تحلیل و بررسی بحران روستای سفلی در نشست صد بیست و یکمین نشست کارگروه توسعه و منابع ملی
کارگروه منابع ملی و توسعه در تاریخ ۱۵ اردیبهشت۱۳۹۴ صد و بیست یکمین نشست از سلسله نشست های تخصصی خود را با موضوع گزارشویژه درخصوص بحران روستای سفلی برگزار کرد. این نشست با ارائه گزارش ویژه دکتر عبدالرسول دیوسالار در خصوص بحران روستای سفلی آغاز شد و در ادامه اعضای کارگروه منابع ملی، پیشنهادات و راه حل های تخصصی خود را در خصوص وضعیت روستای سفلی ارائه کردند.
متن گزارش دکتر دیوسالار در خصوص روستای سفلی
*آنچه که در این گزارش به آن اشاره خواهم کرد اطلاعاتی است که در طی مشاهده ۳ روزه خود از محل روستا و صحبت با اهالی آن به دست آورده ام.
▪معرفی روستا
شهرستان خرامه واقع در ۷۵ کیلومتری شیراز دارای ۶۱ هزار نفر جمعیت است که از لحاظ ترکیب جمعیتی ۴۱% از آنها عرب هستند. این منطقه بحران زده در پایین دست سد درودزن قرار دارد و شامل ۴۰ روستا می شود، که قبل از وقوع وضعیت بحرانی حدود۲۳ هزار نفر جمعیت داشته است. منبع اصلی آب این منطقه رود خانه کر است که بعد از انقلاب بر روی آن ۳ سد احداث شده است که شامل: سد درود زن، ملاصدرا و سیوند می شود که احداث آخرین سد (سیوند) هم بسیار جنجالی شد و مخالفت های زیادی را نیزدر سطح ملی به دنبال داشت. این منطقه از لحاظ شیوه ی توزیع آب دارای کانال و سیستم زهکشی بوده است.
بعد از احداث آخرین سد( سد سیوند) بر روی رود کر، این ناحیه در طی ۸ سال به شدت کم آب شد و دریاچه بختگان هم که در انتها ی این رود قرار دارد به طور کامل خشک شد. در حال حاضر حجم آبی که از سدها رها می شود و به روستاهای پایین دست می رود به منطقه سفلی که پایین ترین ناحیه روستایی قبل از دریاچه بختگان است، نمی رسد در نتیجه مردم این منطقه با بی آبی شدید مواجه اند. جمعیت این روستا در حال حاضر در اثر بحران کم آبی به ۸۰۰ نفر کاهش یافته است که این جمعیت باقی مانده را عموماً مردان و زنان سالخورده تشکیل می دهند.
در گذشته و قبل از وقوع بحران، روستاییان به خاطر منابع آب فراوان و زمین حاصلخیز به کشت گندم و برنج اشتغال داشته اند اما در حال حاضر به دلیل نبود منابع آبی کشاورزی این منطقه از بین رفته است و بسیاری از روستاییان بیکار شده اند. از لحاظ معیشتی روستاییان منطقه به شدت تحت فشارند و به بیان ساده بسیار فقیر هستند.
من در نظر دارم که وضعیت روستای سفلی را در چهارچوب مدل مفهومی تعریف شده کارگروه که شامل ۴ مفهوم اصلی دسترسی، ترکیب، تخصیص و مدیریت منابع می باشد، ببینم. در واقع این چهاچوب می تواند به فهم بهتر مساله این منطقه و آنچه که رخ داده است کمک کند. تفسیر وضعیت روستا بنابر مدل ۴ مفهومی کارگروه این است که: دسترسی به منابع آب از عده ای (مردم محلی) گرفته شده است و به گروه جدیدی داده شده است. الگوی تاریخی تخصیص منابع تغییر کرده است و این تغییر در الگوی تخصیص منابع تاثیراتی در دسترسی و ترکیب منابع منطقه داشته است. در گذشته ۲ نوعِ دسترسی اساس زندگی مردم پایین دست را تشکیل می داده است، یکی دسترسی به زمین حاصلخیز و دیگری دسترسی به منابع آّب بسیار فراوان بوده است. از نظر ترکیب منابع، بخش اعظم سبد منابع را منابع طبیعی تشکیل می دهد. تقریباً منابع تولیدی نداشته اند و تنها منابع تولیدی شان گلیم و گبه بافی در سطح خیلی کوچک و با کیفیت پایین می باشد. به طور کلی از نظر منابع تولیدی، این روستا نه در گذشته و نه در حال حاضر دارای صنعت و تولید خاصی نبوده است. از لحاظ منابع انسانی نیز منطقه دارای بافت تاریخی و بنای ارزشمند چند صد ساله نیست و حتی دارای یک شخصیت برجسته ی در گذشته ی تاریخی خود نبوده است.
وضعیت فعلی دسترسی : در حال حاضر دسترسی به زمین حاصل خیز هم چنان وجود دارد اما دسترسی به آب تاحد بسیاری زیادی از بین رفته است. مهم ترین پارامتر تخصیص منابع در گذشته، استفاده از نظم کلاسیک ریش سفیدان بوده، که حق آبه ها را تعیین می کردند و یا اینکه به وسیله منازعه حق آب ها تعیین می شده است. نحوه توزیع آب هم کانال هایی با ۷ بند بوده است که آب جاری درون کانال ها را تنظیم می کرده است و جوابگوی نیاز مردم منطقه نیز بوده است.
پارامتر کلیدی که موجب تغییر الگوی تخصیص منابع شده، ورود دولت به عنوان متولی منابع آبی بوده، دولت از زمان احداث سد درود زن در حدود سال های ۶۷ در توزیع آب منطقه ورود کرد است.
پارامتردوم، ورود ذینفعان جدید است که دولت نیز در توزیع منابع به ملاحضات این گروه از ذینفعان توجه می کند و منافع آنها را تامین می کند.
پارامتر سوم، این است که چگونه این ذینفعان جدید و با چه مکانیزمی بر روی تصمیمات دولت در توزیع و تخصیص آب تاثیر گذاشته اند!. این گروه ها اغلب صاحبان زمین های بالادست هستند و زمین های خودرا تبدیل به باغ کرده اند. زمین های بالادست حاصلخیزی چندانی ندارند، سیلابی اند و تا چندی پیش نیز در آنجا کشتی صورت نمی گرفته است. سازمان آب منطقه که صاحب این زمین ها می شود شروع به اجاره دادن این زمین های نامرغوب می کند و آب این زمین ها را نیز تامین می کند. درواقع بخشی از بدنه اجرایی دولت است که با کشاورزان روستاهای پایین دست رقابت می کند. درخصوص الگوی تخصیص ، مشکل اصلی تغیر در الگوی تخصیص منابع است. سوال مهم این است مهم ترین پارامتر های تغییر دهنده الگوی تخصیص منابع چه عواملی هستند؟ پاسخ این است که این پارامترها عبارتند از : دولت و ورود آن در حوزه ی تخصیص و توزیع منابع ۲٫سیاست های توسعه ای دولت ۳٫بازیگران محلی ذینفع (افرد در گروه ها) این پارامتر ها در ۴ حوزه اصلی بر الگوی تخصیص تاثیر می گذارند که عبارت است از:
۱٫اعطای دسترسی به منابع به یک گروه خاص از ذینفعان جدید. ۲حذف دسترسی به منابع برای گروه ذینفعان بومی و قبلی(کاهش دسترسی آنها)۳٫وقوع بحران عدالت توزیعی ۴٫ترکیب مسائل فرهنگی با بحران عدالت توزیعی که منجر به اندک شدن نرخ تغییر شده است.
در اینجا ملاحظاتی هست که باید به آنها توجه کرد اول اینکه همیشه تغییرات در تخصیص منابع ممکن است رخ بدهد اما چه عاملی باعث شد که ساکنین این روستا نتوانند خود را با آن تطبیق بدهند ؟ پاسخ این است که سرعت تغییر الگوی تخصیص منابع زیاد بوده است به بیان دیگر در طی ۵ سال همه ی این تغییرات رخ داده است و عده ی زیادی در طول این مدت کوتاه مهاجرت کردند و به همین دلیل مردم این منطقه نتوانستند خود را با این سرعت تغییرات در منابع تطبیق بدهند. و نکته دیگر اینکه ظرفیت های شناختی عقلای روستا ضعیف بوده است و این افراد توان هدایت و کنترل تغییرات و بحران های کوچک در روستا را داشته اند در حالی که این بحران سریع و بزرگ بوده است. نکته آخر اینکه سیستم دهیاری که جایگزین نظم کلاسیک ریش سفیدان در روستا شده است توان دیدن و شناخت وضعیت حاضر و ارائه راه حل مناسب برای مشکلات روستا را ندارد. ادامه این روند در این منطقه منجر به ایجاد یک بحران امنیتی خواهد شد و هم چنین میزان بزهکاری اجتماعی را بالاخواهد برد.
نظرات و پیشنهادات
* من با دکتر دیوسالار موافقم که مشکل اصلی در مورد این روستا مساله تخصیص منابع است. علت اینکه تغییر الگوی تخصیص چنین وضع بحرانی را برای روستاییان پدید آوره است تک منبعی بودن آنهاست . ساکنین این روستا صرفاً متکی به منابع طبیعی آب و زمین بوده اند و هیچ گونه منبع تولیدی چشم گیری نداشته اند. از طرف دیگر نحوه مدیریت شرایط پیش آمده نیز باعث بحرانی تر شدن آن شده است. عدم شناخت از وضعیت موجود و ارائه راه حل های غیر منطقی و عقلانی از سوی دهیاری و سیستم مدیریتی حاکم است.
از زاویه پیشنهاد راه حل، اینطور به نظر می رسد که در فاز اول برای حل مشکل در کوتاه مدت دو کار می توان انجام داد یکی اینکه مردم روستا و متضرران منطقه را از حق و حقوق خود از لحاظ قانونی آگاه کنیم و با استفاده از منافع مالی، یک وکیل حقوقی را جهت پیگیری قانونی حقوق تضعییع شده مردم استخدام کرد. راه حل دوم این است که، به نظر نمی آیدکه بدنه دولت مانند استانداری و در سطوح بالای دولتی از چنین بحرانی که منجر به سود جویی و رانت خواری عده ی معدودی از مسولین دولتی منطقه (برای مثال سازمان آب منطقه) شده، اطلاع و آگاهی داشته باشند بنابراین عده ای به نمایندگی از مردم روستا می توانند برای داد خواهی به مسئولین دولتی رده بالا مراجعه کنند.
اما در فاز دوم برای حل بحران در بلند مدت بایستی اقتصاد منطقه را از تک منبعی بودن، وابستگی به منابع طبیعی (آب و زمین) خارج کرد و به شیوه های از تولید کاورزی روی آورد که به حدقل میزان آب نیاز داشته باشند. و ظرفیت های جدید برای منابع ایجاد کرد.(قدیم)
*مشکل روستای سفلی این است که همیشه به یک نوع شیوه ی زیست متکی بوده است. مردم این منطقه سالهای متمادی است که به همین شیوه زیست و یک نوع کشاورزی (برنج و گندم) مشغول بوده اند و مهم ترین نکته ای که سبب رسیدن مردم این منطقه به این وضعیت شده ست بسیار ریشه ای است و باید این موضوع را ریشه ای و در سطوح بنیادین بررسی کرد مشکل نبود خلاقیت و هوشمندی است. مردم این منطقه بعد از بروز تغییرات در منابع آب به دنبال راه حل، جایگزین و شیوه های دیگری از کسب و کار به جز کشت برنج و گندم نبوده اند. تنها تازمانی که آب فراوان و زمین ها بوده است آن ها شیوه ی زیست پدران خود را حتی بدون بهبود شیوه ی کشاورزی و استفاده از منابع ادامه داده اند. بنابراین به خاطر نبود خلاقیت و هوشمندی سازگاری آنها با تغییرات پیش آمده هم بسیار بوده است. البته این فقدان و نقص تنها مربوط به روستا سفلی نمی شود بلکه بسیاری از مناطق روستایی و حتی شهرهای بزرگ ما نیز با چنین معظلاتی مواجه اند.(فرهادی نیا)
* گزارش دکتر دیوسالار نکات کلیدی را درباره ی این روستا روشن می کند. اگر وضعیت این روستا را قبل از بروز بحران بررسی کنیم می بینیم که روستا سفلی حتی قبل از بروز بحران از لحاظ تولید گندم و برنج در منطقه خود نیز برجسته نبوده است و از لحاظ اقتصادی یک منطقه تاثیر گذار و سود آور نبوده است بلکه کشاورزی آنها صرفاً برای تامین نیاز خود بوده به نظر من اگر این روستا نقش مهمی در کشاورزی اقتصاد منطقه داشت در آن صورت به این سادگی عده ای نمی توانستند الگوی تخصیص منابع آبی را تغییر بدهند و حق آب ها را نادیده بگیرند. این روستا با وجود فراوانی منابع آب و زمین حاصلخیز کشاورزی پربازدهی نداشته و یک منطقه اقتصادی حاشیه ای بوده اند. فراوانی منابع در این منطقه منجر به اتلاف منابع و عدم استفاده از شیوه های پربازده تولید شده است. ساکنین این منطقه به دنبال گسترش و توسعه کشاورزی خود با هدف صادر کردن محصولات خود به شهرهای دیگر نبوده اند ، مختصر آنکه آنها به دنبال توسعه نبوده اند. تغییرات الگوی تخصیص و عوامل بیرونی ای مثل احداث سد، تنها مشکلات، نواقص و ناکارآمدی های اقتصادی آنجا را برملا کرده است. تاکید من بر این است که ریشه های عقب افتادگی این روستا را باید شناسایی کرد، اینکه چرا تاکنون به دنبال توسعه و بهبود وضعیت روستا نبوده اند. نکته مهم دیگر این است که بین ائتلاف سیاسی و اقتصادی همیشه ارتباط وجود دارد در گذشته یک گروه ذینفع بوده و گروه دیگر ناراضی و در وضعیت فعلی ناراضیان منتفع شدند و ذینفعان قبلی از منابع محروم شدند، ولی در کل این امر نشان می دهد که ساختار الگوی تخصیص منابع ناکارآمد بوده چه در گذشته چه در حال. به بیان دیگر تنها یک نظم نهادی به یک نظم نهادی دیگر تغییر شکل داده ولی در هردو نظم حاکم بهره وری بسیار پایین بوده است. هردو نظم رانت جویانه بوده و تنها یک شیفتی از یک گروه به گروه دیگر صورت گرفته است. درست است که از نظر حقوقی، حقی از این مردم ضایع شده اما این مساله ریشه ای تر است و این بحراننشان می دهد که تطبیق پذیری و تغییر الگوی زندگی این مردم کم بوده است.
اما در خصوص ارائه راه حل، در کوتاه مدت باید گروه نخبگان محلی را بسیج کرد تا توده مردم را به سمت یک مقابله اجتماعی و فشار به حوزه های بالادستی هدایت کنند تا مسئولان به مساله آنها رسیدگی کنند و حق آبه ها را تعیین کنند. نکته مهم دیگر این ست که موضوع خشک شدن دریاچه بختگان یک موضوع زیست محیطی است که نخبگان منطقه با برجسته کردن این مساله می توانند توجه نهادهای دولتی و محیط زیستی را به بحران این منطقه جلب کنند. و این موضوع اگر روی آن کار شود می تواند در سطح ملی و بین المللی واکنش و توجه جامعه را بر انگیزد. جالب این است که مسکوت ماندن موضوع خشک شدن دریاچه نخبگان تا کنون نشان می دهد که نخبگان و مردم منطقه نسبت به اتفاقات منطقه خود منفعل بودند و از هوشمندی لازم استفاده نکرده اند و نتوانستند با تاکید بر این معضل زیست محیطی پتانسیل لازم برای رسیدگی به مشکلات منطقه را ایجاد کنند. همچنین گروه نخبگان را باید در خصوص پروژه های کارآفرینی و نحوه ی اجرای آنها آموزش داد. (اسدی)
*خلاقیت یک مفهومی است که متعلق به جامعه مدرن است. ما باید به نیازها و دغدغه های مردم منطقه توجه کنیم. باید ابتدا به این سوال پاسخ بدهیم که چگونه می توانیم دغدغه آنها را پاسخ بدهیم اینکه آیا منابع آب قابل بازگشت به منطقه است.
به لحاظ تاریخی قبل از اصلاحات ارضی سیستم اداره ی روستاها در ایران ارباب و رعییتی بوده و چون اربابان صاحب سرمایه بودند به وضعیت قنات ها و حق آبه ها و توزیع آب رسیدگی می کردند اما بعد از اصلاحات ارضی این سیستم مدیریت روستایی از کار افتاد اما سیستم دیگری هم جایگزین آن نشد در نتیجه خیلی از مناطق با مشکل آب رسانی به زمین ها مواجه شدند و بحران های زیادی به وجود آمد. من در ضمن مدلی براساس داده هایی که گردآوری شده از منطقه با توجه به رویکرد منابع ارائه می دهم مدل تبیینی توسعه ای از وضع موجود به وضع مطلوب خواهد بود.(ناظری)