و قدیمی‌ترین بیانه‌های حقوق بشر دانست که نشان می‌دهد که ایرانی‌ها تا چه حد در شکل‌دهی هویت مهرورزی، فرهنگ غنی ارتباط و تعامل، تأکید بر صلح و احترام پیشرو بودند. براین مبنا توجه به نقاط عطف تاریخی با توجه به مستنداتی که در کتاب‌ها وجود دارد راه را برای فهم و قدرت فکر و اعتلای انسان ایرانی فراهم می‌کند. در واقع وقتی که ما می‌توانیم ریشه‌های اعلامیه حقوق بشر که در سال 1879 را در منشور کوروش جستجو کنیم، این مسیری است که کتاب و حوزه مطالعه برای ما به ارمغان می‌آورد. بنابراین از این منظر کتاب نوعی رفت و برگشت‌های تاریخی جهت اعتلا و رشد منش ایرانی را محقق می‌سازد. در مجموع با توجه به آن‌چه که به آن اشاره شد هر ملتی می‌تواند در نوشته‌ها و با مطالعه‌ی کتب مختلف مسیر روشنگری خود را محقق سازد. روشنگری اگر چه در تاریخ جهانی زندگی انسانی از قرن هفدهم در اروپا آغاز و تا پایان سده هجدهم نیز ادامه داشته است، اما باید بپذیریم که روشنگری برای هر جامعه‌ای در جامعه خود می‌تواند بر اساس دگردیسی‌ها و تحولات درونی اتفاق افتد. در حال حاضر به دلیل عدم بازتولید معرفت‌های روشنگرانه در هزاره سوم جامعه ایرانی با رکود و محدودیت‌های بسیاری مواجه شده است. از این منظر باید در راستای گسترش بذر اندیشه و معرفت تلاش کرد. هر کتاب می‌تواند به‌مثابه‌ی کاشتن درختی باشد که راه رشد و معرفت را در این جامعه محقق می‌سازد. البته باید در نظر داشت وقتی از کتاب سخن می‌گوییم ،باید بین محتوای کتاب‌ها نیز تفاوت و تمایز قائل شویم. در اینجا مقصود از کتاب، کتاب‌هایی است که قدرت تأثیرگذاری بر روندهای ذهنی انسان ایرانی را خواهد داشت،و امکان تحقق خود توسعه‌گرا در ما محقق می‌سازد. خود توسعه‌گرا، خودی است که ناشی از بازنگری و نقد در خود موجود شکل می‌گیرد و به او این امکان را می‌دهد که بین واقعیت موجود و امکان مطلوب راه هایی را که برای آن پیدا کرده، بپیماید. علاوه بر این لازم است قدرت تعامل و ارتباط با کتاب از منظر کنش ترکیبی عقل و عشق را در خود ایجاد کنیم. به عبارت دیگر محقق ایرانی نیاز دارد هم مبتنی بر یک عشق درون‌نگر و معرفت‌شناسانه و هم یک عقل سامان‌مند و مدرن با موضوعات مختلف مواجه شود. اگر کتاب در میان انسان ایرانی و جامعه خویش حائلی ایجاد کند، این وجود کتاب بین انسان و جامعه می‌تواند در هویت‌بخشی و ارسال پیام‌های تأثیرگذار و متحول، مؤثر باشد. کتاب و کتابخوانی می‌تواند پرسش‌های اساسی برای انسان ایجاد کند. پرسش‌هایی که حتی ریشه‌های او را مورد سؤال و نقد قرار می‌دهد. ما نباید در برابر نقد گذشته خود دچار ترس و هراس شویم، چرا که می‌توان از ارزش‌های متعالی که در طول تاریخ برایمان شکل گرفته استفاده کرده و با گذشته‌های نابارور به شیوه خلاق مواجه شویم و آنها را مورد نقد و بررسی درونی قرار دهیم. مثلاً در بخش‌هایی از تاریخ ادبیات ایران ،فرهنگ مردسالاری درونی شده که می‌توان ضمن نقد این غده نابارور راه عبور به سوی دموکراتیزه کردن هویت را در دستور کار خود قرار دهیم. به عبارت دیگر همان‌طور که کانت تأکید می‌کند روشنگری نوعی خروج آدمی از نابالغی و حرکت به سمت بلوغ و توانایی فهم خویش بدون هدایت دیگری است. در واقع خود اندیشیدن محور نگاه کانت است. این خود اندیشیدن در سایه مطالعه زیاد کتاب‌های خلاق و توسعه‌گرا به دست می‌آید. ما باید به مطالعه‌کننده‌های حرفه‌ای در جامعه مبدل شویم. انسان‌هایی که می‌توانند روشنگرانه در راستای منزلت توسعه‌گرای خود حرکت کنند. جامعه ایرانی امروز دچار نوعی شی‌وارگی ،بی‌هویتی و ناتوانی در عبور از رکود تاریخی خود شده است و این بدان دلیل است که امپراتورهای رسانه‌ای بر ذهن و دلمان غلبه پیدا کرده و اجازه شناخت خود را به ما نمی‌دهد. البته این گفتار بدین معنا نیست که ما فکر کنیم همه‌ی نیازهایمان را می‌توانیم از درون اندوخته‌های فرهنگی خود به دست آوریم، بلکه لازم است به عناصر مدرنی که در توسعه جوامع جهانی مؤثر بوده، توجه کنیم. به عنوان مثال می‌توان از دستاوردهای جامعه اطلاعاتی ، جامعه‌ی رباتیک و جامعه‌ی برساخته شده از انقلاب ژنتیک استفاده کنیم و ضمن یک ترکیب دیالکتیکی مناسب با فرهنگ غنی خویش راهی متفاوت را برای آینده انتخاب کنیم. جامعه ایران دچار فرسودگی عمیقی شده است که ناشی از عدم جدال با گذشته‌های محدودکننده و دستاوردهای نابالغ دنیای جدید است. در واقع ترکیب دریافت سنگ‌فکری های گذشته ، شبه دانش‌ها و شبه خردورزی‌های ناشی از فضای شبه مدرنیسم طی کردن راه را برای، ما با مشکلات و معضلات فراوانی مواجه ساخته است. اگر بپذیریم که هر جامعه‌ای می‌تواند در مواجهه با کتاب راهی به درون و شکل‌دهی جامعه مدنی بومی خویش داشته باشد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. در شرایط فعلی هر چند نوعی همگرایی بین همه انسان‌ها در جهان دیده می‌شود، اما در کنار آن نیز در یک نگاه توسعه‌گرای عمیق می‌توان خیر هر انسان را در قالب همگرایی بین فرهنگ بومی و فرهنگ رشد یافته دنیای مدرن جستجو کرد. براین مبنا باید در نظر داشت که هر جامعه‌ای می‌تواند تجربه خواست خویش را در تاریخ رقم بزند. اگر او اراده خویش را بشناسد و بتواند این اراده را مبتنی بر یک خرد عمیق بشری شکل دهد در آن صورت راه برای او باز خواهد بود. در حال حاضر مشکل بزرگی که در جامعه ایرانی به چشم می‌خورد چیرگی عادت‌واره ها بر کالبد و روح انسان و جامعه ایرانی است. براین مبنا نوع مواجهه‌ی متفاوت با کتاب یعنی زمانی که انسان ایرانی بداند می‌خواهد با کتابخوانی حرکت کند و رشد خود را محقق سازد به نوعی می‌توان آن را یک انقلاب درونی و فکری مناسب برای پیشبرد توسعه دانست. به عبارت دیگر انسان ایرانی نه صرفاً در حوزه خردورزی بلکه در حوزه احساسات و عواطف نیز به نوعی بلوغ دست یابد. براین مبنا ترکیب عقل و عشق که از آن سخن به میان می‌آید، هر چند در تاریخ ایران قدمت دیرینه دارد، اما در این جا مقصود ، توجه به عنصر نوگرایانه و ایجاد نوعی کنش تازگی در برابر کنش ماندگی، می‌تواند یک میانبر و رویه مناسب برای رشد جامعه ایرانی باشد. به نظر می‌رسد لازم است جامعه ایران از یک خلسه طولانی بیرون آید و این تنها در سایه‌ی خودکاوی ناشی از مواجهه با کتاب‌هایی است که می‌تواند هویت فرهنگی ایران را در دوره مدرن مطرح کند. اگر بتوان کتاب را به معنای هویت روشنگرایانه آن در جامعه ایران مطرح کرد، اقدامی سازنده و متفاوت در راستای تحول توسعه آینده ایران شکل خواهد گرفت و این همه آن چیزی است که ما برای عبور از خمیدگی‌های تاریخی و سکون و زوال خود به آن نیاز داریم، در غیر این صورت در جدال بین کتاب‌های فرهنگی ایرانی، رسانه‌های مدرن ما را در خود می‌بلعند که در آن صورت انسان ایرانی در این سنتز پدید می‌آید که تفاوتی با انسان بلغاری یا رومانیایی یا ویتنامی نخواهد داشت. اما برای ایجاد تفاوت و استفاده از فرصت‌های مناسبی که در عمق معنایی فرهنگ ایرانی وجود دارد باید با مطالعه به احیای مطلوب خود در خود گام برداریم. این گامی است که می‌تواند ما را رو به جلو سوق دهد در غیر این صورت فرهنگ مصرف، تقلید و حل شدن در فضای تجارت جهانی چیزی از جامعه ایرانی باقی نخواهد گذاشت. بنابراین برای آن‌که بتوان با عناصر جامعه سنتی و مدرن را در خود به صورت یک دیالکتیک هم فراخوان ایجاد کنیم، باید نگاه متفاوتی به کتاب‌های فرهنگی خویش داشته باشیم. در آن صورت می‌توان امیدوار بود که زوال و تقلیل جامعه ایرانی در فضای غلبه مدرنیته شکل نخواهد گرفت و بالعکس جامعه‌ای متفاوت و مبتنی بر دوآلیته عقل و عشق‌گرا  پدید خواهد آمد، البته اگر هوشمندانه رفتار کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *