بررسی نقش منش و میدان در بهینه سازی ارتباط منابع و توسعه در نشست صد و بیست و نهمین نشست کارگروه منابع ملی و توسعه

 

کارگروه منابع ملی و توسعه در تاریخ ۱ دی ماه  ۱۳۹۴ صد و بیست نهمین نشست از سلسله نشست های تخصصی خود را برگزار کرد.

آنچه در این گزارش می خوانید:

▪ارائه مقاله دکتر مهرداد ناظری  با موضوع نقش منش و میدان در بهینه سازی ارتباط منابع و توسعه

▪پیشنهادات و  انتقادات تخصصی اعضای کارگروه منابع ملی در خصوص مقاله ارائه شده

 

 

متن ارائه مقاله دکتر ناظری 

این ارائه دارای دو محور اصلی است در ابتدا به ریشه بحث منش و میدان خواهم پرداخت و در ادامه این بحث را در حوزه ایران بررسی خواهم کرد.

نکته قابل توجه این است که چگونگی درک ساختار عاملیت در بحث توسعه بسیار حایز اهمیت است.

اولاً واکاوی دوگانه باعث درک بهتری از کل نگری و جزنگری می شود. دوماً تفسیرهای تقابلی امر فردی و امر جمعی نتوانسته به رهیافت توسعه کمک کند. سوماً نگاه بوردیویی به نوعی رهایی از جوهر باوری و سازه باوری مطلق است.

پرسش اینجاست که چگونه می توان به این تقابل تاریخی پایان داد؟

یکی از پیشگامان پاسخ به این سوال نوربرت الیاس است. گیدنز به خوبی به نقطه ضعف نگرش های تک عاملی پی برده است از نظر گیدنز، جامعه صرفاً انبوهی از فعالیت ها در سطح خرد نیست و از طرف دیگر فقط در سطح کلان قابل مطالعه نمی باشد، تحلیل خرد و کلان هر دو ناقصند و اینکه همواره یکی از این دو مورد استفاده قرار می گیرد ناشی از فرض تقابل و تمایز میان عاملیت و ساختار است. از نظر گیدنز، ساختار عبارتند از قواعد و منابع(دانش، مهارتها،توانش علمی و خلاصه ان چیزی که ممکن است انها را کلا بعنوان فرهنگ بشناسیم) و اینها را مردم از طریق اجتماعی شدن اخذ می کنند.(اسمیت،۱۳۸۳:۲۲۹)

گیدنز نگاه نقادانه ای به نهادهای پهن دامنه دارد. به عقیده گیدنز عاملیت به نیات کنشگر مربوط نیست بلکه عامل کسی است که قدرتی را اعمال می کند و اثری را ایجاد می کند. از نظر گیدنز ساختار عبارت است از قواعد و منابع شامل دانش ها، مهارتها و دانش علمی و آنچه چیزی که در کل به عنوان فرهنگ می شناسیم. اینکه مردم چطور می توانند با ساخت ها همراه شده اند از طریق اجتماعی شدن است. ساختار هم میانجی و هم نتیجه کنش است؛ میانجی است زیرا عمل انسان بدون مهارت ها و دانش های درونی محال است و نتیجه است چون اثر روی فرهنگ می گذارد؛ یعنی با ساختار نتیجه کنش می شود و کنش نتیجه ساختار می شود. گویی اینها (کنش و ساختار) به شکل دیالکتیک بر یکدیگر اثر می گذارند.

-مارگارات آرچر معتقد است که ساختار و عاملیت هرچند از نظر هستی شناسی از هم جدا باشند، اما از نظر علی، رابطه علی دارند و زمانی که گروهی می خواهند بر دیگران اثر بگذارند نظر خود را بر دیگران تحمیل می کنند و در واقع بر روی ساختارها اثر می گذارند که به این رویداد تلفیق رو به بالا نام گذاری می کند. فرهنگ و ساختار هم بر کنشگران اثر می گذارند که آن را تلفیق رو به پایین می نامد و آنقدر ساخت ها تعیین کننده اند که اجازه کار به کنشگران نمی دهد و آن را تلفیق رو به پایین می نامد.

از نظر آرچر کنشگران در ساختارها ناگزیر و مقید و ملزم می شوند. ولی در مورد مشکل معینی که خود الزامات را می گیرند می توانند تصمیم بگیرند. یعنی قدرت تصمیم گیری هیچ گاه از کنشگر گرفته نمی شود. علی رغم وجود ساخت ها رهیافت آرچر ساختار و عاملیت از نظر هستی شناسی از هم جدا هستند اگر چه از نظر علّی به هم وابسته می باشند. وی مخالف تلفیق تحلیلی ساختار و عاملیت بوده و از سه نوع تلفیق در این زمینه یاد می کند.

  • نگاه بوردیویی چگونه به تقابل عاملیت و ساختار پاسخ می دهد؟

عادت واره (Habitus) منش

میدان (Field )

– بوردیو با طرح مفهوم منش و میدان بحث خود را طرح ریزی می کند. به عقیده او منش مجموعه نبستاً ثابتی از خلق و خوهاست که محصول تجربیات کنشگران در فضاها و موقعیت های خاص می باشد که در یک ساختار اجتماعی به وقوع می پیوندد.

ساختار کنش و واکنش ها را تولید و نظم می بخشد. درست است که ساختار کنش و واکنش تولید می کند اما یک چیزی در ما درونی می شود و آنچه در ما درونی شده است آن است که وارد عمل می شود به بیان دیگر ما در یک فرآیند جامعه پذیری قرار می گیریم که در زمان های مشخص باید رفتارهای معینی را بروز دهیم. مثل اینکه در یک جلسه رسمی و محیط علمی کسی شادی نمی کند. این خلق و خوها در ما نشست کرده اند و منش ثابتی اند اما الزام آن ازبیرون و از جامعه در ما نفوذ کرده است. اینکه منش انعطاف دارد یا نه را می توان گفت که انعطاف دارد و قدرت اختیار را از فرد نمی گیرد. از نظر بوردیو افراد نه عاملان کاملاً آزاد هستند و نه محصول منفعل ساختار اجتماعی بلکه انسانها عاملان فعالی هستند که سرنوشتشان به تمامی در دستشان نیست انسانها نه کاملاً عقلانی اند و نه نادان بلکه به شیوه ای خردمندانه عمل می کنند و ادراک عملی دارند و منطقی برای عمل کردن دارند.

میدان، عرصه اجتماعی است که مردم می توانند در آن برای دستیابی به منابع مطلوب تلاش کنند در هرجامعه میدان های مختلفی هست که منابع را بازتولید می کنند. به طور کل سه نگاه وجود دارد اول ازهمه نگاه مارکس که طبقات را متخاصم می بیند و نگاهش اقتصادی است.

سرمایه ها از نظر بوردیو چهار گروه اند ۱٫ اجتماعی ۲٫ اقتصادی ۳٫ فرهنگی ۴٫ نمادی

می توان گفت که براساس ۴ نوع سرمایه ۴ نوع منبع داریم. منبع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نمادی

به عقیده من انباشت منابع تولید و طبیعی در میدان اقتصادی صورت می گیرد و انباشت منابع غیر ملموس که آنها در حوزه اجتماعی، فرهنگی و نمادی است. موقعیت عاملان بر حسب میزان دسترسی شان در میادین مختلف جایگاهشان مشخص می شود. دسترسی در میدان های مختلف برای افراد متفاوت است. عاملان در خصوص ترکیب منابع نیز تمایز دارند. مثلاً عاملانی که سرمایه فرهنگی بیشتر و اقتصادی کمتری دارند ترکیب منابع رامی توانند تغییر کند. میزان دسترسی به منابع بر ترکیب منابع اثر می گذارد و از جانب دیگر نسبت ترکیب منابع بنابر به دسترسی تغییر می کند. بحث اصلی بوردیو در خصوص طبقات است۱٫ طبقه مسلط طبقه ایست طبقه مسلط یا فرادست.

که خود دو بخشند بورژوازی قدیم (صاحبان بنگاه های تجاری ) و بورژوازی جدید (مشاغل روشنفکری) که منابع اقتصادی و فرهنگی در اختیار دارند. ۲٫ طبقه دیگر طبقه متوسط و فرودست هستند که طبقه متوسط به سه زیر مجموعه دیگر شامل خرده بورژوازی روبه افول منظور پیشه وران و صنعتگران ، بورژوازی اجرایی شامل معلمان و کارمندان و بورژوای جدید که سرمایه فرهنگی بالایی دارند فاقد سرمایه اقتصادی مناسب و جایگاه اجتماعی اند، تقسیم بندی می شود. طبقه سوم طبقه پایین است که فقدان نسبی دسترسی به منابع دارند. طبقات بر سر منابع کشمکش های زیادی دارند. در میدان ها کشمکش بر سر منابع وجود دارد و تقسیم کار منابع را با چالش مواجه می سازد. در هر میدان بازی های زیادی در جریان است که وابسته به میزان دسترسی و ترکیب منابع عاملان اجتماعی است. بازی ها و میادین وابسته به ترکیب دسترسی عاملان است. منش ۲ جز دارد از نظر بوردیو یکی خلقیات و دیگری عادت هاست. خلقیات و عادت ها بر روی کنش ها اثر می گذارند. به عقیده من منش ها می توانند در اثر گذاری بر کنش های سازنده و غیر سازنده افراد یک جامعه اثر بگذارند و به تبع منش افراد می تواند باعث اتلاف و تخریب منابع ویا ترکیب جدیدی از منابع شود. آیا بر روی منش ها می توان اثر گذاشت؟ به نظر می آید که چنین اثر گذاری را از طریق جامعه پذیری می توان داشت و آموزش را باید متحول کرد. به عقیده من مهم ترین روش اثرگذاری بر روی منابع تغییر بافت منش ها با دگرگونی بر شیوه های جامعه پذیری است. با توجه به دوران اثرگذاری اطلاعات بر زندگی که مسیر ذهنی را به سمت تکوین حوزه های دانش و موقتی خواهد برد. شاید بزرگترین مشکل ما نداشتن عاملان اجتماعی مدرن برای رسیدن به توسعه است. در ۴ حوزه خانواده، مدرسه، گروه هم سالان و از طریق رسانه ها می توانیم اثرگذاری های لازم را ایجاد نماییم. این چهار حوزه می تواند عامل تخریب یا بهینه سازی منابع باشد. بنابراین از یک طرف منش بر طبقات اجتماعی اثر می گذارد و از طرف دیگر طبقات اجتماعی بر منابع و یا در ایجاد فرآیند هوشمندی منش ها و به تبع آن بر ترکیب منابع اثرگذار باشند. فاکتوربعدی  سبک زندگی است. سبک زندگی مجموعه ای از ذائقه ها ،باورها  و کردارهای نظام مندی است که در یک طبقه ی معین یا بخشی از یک طبقه را مشخص می کند. سبک زندگی افراد برنسبت رابطه آنها با منابع بسیار اثرگذار است. اگر در سبک زندگی اتلاف منابع زیاد شود به راحتی نمی توان جلوی اتلاف منابع را گرفت. بوردیو معتقد است که سه سبک زندگی فرانسوی از منظر بوردیو طبقه مسلط –سرمایه اقتصادی و دارندگان سرمایه فرهنگی وجود دارد که عبارتند از : سبک زندگی مسلط، سبک خرده بورژوازی. سبک زندگی مسلط دارای سرمایه های اقتصادی، فرهنگی هستند. سبک خرده بورژوازی اراده گرایی دارند برای ارتقاء به سبک مسلط. منش عامل اثر گذار بر سبک زندگی است و به نظر من سبک زندگی بر دسترسی و ترکیب منابع اثر گذار است.

یکی از سوالهای مهم که در خصوص وضعیت توسعه ایران مطرح می شود این است که چرا منابع در ایران به جریان توسعه کمک نکرده اند؟ آیا منش ها و میدان ها در جامعه ایرانی به توسعه کمک کرده اند؟

قبل از پاسخ به این سوالات اشاره ای خواهم کرد به نظریه کاتوزیان. کاتوزیان معتقد است که ایران یک جامعه کوتاه مدت است و دارای ماهیت کلنگی است. جامعه کوتاه مدت به عقیده کاتوزیان جامعه ای است که بسیاری از جنبه های سیاسی، اجتماعی و آموزشی آن در معرض تهدید است و تغییرات بنیادی در آن عمر کوتاهی دارد و نهایت عمر مفید آنها ۲۰ تا ۳۰ سال است. در جامعه کوتاه مدت تغییرات زیاد است و تحرکاتی رخ می دهد اما این تحرکات به توسعه ختم نمی شود. در ایران مشکل اصلی در انباشت بلند مدت سرمایه ، مالکیت و ثروت است. با تلفیق این دو مبحث مطرح شده می توانیم توضیح دهیم که در میدان ها چه اتفاقی رخ می دهد. آیا انباشت به درستی در میدان ها صورت می گیرد؟

کاتوزیان بر این بارو است که همیشه در ایران مشکل مشروعیت، بی اعتبار بودن معنای جان و مال و انباشت وجود داشته است وآنچه باعث پیدایش توسعه می شود صنعت نیست بلکه قناعت است، قناعت عامل انباشت است. انباشت نیاز به پس انداز دارد و جوامعی مثل ایران چنین پس اندازی شکل نگرفته در حقیقت با دیدگاه بوردیویی می توان گفت که در ایران گویی انباشت اقتصادی در میدان ها اتفاق نمی افتد.

به عقیده ی من انباشت منابع درمیادین مختلف در ایران و در میادین اقتصادی منطق انباشت شکل نگرفته است و بازی های اقتصادی دوام ندارد و تنها در کوتاه مدت جواب می دهند. در میدان اقتصادی توافق پنهانی ، استراتژی بازیکنان و نفع عده ی خاصی وجود دارد که چاره ای جز لابی کردن باقی نمی گذارد. در میدان اقتصادی دسترسی به منابع برای عده ای آسان تر است و برای عده ای سخت تر است.

منطق میدان های ایران ضدتوسعه است. در میدان اقتصادی نهادها و موسسات موازی و ضد برنامه به طور کلی عمل می کنند. منطق میدان فرهنگی غلبه ابزاری رسانه است. در میدان ها تحرک برخی عاملان کم و برخی دیگر بسیار زیاد بوده است که ترکیب دسترسی منابع را مشکل ساز کرده اند و همه به سمتی حرکت می کنند که تحرک را در رسیدن به تغییر سخت می کند.  فضای انحصار طلبی در ایران باعث شده گروه های جدید نتوانند وارد بازی شوند و تعارض منش و میدان باعث شده منابع به سمت و صورت ضد توسعه تخصیص یابند. کسانی که در قدرت قرار دارند به استراتژی حفظ وضع موجود روی آورده اند که می تواند ما را به سمت تاراج منابع می برد.

-نقش عاملیتی زنان به عنوان نمونه: آیا زنان در ایران به اندازه مردان از منابع برخوردارند؟ نظریه ریستر می گوید ما باید این موضوع را در سه سطح ببینیم در سطح تفاوت جنسیتی ۲٫ نابرابری جنسیتی ۳٫ ستم گری جنسیتی

در سطح تفاوت جنسیتی این باور وجود دارد که بین زن و مرد تفاوت وجود دارد. در سطح نابرابری جنسیتی این باور غالب است که مردان از امکاناتی برخوردارند که زنان از آن محروم اند.۳٫ در سطح ستم گری باور غالب این است که حق زنان ضایع شده است.

براساس تحقیقی که در سال ۸۰ توسط فریبرز لرستانی در خصوص وضعیت زنان صورت گرفته است از میان ۱۹۰ زن انتخاب شده در طی مصاحبه ۸۲ درصد آنها اذعان داشته اندکه در ایران زنان در وضعیت ستم گرانه قرار دارند و می توان گفت که ستم گری برای زنان دسترسی به منابع را مشکل ساز می کند. در واقع با نگاه بوردیویی آنچه رخ داده است این است که باتوجه به فرهنگ پدرسالارانه زنان به سمت انفعال رفته اند. میدان های جنسیتی عامل ایجاد تبعییض اند، میدان هایی ایجاد کردیم که اساساً زنان نمی توانند بر آنها وارد شوند. در میدان ها نقش مسلط را مردان دارند، دسترسی و ترکیب به شدت جنسیتی شده و عملاً دسترسی به منابع در ایران جنسیتی و نابرابر شده است.

آنچه منابع را مستهلک می کند تسلط بر منش هاست. منش ها در اثر جامعه پذیری یک سویه، از بالا به پایین و انتصاب محور است ( فرد از زمانی که به دنیا می آید وضعیت او در آینده مشخص است). روش های کنترل بر منش ها باعث تسلط بر ساختارها شده است. در ایران ما به توسعه نمی رسیم چون منابع طبیعی بر ساختارها تاثیر می گذارد و بازیگران این صحنه ها توان تغییر استراتژیک میدان ها را ندارند.

*این مقاله نکات بسیارخوبی دارد اما سوال اصلی که برای من به وجود آمده است این است که این مقاله قصد پاسخ به چه مساله ای را دارد به بیان دیگر پرسش اصلی تحقیق چه بوده است؟ و به پرسش مطرح شده چه پاسخ مشخص و روشنی داده شده است. نکته دیگر اینکه در مجموع مطالب گفته شده شاخص سازی و مفهوم سازی وجود ندارد و برای گزاره های کلی گفته شده هیچ اطلاعات و شواهدی ارائه نشد و در آخر استنتاج ها ی مطرح شده منسجم نبودند و عقایدی از بوردیو ارائه شد که در نهایت از مطالب گفته شده جمع بندی صورت نگرفت. نتایج گرفته شده از بحث مطرح شده مشخص نیستند

*نقد من بیشتر متوجه چارچوب ارائه مقاله است که به نظر می رسد به انسجام بیشتر نیاز دارد و هم چنان چهارچوب مفهومی آن نیاز به بررسی و دقیق تر شدن بیشتر دارد. بر این باورم که آثار افرادی مانند آقای کاتوزیان نمی تواند به بحث شما کمک کند و از کیفیت کار پژوهشی شما خواهد کاست. این ادعای کاتوزیان که قناعت باعث انباشت می شود مطلقا قابل پذیرش نیست. انباشت ثروت و به طور کلی انباشت از طریق مقاومت و قناعت سخنی کاملاً غیر علمی است و تقسیم بندی جوامع به انباشتی و غیر انباشتی یک تقسیم بندی سطحی و بدون پشتوانه علمی است، داده های تاریخی به روشنی ادعاهای ایشان را نقض می کنند و ایشان هم برای نظریات خود هیچ داده و شواهدی ارائه نکرده اند.در خصوص آراء بوردیو برداشت اینجانب این است که ساخت و دسترسی بر منابع است که عادت واره ها را می سازندو در مورد تقسیم بندی طبقات خود بوردیو اظهار می کند که نمی توان آن را به جوامع دیگر تعمیم داد. برای جوامع دیگر بایستی ساخت مفهوم دیگری را طراحی کرد. (اسدی)

* موضوع مقاله و محتوای مطرح شده نیاز به پرداخت بیشتر و تفسیر و تبیین دقیق تر دارد. بحثی مثل عاملیت زنان به بحث شما کمکی نکرده است. از طرف دیگر گزاره هایی که در آخر ارائه آورده شدند در واقع گزاره های ابتدایی هستند به عبارت دیگر حدس های عالمانه ی تان هستند که باید به فرضیه تبدیل شوند و بعد مورد آزمون قرار بگیرند. در خصوص محتوا بحث مطرح شده چند سوال برای من مطرح شده اول اینکه فرهنگی که منجر به توسعه می شود و مد نظر شماست چیست؟ و اینکه آیا منابع را با توجه به تعریف مطرح شده در کارگروه جز عاملیت می دانید و یا جزیی از ساختار ها هستند. و اگر به این نتیجه رسیدید که بخشی از منابع عاملند و برخی ساختار در آن صورت تعامل بین آنها چگونه خواهد بود؟ به عنوان پیشنهاد فکر می کنم که بررسی موضوع نفت توجه کنید می تواند خوب باشد. در جایی اشاره کردید که موسسات موازی عامل ضد برنامه عمل می کنند، به عقیده من در بسیاری از مواقع خود عاملان موازی هم ضد برنامه اند و لزوماً مشکل از موسسات نیست.

*در این تحقیق تلاش کرده ام به این سو ال پاسخ دهم که اثر گذاری منش و میدان چگونه  بر منابع و توسعه اثر می گذارند و پاسخ  این است که  منش و میدان می توانند بر ترکیب منابع، دسترسی به منابع تاثیر بگذارد. بحث من پدیدار شناسی و تفسیری است لذا در این مرحله نیازی به ارائه شواهد عینی و واقعی برای اثبات ادعای فرضیه وجود ندارد. سیر دیالکتیکی که عاملیت و ساختار دارند از نوع دیالکتیک تکاملی است نه تضاد دیالکتیکی از نوع هگلی لذا این دو بر هم تاثیر می گذارند و یکدیگر را تقویت می کنند. در یک جایی ساختار تعیین کننده ست و یک جای دیگر عامل اما در نهایت دیالکتیک تکاملی است که ما را به توسعه می رساند. در این جا موضوع چه نوع فرهنگی مطرح نیست بلکه میدان فرهنگی است که مورد بررسی قرار می گیرد و منابع هم عامل اند و هم ساختار. (ناظری)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759