نظریه توسعه؛ فرهنگ و اندیشه ایرانی

نام کارگروه: توسعه و منابع ملی

رئیس كارگروه: آقای عبدالرسول دیوسالار

شماره جلسه: شصت و یك

تاریخ برگزاری: ۱۳۹۱/۴/۱۱

محل برگزاری: اندیشگاه طرح توسعه هزاره

مدت زمان:۲ ساعت و ۴۵ دقیقه

حاضرین(به ترتیب الفبا): مهندس علی اسدی، خانم فاطمه افشار، مهندس فیروز بالكانی،  دکتر غلامرضاحداد، عبدالرسول دیوسالار، دکترمهرداد ناظری

میهمانان: خانم اسدی، دكتر بنی‌اردلان، مهندس جعفر عظیمی، دکتر نوری، ابوالفضل نوری، دكتر ‌ایمان هنرپور، اکبر بیاتی

غائبین: دکترآمنه جعفری قدوسی، دکترمحمود فرهادی نیا

تنظیم کننده: سمیه میربراتی

عنوان: نظریه توسعه؛ فرهنگ و اندیشه ایرانی

  •       چکیده:

این نشست، در راستای سلسله نشست های بنیادین در مفهوم سازی توسعه برگزار شدکه در آن دکتر بنی‌اردلان مطالبی در این رابطه را بیان نموده و سپس اعضاء به نقد و بررسی ارائه ایشان پرداختند.

  •      دستور كار جلسه:

با توجه به حضور میهمانان از جمله دكتربنی‌اردلان در این جلسه درابتدا آقای دیوسالار با بیان مطالبی به معرفی اندیشگاه و منحصرا كارگروه منابع ملیپرداختند و اینكه مولفه منابع در چه ‌بافت كلان‌تر و فضایی در رابطه با دیگر مولفه‌هامی تواند تبدیل به یك نظریه توسعه شود.

  •    پیش ازدستور:

ذكر سوالات زیر توسط آقای‌دیوسالار به منظور جهت‌دهی مطالب دكتر‌بنی‌اردلان:

– اصولا آیا ضرورتی برای طراحی یك نظریه توسعه وجود دارد؟ و در صورتضرورت:

– جنس نظریه توسعه چیست؟

– آیا نظریه توسعه باید تصویری از واقعیت‌های جهان ارائه كند و یا بهنقد بنیان‌های اجتماع بپردازد؟

– آیا نظریه توسعه محتوای اخلاقی دارد؟

– ساخت نظریه توسعه كل گرایانه یا جزء‌گرایانه است؟

– جهان مورد نظر در نظریه توسعه چیست؟

– روابط پدیده‌ها در توسعه چگونه است؟

– نگاه فلسفی به نظریه توسعه چگونه است؟

متن ارائه دكتر ‌بنی‌اردلان:

مساله اصلی در غرب فلسفه است. اكثر متفكرین فرانسوی و روشنفكرانی كه مطالب آنها می‌تواندمثمرثمر باشد در ایران شناخته شده نیستند و آثار آنها ترجمه نشده است. نكته دوم اینكه هدیگر، هورسل و هگل فرانسه را قبضه كرده و تمام متفكرین فرانسه در اسارت این متفكرین آلمانی زبان بوده و تمام افرادی كه در حوزه فرهنگ به معنای عام كار می‌كنندمتاثر از این متفكرین هستند و بهتر است كه ما هم نفرات تراز اول را بشناسیم.

وقتی می‌خواهیم دربارهیك واژه حرف بزنیم باید علم اجمالی نسبت به آن داشته باشیم مثلا ما درباره واژه اخلاق استنباطی داریم و در غرب افلاطون و سقراط درباره این واژه صحبت كرده و تا به امروز فلسفه‌های اخلاق رواج وسیعی در غرب داشته در ایران هم كسانی مانند خواجه نصیرالدین طوسی، ملا احمد نراقی و ابن مسكویه كتاب‌های اخلاقی نوشته‌اند پس هنگام صحبت كردن درباره این واژه دچار چندگانگی شده كه با چه نگاهی آن را بیان می كنیم وعلاوه بر این در تفكر مدرن اخلاق معنای متفاوتی پیدا كرده و اگر به تمایزات آن در دوره قبل از كلاسیك و اخلاق مطرح در ایران و اخلاق مدرن توجه نداشته باشیم، نمی‌توانیم موضع خود را در رابطه با این واژه مشخص كنیم و با مشكل مواجه می‌شویم.

بعد از شكست در جنگچالدران، ایران به طور طبیعی دچار یأس و شكستی شد كه آثار به وجود آمده آن دوره نشان دهنده تاثیر بد این شكست بر ما می‌باشد كه باعث توجه ایران به سمت غرب شد ودر این مواجهه با غرب كار پیچیده‌تر شد به این دلیل كه در ابتدا تنها مشكل عقب‌ماندگی از غرب بود و در این مواجهه با غرب چیزهایی وارد كشور شد كه قادر به تطبیق آن نبوده و كار گره محكم‌تری خورد كه تا امروز شدیدتر شده است.

در تمام حوزه‌هایی كه افراد را برای تربیت به غرب فرستادیم در هنگام برگشت، كار را برای ما سخت‌تر كردندمثلا در حوزه ادبیات نویسندگان قادر به نوشتن رمان بلند نبودند و تا امروز یك رمان مطرح در منطقه نداریم. علت این است كه ما سابقه رمان را در كشور نمی‌دانستیم ونتوانستیم از مفاهیم غرب برداشت موثری داشته باشیم. در حوزه نقاشی پیشرفت ما بهتر بودبه این علت كه كار فنی و تكنیكی بوده و نیازی به خواندن كتاب‌های بی‌شمار در غرب نبود. سینما هم به این دلیل كه وابسته به ادبیات بود، نتوانست به خوبی پیشرفت كنددر نتیجه به علت اینكه فكر ما محدود بوده و جهانی نیست، نمی‌توانیم كار جهانی انجام دهیم.

در طول تاریخ یك موضع گیری نسبت به غرب وجود دارد و ایرانیان از ابتدا دریافتند با تفكر غربی نمی‌توان كنار آمد و امروزه هم نمی‌توان با تفكر غربی مشكلات را حل كرد و از راه حل‌های آنها در ایران استفاده كرد به این علت كه راه حل‌های آنها پاسخگوی مشكلات مردم ایران نیست. نكات قابل بحث در این باره اینكه؛ غرب تاریخ پیوسته‌ای دارد كه توسعه در آن به صورت پلكانی رشد كرده و فرهنگ منسجمی است كه یك تفكر خاص همه شئونات آنرا در بر می‌گیرد و یكپارچه می‌باشد. مصداق پیشرفت علم، تكنولوژی است با توجه به اینكه تكنولوژی در غرب هر روز گسترش می‌یابد، نشان دهنده داشتن علم آنها می‌باشد وهمزمان با این پیشرفت علم مسائل فرهنگی و ادبی نیز رو به پیشرفت هستند كه این علومو حوزه‌های فرهنگی متاثر از نحوه تفكر است و آن تفكر نگاهی را به سوی آدمی باز می‌كندكه ثمره آن را می‌توان در حوزه‌های مختلف هنر، سینما، نقاشی و … مشاهده نمود ونمی‌‌توان بدون در نظر گرفتن آن نگاه یك حوزه خاص را تقلید كرد و به كار برد.مفهوم توسعه نیز از این سری مفاهیم است.

زمانی كه می‌گوییم ادبیات ایرانی اخلاقی است، منظور خردمندانه به معنای زیبایی است و زیبایی‌شناسی پیوند با هستی‌شناسی دارد. در واقع ادبیات ایرانی اخلاقی به معنای هستی‌شناسی،معرفت‌شناسی، خردمندانه و زیبایی است. منظور از هستی‌شناسی ایرانی كه عین اخلاق ومعرفت و هنر است، چیست؟ مفهوم توسعه در همین ادبیات اخلاقی است و برای ورود به حوزه مفاهیم توسعه باید بدانیم توسعه در چیست؟ برای ایرانی‌ها پیش از اسلام و بعداز آن به چه صورت بوده است؟

پیش از اسلام ایرانیان از این خرد و تفكربرخوردار بوده و با آمدن اسلام به شكوفایی وسیع‌تری دست یافتند به این علت كه به امر جاودانه دست یافتند لذا خرد آنها جاودانه است ولی ما به مرور زمان از آن خرداخلاقی و هستی‌شناسی فاصله گرفته در حالی كه به آسانی می‌توان به آن فهمی كه معاصربودن اولین ركن آن است دست یافت كه در سرلوحه این فهم خداشناسی و حقیقت است. باور بنده این است كه این مفاهیم نباید به صورت كلی بیان شوند و باید آن را در مصداق‌های شدید مثلا خرد ایرانی را در مصداق‌ها و آثارش نشان داد. خصوصیت این خرد به جزئی بودن آن است كه به تمام جزئیات زندگی توجه دارد لذا برای درك بهتر این تفكرایرانی-اسلامی باید جزئیات را بررسی كرد و متاسفانه اشتباه ما این است كه از كلیات صحبت می‌كنیم . با اینكه تفكر ایرانی كلی‌نگر است ولی مباحث آن با جزئیات آغاز می‌شودو جزئیات است كه یك كل را تشكیل می‌دهد و یا آن كلی‌نگری خاص است كه جزئیات را درخودش دارد.

مفهوم خیر و شر یك مفهوم جاودانی است اگر انسان در مسیر درست قرار گیرد شیطان او را اذیت می‌كند اما چون پایان كار را می‌داند برنده و در نتیجه جاودانه می‌شود. معرفت ایرانی در جزئیات زندگی است، خرد ایرانی ما را به معرفت از جزئیات دعوت می‌كند. توسعه یعنی داشتن خرد ، فهم و ادراك. این خرد دینداری و شناخت خداست.

  •    نقد ونظرات:

در ادامه جلسه اعضاء مطالب و پرسش‌هایی را در رابطه با ارائه دكتربنی‌اردلان بیان نموده كه مباحث پرسش و پاسخ به شرح ذیل می‌باشد:

– از دیدگاه شما غرب چیست؟ آیا یك كلیت به نام غرب وجود دارد؟ آیاغرب ذاتی دارد كه این مسائل را اقتضاء می‌كند و ما باید آن ذات را بپذیریم و یااینكه تفكر خاص خودمان را قبول داشته باشیم؟ (دكترهنرپور)

* كانت یك ارسطوی معاصر است و لذا كانت به تاریخی اشراف دارد و آن راجلو می‌برد و غرب این تاریخچه را دارد ولی ما تاریخی به این مفهوم نداریم. مساله دیگر اینكه ما هیچ جای غرب را نفی نمی‌كنیم. قطعا این دانش گسترش یافته و ما آن راخوب یاد نگرفته‌ایم و اگر به درستی یاد بگیریم، می‌تواند كاربردهای خوبی داشته باشد. توان غرب به دلیل تسلطی است كه بر دنیا دارد. (دكتر بنی‌اردلان)

– غرب اكنون محصول چندهزار ساله تفكر خود را به ما داده و ما میتوانیم متدولوژی آنها را یاد گرفته و از آنها استفاده كنیم. چرا به جای اینكه به بنیان‌های اندیشه خودمان در صورت وجود رجوع كنیم، ادامه‌دهنده تفكر غربی نباشیم؟ (دكتر هنرپور)

* از دیدگاه من در ابتدا باید یاد گرفت ولی یاد نگرفته‌ایم. ملاك مادانش و معرفت است مثلا روانكاوی جدید با علم و نفس غربی‌ها در قدیم تفاوت دارد. به دیدگاه پرریكو، فروید، ماركس و نیچه بنیانگذاران روان‌كاوی جدید و مصداق تفكر غربی‌هاهستند. فروید را متفكر مدرن می‌‌نامند به این علت كه برای اولین بار حرف تازه‌ایزده و آدمی را دارای دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه می‌داند. بخش خودآگاه آن محدودبوده كه قابل تحلیل و بررسی است و بخش ناخودآگاه آن نامحدود است. از دیدگاه ماركساقتصاد نقش اساسی در جوامع دارد. در جامعه ما نیز تعیین‌كننده بسیاری از مسائل استدر نتیجه اگر آدم‌ها متفاوت باشند این الگو اثرگذار نبوده و اگر طرز فكر افرادمتفاوت باشد پاسخگوی نیازهای آنها نمی‌باشد. (دكتر بنی‌اردلان)

– ما در دنیای تبادل فرهنگی زندگی می‌كنیم. در جامعه‌شناسی مبحثی بهنام اشاعه فرهنگ وجود دارد یعنی فرهنگ‌ها درتعامل با یكدیگرند و در این میان فرهنگی كه قدرت می‌یابد، می‌تواند اثر بیشتری بر روی فرهنگ‌های دیگر بگذارد. به عنوان مثال تفكر مولانا در اندیشه غرب مورد استفاده قرار می‌گیرد. اثرگذاری فرهنگ‌هابر روی هم بنا به قدرت آن فرهنگ است و غرب توانسته از لحاظ فرهنگی بر روی فرهنگ‌های دیگر اثرگذار باشد و فرهنگ‌های دیگر در سایه قرار می‌گیرند. (دكتر ناظری)

– خط سیر استدلال شما چیست؟ آیا برای شناخت یك استدلال تنها بایدسرچشمه آن را شناخت كه با این استدلال اساس هر آنچه كه در خط سیر  یك تفكر ساخته شده بی‌ارزش تلقی می‌شود. مفهومشما از غرب یك مفهوم جدید است و اساسا سابقه تاریخی روابط ایران با سایر كشورها رانمی‌توان با مفهوم نوین غرب در تعارض با هم قرار داد و نكته دیگر اینكه اساس برسازی غرب در مقابل شرق را خود غربی‌ها پیشرو بودند. آیا اساس استدلال شما برجانگاری غرب و شرق استوار است؟ (دكتر حداد)

* ما غرب درجه ۲ هستیم و می‌خواهیم تولیدات و محصولاتمان اعم از فكری و … در جهان مطرح شود. ما نسبت به غرب شناخت و معرفت نداریم و فقط تقلید می‌كنیم. (دكتر بنی‌اردلان)

– ما دارای اندیشه ایرانی كه سازه ذهن ایرانی است، می‌باشیم و از آنطرف سازه ذهنی فرهنگ‌های مختلف وجود دارد. چرا یك سازه ذهنی نمی‌تواند ارتباط درستی با آنها برقرار كند؟ این ارتباط ناقص از موانع توسعه ما می‌باشد. چگونه یك قبیله خاص كه تاخر فرهنگی دارد، می‌تواند در راستای ارزش‌هایی كه با جهان‌بینی خود به آن رسیده با جدول‌های ارزشی بیرونی ارتباط برقرار كند. ما به هر دلیل ارتباطدرستی با آن سازه‌ها برقرار نكرده‌ایم. یكی از پیش‌نیازهای توسعه معاصر بودن و ب هروز بودن است. ذهن مطلق‌گرا با ذهن توسعه‌گرای نسبی‌گرا بسیار متفاوت است. مساله مهم این است كه چگونه می‌توان ذهن مطلق‌گرا را با ذهن نسبی‌گرا به تعامل رساند تااز این بن‌بست تاریخی و یك بعدی‌نگری خارج شده و به تعامل رسید. (مهندس بالكانی)

– آیا دانش مرزبندی جغرافیایی دارد و این مهم است كه فرد از كدام كشور اندیشه خود را بیان كند؟ و یا به تعبیر فرانس بیكن روش مهم است و مرزبندی جغرافیایی در اندیشه وجود ندارد و در نهایت مرزبندی برای اندیشه‌ها، به چه هدفی می‌رسیم؟(مهندس اسدی)

* منظور از مرزبندی، مرزبندی ارزشی است نه جغرافیایی. میان ارزشی كه در هر تفكر وجود دارد و حقیقت و دانشی كه آن تفكر تولید می‌كند یك نسبت وجود دارد.مرزهای جغرافیایی، مرزهای زبانی و مرزهای زبانی واقعیت‌های مختلفی را تولید می‌كنندبنابراین بین مرزهای جغرافیایی و زبانی و واقعیت‌های مختلف یك نسبت برقرار می‌شود.ونت معتقد است كه ما عقلانیت‌های متفاوتی داریم عقلانیت ابزاری،استعلایی وانتقادی، بدین معنی كه بر مبنای اینكه كدام میل بشر ملاك باشد به دانش‌های مختلف خواهیم رسید میل كنترل بر محیط منجر به عقلانیت ابزاری و دانش مدرن مربوط می‌شود،میل به رهایی تولید عقلانیت و دانش انتقادی می‌كند و سوال اینجاست كه توسعه دربرگیرنده كدام یك از این وجوه عقلانیت می‌باشد. (دیوسالار)

– آیا مختصات جغرافیایی محل تولد فرد تبعات و الزامات اخلاقی ایجادمی‌كند؟ با بسط این پرسش به جامعه آیا ما به این علت كه در جای خاصی متولد شده‌ایم باید به سمت خاصی حركت كنیم؟ (ابوالفضل نوری)

* به عقیده من فرد نه تنها در یك جغرافیای سرزمینی، بلكه در جغرافیای فرهنگی متولد شده و معنای فرد بر مبنای هویتی است كه در جمع شكل گرفته و حقیقت وواقعیتی ماوراء آن وجود ندارد. ( دكتر حداد)

 

ž             

دستور کار جلسه آینده:

   ارائه آقای مهندس اسدی با موضوع سازمان ها و سطح تحلیل توسعه 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759