«دیگری» در مقابل «خود» واژهای بسیار متداول و پرکاربرد در ادبیات سیاسی است. گاه از آن برای تحریک و بسیج سیاسی در داخل و یا در درگیری با عناصر خارجی استفاده شده و حتی گاه به توهم توطئه دراین وادی دامن زده شده است و از سوی دیگر گاهی عاملی شگفتانگیز و موجودی سراپا خیر و در اوج قله تمدن و فرهنگ دانسته شده و در نتیجه به نوعی استحاله فرهنگی ـسیاسی جوامع بهویژه جوامع جهان سوم انجامیده است. از کاربردهای تبلیغاتی و بسیجکنندگی این عامل که بگذریم، آنچه مدنظر ماست بررسی واقعبینانه و در قالب نظریة آشوب تأثیراین بازیگر بر عقبماندگی یا پیشرفت جوامعی است که در محدودة منافع و در نتیجه ملزومات روابط این کشورها قرار گرفتهاند.