انواع مغالطه
۱) مغالطه مرجعیت: یکی از رایجترین مغالطههاست و در بسیاری از موارد، شخص اینگونه برهان میآورد که مثلا چون من استاد این رشته هستم بنابراین نتیجهای که میگیرم یا گزارهای که بیان میکنم، درست است در حالی که اگر مقدمه، درست و تالی (نتیجه)، نادرست باشد آنگاه کل گزاره نادرست است و یک فرد نمیتواند با اتکا به مقدماتی مانند فلان اندیشمند گفته، من دکترای این رشته هستم یا من استاد این رشته هستم، یا طبق گفته پدر علم فلان و از این دست، نتیجه خود را درست بیانگارد.
۲) مغالطه پهلوان پنبه: یکی دیگر از مغالطههای پرکاربرد است که در آن، یک طرف با انتساب طرف مقابل یا اندیشه و سخن او به یک گروه ضعیف یا شکستخورده یا یک نظریه باطلشده، کل دیدگاه طرف مقابل را مردود میشمارد و او را در موضع ضعف قرار میدهد. برای نمونه، استدلال میشود که نهادگرایان همان چپگرایان یا طرفداران اندیشه مارکس هستند که با توجه به فروپاشی شوروی سابق و تجربه تلخ بلوک شرق، دیدگاهشان مردود است در حالی که به محتوای گزارههای نهادگرایی و موضع آن هیچ توجهی ندارند حتی مواضع آن درباره مبانی مغایر با دیدگاه مارکس و بلوک شرق (تاکید روی حقوق مالکیت خصوصی) را نادیده گرفته یا از آن بیاطلاع هستند.
۳) مغالطه ماهی قرمز: وقتی در طی بحث، یک موضوع کماهمیت به بحث اصلی مطرح شود تا کانون توجه را از مبحث اصلی، منحرف سازد، مغالطه ماهی قرمز، روی داده است. مثلا ممکن است در خلال بحث درباره عوامل تورم در دهه ایکس، یکی از طرفین بحث را به سمت افزایش قیمت کالای ایگرگ در دههای دیگر و سپس دلالان بازار آن کالای خاص، بکشاند تا محور اصلی بحث، رعایت نشود.
۴) مغالطه انگیزه و انگیخته: در اینجا، سخنان یک شخص، بر اساس انگیزه او از بیان آن سخنان، تفسیر میشود و از این روی به معنای سخن فرد، توجهی نخواهد شد و قضاوت درباره گزارههای فرد، بر اساس برداشت طرف مقابل از انگیزههای او (که دستنیافتنی است) صورت میپذیرد. مثلا گفته میشود که چون بیشتر اقتصاددانان غیر امریکایی و غیرانگلیسی، مشکل زبان انگلیسی داشتند، ریاضیات در این رشته، گسترش یافت (انگیزه، مبنای استدلال).
۵) مغالطه تجمیع: مغالطه تجمیع، زمانی رخ میدهد که گزارهای که برای یک فرد نوعی، مصداق دارد، برای گروهی از افراد نیز تعمیم داده شود. این مغالطه را جان مینارد کینز در طرح تناقض خست نیز نقد کرد و استدلال کرد که رفتار بهینه برای یک فرد (پسانداز کردن)، لزوما بهینه سطح کلان (کاهش مصرف و تقاضای موثر و در نتیجه رکود در شرایط رشد مستمر عرضه)، نیست.
۶) مغالطه تعریف کل بر یک جزء: این مغالطه زمانی مشاهده میشود که کل یک هستار یا پدیده، بر اساس یکی از اجزا یا عناصر آن، تعریف شود. تعریف یک سیستم بر اساس یکی از اجزای آن، رایجترین شکل این مغالطه است که برای نمونه، کل اقتصاد یک منطقه را بر اساس صنعت آن منطقه، تعریف میکند یا کل یک بسته سیاستی، بر اساس یکی از اجزای آن و بدون توجه به روابط متقابل و پویاشناسی روابط متقابل آن، نقد و بررسی میشود.
۷) مغالطه تسبیب ماتقدم: وقتی الف، قبل از ب، رخ دهد و وقوع ب، به عنوان معلول الف، معرفی شود بدون آنکه روی شواهد تجربی قابل تکرار، یا استدلال منطقی (صدق تحلیلی یا تالیفی)، اتکا شده باشد آنگاه گفته میشود که مغالطه تسبیب ماتقدم رخ داده است. مثال: افزایش حجم نقدینگی، همواره عامل تورم است (در اینجا فقط به تقدم و تاخر زمانی، اتکا شده و عوامل ساختاری یا عوامل منجر به بروز هر دو پدیده، توجه نشده است در حالی که ممکن است سیاستهای نامناسب، زمینه بروز تورم و نیاز به نقدینگی بیشتر برای پوشش مبادلات را فراهم کنند بنابراین رابطه علیت، یکسویه و قطعی نیست.)
۸) مغالطه مصادره به مطلوب: به معنای استفاده از نتیجه در مقدمه استدلال است و خصوصا در تحلیلهای مبتنی بر روندهای تاریخی بارها و بارها استفاده میشود چون مغالطهکننده روی دنبالهای از رخدادهای تاریخی گزینشی، اتکا دارد تا به نتیجه مطلوب خود برسد (در واقع ابتدا نتیجه مطلوب، ترسیم شده و سپس توالی رویدادها برای آن، انتخاب شدهاند).
۹) مغالطه تعمیم ناروا: این مغالطه از جنس استقرای ناقص است؛ اگر گزارهای برای n مورد صادق باشد، لزوما برای مورد n به علاوه یکم صادق نیست.
۱۰) مغالطه تمثیل: این مغالطه نیز در ایران بسیار رایج است و در آن، یکی از طرفین یا تحلیلگر با شبیه دانستن یک پدیده یا هستار به یک پدیده یا هستار دیگر (در مکان یا زمان دیگر)، نتایج خود را بر اساس آن پدیده یا هستار مرجع (که پدیده یا هستار مورد اشاره شبیه آن دانسته شده)، تحلیل و تفسیر میکند.
۱۱) مغالطه گراف گمراهکننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه یا تصاویر دستکاریشده، برای بیان اطلاعات آماری، استنباط آماری یا به عنوان نشانه آماری.
۱۲) مغالطه توسل به احتمالات: در این نوع از مغالطه، به جای برهان آوردن، از احتمالات، به عنوان استدلال استفاده میشود.
البته، فهرست مغالطهها بسیار طولانی است و میتوان آنها را بر اساس موضع نقد، دفاع، طرح بحث و … طبقهبندی کرد. در این مجال، فقط به مغالطههای رایج در مباحث اقتصادی و سیاسی، اشاره شد.