نگارنده: سید حسن پور صرافی
مقدمه
به اقدامی که در یک پروسه گفتگو پیرامون یک توافق جهت حصول به یک تصمیم یا تبادل افکار صورت میگیرد، «مذاکره» گفته میشود. در واقع مذاکره یعنی بحث متقابل و تنظیم یک اقدام (معامله) یا یک توافق. مذاکره برای حل مسائل مورد اختلاف فردی یا جمعی جهت دستیابی به نتایج تخصصی و کارشناسانه متمرکز میشود تا منافع مختلف طرفین حاصل شود. مذاکره یک اقدام حداقل دوجانبه است که سه شرط و عامل اصلی برای شروع و یا انجام آن ضروری است.
مذاکره یا با درخواست و تمایل یکی از طرفین و قبول طرف دیگر، یا تمایل طرفین به مذاکره، یا اصرار و فشارهای برخی از کشورهای دیگر به عنوان میانجی برای مذاکره صورت میگیرد. علل مذاکره معمولا از این سه حالت خارج نیست؛ اگر در خصوص حل اختلافات بین دو کشور هیچ کدام از این سه عامل اصلی دخیل در مذاکره وجود نداشته باشد امکان انحام مذاکره بعید خواهد بود.
پس از خروج یکجانبه آمریکا از برجام در سال گذشته، موضوع مذاکرات ایران و آمریکا مجددا در محافل سیاسی و خبری جهان به موضوع روز تبدیل شد. این که آیا ایران میتوانست از خروج آمریکا از برجام پیشگیری کند یا خیر، خود بحث دیگری است که جداگانه باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. در این مجال به موانع موجود در راه مذاکره بین کشورها به ویژه مذاکرات فیمابین ایران و آمریکا پرداخته خواهد شد. برای بررسی موانع مذاکره ابتدا باید علل مذاکره مشخص و دوم نتایج مذاکره معلوم شود. روشن شدن این دو مورد خود میتواند به تحلیل درست از موانع مذاکره بینجامد.
۱- ارائه شروط یكطرفه
یکی از موانع انجام مذاکره جهت حل اختلافات فیمابین کشورها ارائه شروطی است که از جانب یک طرف یا طرفین برای آغاز مذاکرات ارائه میشود. به طور مثال اگر از دید ایران به موضوع مذاکره با آمریکا پس از خروج آن کشور از برجام نگاه شود دوازده شرطی که از طرف «مایك پمپئو» وزیر امورخارجه آمریکا، برای مذاکره مطرح شده است در واقع یک نه بزرگ آمریکا به مذاکرات میتواند تلقی شود؛ چرا که اگر قرار باشد تمام خواسته های آمریکا قبل از مذاکره و توافق طرفین تامین شود ماهیت و موضوعیت مذاکره با تردید جدی روبرو میشود.
گرچه در مواردی که یکی از طرفین شروطی را برای مذاکره تعیین میکند که این شروط از دید طرف مقابل نامعقول و به مفهوم عدم تمایل به مذاکره ممکن است تلقی شده و انجام مذاکره به بن بست بخورد ولی حتی در چنین حالتی چنانچه ارادهای قوی برای حل مشکلات فیمابین در چارچوب مذاکره موجود باشد در خصوص تلطیف یا تغییر شرایط اعلام شده تلاش هایی میتواند صورت گیرد.
دوطرف باید به این نکته مهم توجه داشته باشند که اگر یکی از طرفین که قصدی برای مذاکره در شرایط موجود نداشته و آن را جهت اخذ امتیازات بیشتر و مهم تری به آینده موکول می کند، در واقع در صدد ایجاد شرایطی اقدام میکند که طرف مقابل را در موضع ضعیف تر مجبور به قبول مذاکره و اخذ منفعت و امتیازات بیشتر در مذاکره وادار نماید. از این رو بدترین زمان مذاکره، زمانی است که یک طرف دریابد طرف دیگر جز مذاکره راه دیگری ندارد. مهمترین تدبیر برای طرفین این است که از رساندن وضعیت خود به چنین شرایطی جلوگیری کنند.
از سوی دیگر به رغم اظهارات رییسجمهوری آمریکا مبنی بر تمایل مذاکره با ایران، شروط شفاف و ظاهرا غیرقابل انعطاف و یکسویه آمریکا و تداوم اظهارات خصمانه وی علیه ایران ظاهرا حکایت از عدم تمایل واقعی واشنگتن در شرایط فعلی به انجام مذاکره است. لذا میتوان دریافت احتمالا هیچ کدام از دو طرف تمایلی به مذاکره در شرایط فعلی ندارند. همچنین شاهد هیچگونه تلاشی از طرف کشورهایی به عنوان میانجی به دلایل مختلف خاص آن کشورها نیستیم؛ چرا که لزومی به چنین تلاشی برای سر میز مذاکره کشاندن دو طرف نمی بینند.
نقش رقبای منطقهای ایران
عربستان، ترکیه و کشورهای اروپایی و روسیه در شرایط فعلی یا به دلیل یاس از نتیجه تلاشهای خود یا به دلیل منافع سیاسی و اقتصادی خود در وضعیت موجود از چنین میانجیگریهایی دوری میکنند و نه تنها هیچگونه گام مثبتی در این رابطه برنمیدارند، بلکه برخی از آنها برای جلوگیری از چنین امری تا میتوانند کارشکنی میکنند.
بر همین اساس تا زمانی که یکی از این مقدمات مذاکره فراهم نشود و لزوم و نیاز مذاکره برای طرفین به صورت ملوس درنیاید، برقراری مذاکره بسیار سخت است. این در حالی است که نقش شخصیتها و گروههای ذینفوذ داخلی دو کشور نیز به دلایل مختلف از جمله منافع مادی، سیاسی یا فرهنگی را -که به عنوان یکی از موانع مهم و تعیینکننده مذاکرات بین دو کشور شمرده میشود- را نباید کماهمیت تلقی کرد.
۲- عدم وجود درك مشترك
مذاکره وقتی صورت میگیرد که طرفین احساس نیاز به خواستههایی داشته باشند، اگر یکی از طرفین نیاز به مذاکره داشته باشد ولی طرف مقابل از انجام مذاکره طفره برود، معمولا در چنین مواردی با ترفندهایی نیاز مذاکره برای طرف مقابل از طرف دیگر ساخته میشود یا خواست خود را به وسیله سیگنالها و چراغ سبزهایی از جنس تهدید یا تطمیع به طرف مقابل اعلام میکنند. لذا انجام مذاکره مستلزم طی مسیرهای پیچیدهای است که باید در جهت زمینهسازی مذاکره صورت گیرد و در صورت عدم برداشته شدن این گامها، موانع مذاکره شناسایی نشده و مذاکره منعقد نخواهد شد.
به عنوان مثال، اگر بگوییم آمریکا در رابطه با کاهش نقش ایران در منطقه و تضمین عدم آسیبپذیری اسرائیل درصدد انجام مذاکره با ایران است ولی ایران تن به انجام مذاکرهای در این رابطه نمیدهد، آمریکا با برقراری تحریمهای سخت تلاش میکند ایران را به میز مذاکره بکشاند.
مذاکره با یک هدف دستیابی به یک درک مشترک انجام میپذیرد، اما اگر طرفین درک مشترک نداشته باشند و هر کدام از طرفین بر مواضع و نظرات خود اصرار داشته باشند و نخواهند انعطافی در مواضع خود نشان دهند، این خود یکی از موانع مذاکره خواهد بود. در صورت آمادگی یکی از طرفین، این درک مشترک را باید ایجاد کرد و به طرف مقابل سیگنالهای لازم برای نشستن دور میز مذاکره را ارائه داد.
۳- عدم توازن طرفین مذاكره
شرایطی که در مذاکره باید مورد نظر باشد، ارزیابی معقولانه وزن و توان طرفین مذاکره است؛ اگر وزن طرفین مذاکره یکسان نباشد، باید طرفی که ضعیفتر است به برخی امتیازات غیرمهم و غیر خط قرمزی و حتی صوری و تبلیغاتی به نفع طرف مقابل برای رسیدن به امتیازات مهمتر به صورت برد-برد در نتیجه کلی مذاکره تن بدهد.
اعتقاد به هدف کسب توافق کاملا مساوی، بدون رعایت وزن طرف مقابل در وجهه جهانی خود از موانع مذاکره محسوب میشود. در اینجا ارزیابی منافع ملی بلندمدت از اهمیت ویژهای برخوردار است. توجه به روحیات و خصلتهای شخصیتی آقای ترامپ و اهمیتی که او به مسائل تبلیغاتی در خصوص نقش خود در جهان و داخل آمریکا قائل است، ویژگی مهمی است که ایران میتواند در میز مذاکره از آن به نفع خواستههای مهم خود استفاده کند.
۴- مشخص بودن حداقلها و حداكثرها
حداقل و حداکثرهای موارد مذاکره و یا در واقع کف و سقف توافقات مورد نظر طرفین باید حتیالمقدور مشخص باشد. طرفین مذاکره باید در حد امکان از خواست حداقلی و حداکثری طرف مقابل و میزان انعطاف در این خواسته ها مطلع باشند و نقطه ایستادگیها در مذاکرات به همراه آلترناتیو های قابل ارائه برای به بن بست نرسیدن مذاکرات را مد نظر داشته باشند.
تعدد آلترناتیوها برای خارج کردن مذاکرات از بن بست رل مهی را بازی میکنند. عدم داشتن آلترناتیوهای قابل ارائه و ایستادگی انعطافناپذیر در قبال نطرات و پیشنهادهای طرف مقابل یکی از موانع مذاکره یا حصول موفقیتآمیز آن خواهد بود. این در حالی است که ارزیابی عاقبت عدم حصول موفقیت در مذاکره نیز باید مشخص شود که در صورت عدم توافق چه رویدادها و نتایج و عواقبی برای طرفین میتواند داشته باشد . مثلا آمریکا باید ارزیابی کند درصورت عدم حصول یک توافق با ایران با چه معضلاتی ممکن است در منطقه روبرو شود. از طرف دیگر ایران نیز باید دریابد بدون رسیدن به یک توافق با آمریکا چه مشکلاتی می تواند در پیش روی کشور و ملت وجود داشته باشد. این ارزیابی ها میتواند کف و سقف دستاورد های مذاکره و نرخ مفاد آن و حتی خطوط قرمز توافق را تعیین کند.
۵- ارزیابی ضریب اطمینان
ضریب اطمینان در دستیابی به انجام و نتایج مذاکره باید مورد ارزیابی قرار گیرد و در صورت آغاز تصمیمگیری به انجام مذاکره، چه تدابیری برای تلاش کشورهای قدرتمند و شخصیتهای با نفوذی که در صدد جلوگیری از وقوع آن تلاش خواهند کرد، باید اتخاذ شود. در حد امکان باید عوامل موجود در این مسیر را شناسایی و حرکتهای تخریبی داخلی و خارجی را توجیه، پاکسازی یا برای تضعیف مواضع آنها در موانع تراشی تلاش کرد. این ضرایب تخریبی به مذاکره را باید مشخص و ضرایب تاثیرگذاری آنها را تضعیف و آن را به موفقیت در مذاکره تبدیل نمود. در غیر این صورت، کشور و شخصیتهای مهم مخالف مذاکره در عرصه داخلی و خارحی یکی از موانع مهم مذاکره خواهند بود.
به طور مثال آمریکا باید نقش لابیهای صهیونیستی و عربی را در داخل و تحرکات تخریبی اسرائیل و عربستان و روسیه را ارزیابی کند. ایران نیز باید نقش تخریبی این كشورها را به علاوه نیرو های قدرتمند مخالف مذاکرات در داخل را ارزیابی کند. هر دو کشور اگر اراده قوی برای حل مشکلات خود از طریق مذاکره داشته باشند، باید زمین مذاکرات خود را در خصوص این خطرات و موانع به روش های خاص خود واکسینه کنند.
۶- مطالعه اهرمهای فشار
اهرمهای فشار طرفین باید به دقت، معقولاانه و بدون محتوای شعار های تبلیغاتی ارزیابی شوند. اهرمهای واقعی فشار طرفین در نتیجه مذاکرات مهم است و یک طرف باید نشان دهد که قدرت برآورده کردن نیازهای طرف مقابل را دارد. طرفین باید بتوانند یکدیگر را با روشن کردن تلویحی و یا مستقیم اهرمهای فشار خود قانع کنند و اطمینان دهند توان انجام موارد توافق را دارند. این طبیعی است که ایران و آمریکا از اهرمهایی در فشار علیه همدیگر برخوردارند. طرفی که دریابد طرف مقابل از اهرمهای قویتری برخوردار است باید با طرق مختلف از جمله بده-بستانهایی در مذاکرات این اهرمها را بیاثر ، کماثر و حتیالمقدور از دور خارج کند.
۷- تصور طرفین به عدم نیاز به مذاکره
تصور طرفین به عدم نیاز به مذاکره یکی از موانع اصلی مذاکره است. اگر هر یک از طرفین این تصور را داشته باشند که بدون انجام مذاکره میتواند به نتایج دلخواه خود برسند، مذاکره ای صورت نخواهد گرفت. این درک چه به صورت واقعی و چه به صورت غیر واقعی متکی به توهمات و برآوردهای ناصحیح یکی از موانع مذاکره است.
اگر آمریکا تصور کند ایران در اثر تحریم ها تسلیم آمریکا خواهد شد و دست از تمامی خواستههای خود برخواهد داشت و یا ایران تصور کند بر تحریمها پیروز خواهد شد و آمریکا کاری از پیش نخواهد برد و در صورت شکست تحریمها اقدام دیگری علیه ایران صورت نخواهد داد و طرفین بر پایه همین درک، به مذاکره برای حل معضلات عدم نیاز کنند، طبعا مذاکرهای رخ نخواهد داد.
۸- وجود تفکرات ایدئولوژیکی و آرمانی
تصورات مغلوب شدن تفکرات ایدئولوژیکی و آرمانی و همچنین پیشینه سابقهدار سیاستهای قبلی طرفین در صورت انجام مذاکره یکی دیگر از موانع مذاکره است. برای جلوگیری از تحقق چنین تصوری باید گامهای اساسی در تغییرات و ارائه راهکارهای اصولی و حتی ترمیمی در ساختارهای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی داخلی برداشته شود تا به صورت پادزهری در جامعه عمل کند. در این مسیر طبیعی است تمام تاکتیکها و شعارها باید در راستای استراتژی جدید به کار گرفته شوند.
۹- از دست دادن همپیمانان
برای غلبه بر این مانع باید منافع ملی را در نظر گرفت و داشتن چنین هم پیمانانی را با نتیجه مذاکرات ارزیابی کرد. در عالم سیاست هیچ کشوری دوست و یا دشمن دائمی نیست. منافع ملی باید بتواند در اینگونه موارد حرف اول و آخر را بزند. برداشتن گامهای موثر در عادیسازی روابط با برخی از همسایگان، اطمینان و تضمین لازم به عدم واهمه آنها از ایران و توجیه همپیمانانی که از این از مذاکرات احتمال خطر و ضرر برای خود را متصورند، از طرف ایران ضروری است.
در این راستا از برخی کشورها برای اطمینان به همپیمانان سابق و توجیه آنها میتوان بهره برد. از طرف آمریکا نیز باید گامهای موثری در جهت توجیه محسنات نتیجه مذاکره با ایران برای همپیمانان منطقهای خود و عدم نیاز آنها به ایرانهراسی پس از مذاکرات برداشته شود. هر دو کشور باید بتوانند اگر در انجام این امر دارای اراده هستند نسبت به خنثیسازی آثار تخریبی برخی از کشورها در نتایح مذاکرات تلاشهای مهمی صورت دهند.
۱۰- وجود یك اراده ملی
آن چه مهم تر از همه این موارد به موانع یا سوق دادن مسائل دو کشور متخاصم به حل مشکلات در چارچوب یک مذاکره است، وجود یک اراده قوی ملی برای پروسه یک مذاکرات کامل و کارساز (نه نیمبند و صوری) است. چنانچه اراده ملی هرکدام از طرفین به ضرر انجام مذاکرات تعلق گرفته باشد، این مذاکرات عملی نخواهد بود ولی چنانچه اراده ملی آنها انجام مذاکرات را برای آینده کشورشان با نگرش مثبت ارزیابی کند، چنین امری محتمل بر انجام است.