تصویر اجمالی از مختصات نظام حکمرانی مطلوب #برای_ایران نوشته سعید غلامی نتاج؛ مدیر کارگاه توسعه ایران

مبتنی بر شواهد تاریخی و مطالعات انجام شده توسط برخی ایرانشناسان، میتوان گزاره هایی را در پاسخ به دو پرسش مهم کجایی ایران و کیستی ایرانیان، به شرح زیر ارائه نمود و مبتنی بر آنها شکل و ماهیت نظام حکمرانی مطلوب برای ایران، که قادر به رفع ناترازیها گردد، را حدس زد:

ایران سرزمینی است بس بی‌قرار و متلاطم، بحران‌ها یکی پس از دیگری، پی‌در‌پی و بی‌وقفه خواهند آمد، تنها فرصت برای «عُمران»، اندک درنگ مابین دو «بُحران» است. پس نظام حل مساله در ایران باید همواره مترصد فرصت‌ها باشد و زمان را هدر ندهد و برای انجام کارهای اساسی و مهمِ به جا مانده از گذشته، منتظر مهیا شدن همه چیز و آماده شدن همه شرایط نباشد. از اینروست که پیشینیان مدام متذکر شدهاند که کار امروز را به فردا نیندازیم چرا که ناترازها، ناترازتر خواهند شد و تراز کردن دشوارتر خواهد شد.

ایران سرزمینی متنوّع با زیستگاه‌هایی خُرد و پراکنده است و هر گوشه از این افلیم، یک رنگ خاص و یک طعم ویژه را در خود دارد، تنها اهالی همان دیار توان اداره آن محل را دارند و قادر به رمزگشایی و حل مسادل آن سامان هستند، لذا از مرکز و با یک فرمانِ واحد، نمیتوان بر مناطق مختلف و متنوع ایران – که پیشترها به همین دلیل آن را ممالک محروسه مینامیدند- حکم راند! نظام حکمرانی باید هر یک از این مناطق را بر کاری بگُمارد، که در طی روزگار در آن، شهره آفاق گشته‌اند. که اگر چنین نشود، مدام به ناترازی و شکاف میان مطالبات مناطق و توان حاکمیت برای تامین آنها، افزوده خواهد شد و بیشتر از عدالت سرزمینی دور خواهیم گشت.

همان گونه که ایران سرزمینی متنوع است، ایرانی نیز متنوع و گونهگون است. مردمان و بانوان هر قومی از اقوام ایران‌زمین، دارای رنگین‌کمانی از فرهنگ‌ها و زبان‌ها و عقاید و سلاِئق هستند، لذا نظام حکمرانی نباید و نمیتواند یک الگو و یک سبک زندگی خاص، ولو سبک زندگی ایده‌آل و آرمانی را بر آنها تحمیل کند. باید تفاوت‌هایشان را پذیرفت و به رسمیت شناخت و حرمت‌شأن را حفظ کرد تا حُرمت‌ حکومت شکسته نشود. چه بسا بخش مهمی از دلایل ناترازی اجتماعی و افول سرمایه اجتماعی و کاهش اعتماد میان مردم نسبت به حاکمیت را میتوان به این امر نسبت داد.

ایران همواره سرزمینی در میانه جهان بوده و هست. هنر، مزیت و مهارت ما ایرانیان، در ترابُط و ربط‌دهندگی شرق به غرب و شمال به جنوب عالم بوده است، پس نباید به هیچ سو از اقطاب سیاسی عالم گردش و کُرنِش کرد و همچنین نباید با هیچ یک از آنها به ستیز و مخاصمه مستمر پرداخت، بلکه باید در میان این اضلاع، میان‌داری کرد و معاملات بین‌المللی را جوش داد و سهمی در تحارت‌ جهانی به دست آورد. این در حالیست که بیتوجهی به این ویژگی ایران سبب شده ناترازی میان آرمانها و خواسته ها در عرصه سیاست خارجی مان با میزان توانمندی واقعی ایران در مولفه های قدرت، بیشتر گردد و نتوانیم به اندازه ای که برای سیاست خارجیمان هزینه میکنیم متناسباً سهم درخوری در موازنه قدرت منطقه ای و جهانی به دست بیاوریم.

ایران سرزمینی مستعد امّا دارای منابع و موانع بالقوه است، لذا ناترازی‌ها در منابع و ذخایر درمان نمیشود و تراز نمیگردد، مگر آنکه نظام حل مساله ما، ایران را سرزمینی فاقد منابع سرشار و «بالفعل» بداند و هم موانع و هم منابع در این کشور را «بالقوه» فرض نماید و خام فروشی را رها کرده و با تکیه بر اقتصاد دانشبنیان و تکیه بر ظرفیت جوانان خلاق و کارآفرین، بالقوّه‌ها را به فعلیت برساند و ارزش‌آفزوده ایجاد کند. این در حالیست که در طی سده اخیر و در قالب انواع برنامه های عمرانی و توسعه ای و بی توجه به این ویژگی ایران و با تکیه بر فن آوری روز دنیا که با پول نفت خریداری و واردشده اند، انگاره غلطِ وفور منابع را در اذهان ایرانیان برساخت نمودیم و بی محابا به مصرف کلیه حامل های انرژی و اب و سایر منابع زیستی و طبیعی پرداختیم.

ایران سرزمینی است که در طول تاریخ، همواره هم در معرض حملات و تهدیدات بیرونی بوده و هم از منازعات داخلی آسیب دیده و از این طریق نیز مدام متلاطم میگشته و میگردد لذا نظم و امنیت مقولاتی بس مهم و اولویتدار در نظام حکمرانی ما هستند و در صدر وظایف «حاکمیت» قرار میگیرند. باید توجه داشت که هر اقدام اصلاحی و تحول خواهانه ای در مواجهه با ناترازیها که بدون توجه به این ویژگی ایران، برنامه ریزی شود و بر التهابات در جامعه بیفزاید و اذهان را مشوّش ساخته و انگاره هرج و مرج و ایجاد بی نظمی در کشور را در اذهان حاکمان پررنگ نماید، محکوم به شکست خواهد بود. از سوی دیگر و مهمتر از آن، همکاری و همراهی میان کارگزاران «حکومت» در تامین نظم و امنیت و عدالت و کارگزارانِ «دولت» در عمران و آبادانی و ایجاد رفاه برای مردم، بسیار تعیین کننده و حیاتی است. لذا هرگونه ناترازی و شکاف میان ارکان حاکمیت و نهادهای انتسابی با ارکان دولت و قوه مجریه موجب بروز احساس ناامنی در نظام حکمرانی گشته و اقدامات را بلااثر خواهد نمود.

ایران سرزمینی است که در طول تاریخِ بلند خویش، همواره و به شدّت در معرض بلایای طبیعی بوده و هست و همان طور که گفته شد موانع هم در آن بالقوه هستند و از این طریق هم مدام متلاطم می-گردد لذا مهارت و چابکی در حوزه عمران و آبادانی و توانایی در مدیریت بحران از جمله ویژگیهای «دولت» در ایران باید باشد و تنها دولتمردان و دولت زنانی صاحب تشخیص و چابک و دارای اختیارات بالا میتوانند در زمان محدود تصمیمات مقتضی را اتخاذ و چنین مدیریتی را داشته باشند. یکی از دلایلی که ناترازیها در عرصه های مختلف دیر کشف میشوند، دیر وارد دستور کار نظام حکمرانی میشوند، دیر اقدام اصلاحی لازم برای رفع آن ناترازیها شروع میشود و بالتبع دیر هم به نتیجه میرسیم، این است که به کارگزاران آگاه و دارای اهلیت در موضوع، اختیارات و مسولیت کافی را اعطا نمیکنیم.

ایران سرزمینی است که در طول تاریخ، فاقد منابع طبیعی در دسترس و بالفعل بوده و به جز نفت و مواد معدنی که محصول کشفیات و استحصال دوران معاصر است و به سرعت هم رو به پایان است، منبع ارزشمندتری به غیر از هوش و نبوغ و فن و هنر ایرانی نداشته است. لذا یکی از وظایف مهم حکمران در این سرزمین، این است که به مثابه باغبان و پرستار از برای مردمان و ولی‌نعمتان عمل نماید، برای دستیابی به رشد اقتصادی فراگیر، لازم است فعّالِ مُنفعل باشد نه فعّال مایَشاء. یعنی باید تلاش نماید استعدادها و مزیت‌های بالقوه همگان، از مردمان و زنان و جوانان در همه طیفها و در همه مناطق را بیابد و پرستارانه و باغبان‌صفت، در بهفعلیت رساندن‌شأن بکوشد و تسهیلگری نماید. این درحالیست که در دوران معاصر با تکیه بر نظام اداری متمرکز و نظام برنامه ریزی از بالا به پایین و به مدد منابع سرشار نفتی، دولتها خود را راهبر اصلی توسعه پنداشته و نجّارگونه تلاش نمودهاند تا خواسته ها و آرمان های ذهنی خویش را به منصه ظهور برسانند و طرحهای عمرانی بلندپروازانه ای را کلنگ زده اند که بسیاری از آنها کماکان نیمه کاره رها مانده و به بهره برداری نرسیده اند و اینگونه است که ناترازی بودجها ی روز به روز گسترش مییابد و کسری بودجه دامن گیرتر میشود.

ایران سرزمینی است که مردمانش به واسطه زیست چند هزار ساله در محیطی دارای تلاطم و تنوع و ترابط، به مهارتهای خاصّی دست پیدا کردهاند و قدرت تشخیص و تمییز بالایی برای یافتن خیر در پسِ هر شر، پیدا نموده اند و آموخته اند که رِند و زیرک و چابک و زرنگ و حیله‌شناس باشند لذا نظام حکمرانی باید آسوده تر، حتی المقدور و تا جایی که موجب فساد در کار و پریشانی در امور نگردد، هم اختیارات و هم وظایف را به مناطق و وزارتخانه ها و در زیرمجموعه ها به مدیران میانی و پرسنل تفویض کند و آنها را آزاد گذاشت تا هر یک به تشخیص خود و با ذکاوت خویش، به تدبیر امور بپردازند، امّا لازم است برای حفظ انسجام و ایجاد وحدت در عین کثرت، رئیس و آنکه در راس نهاد حکمرانی مجموعه قرار دارد، همچون خورشیدی تابان، همواره بر مرکز این منظومه بماند و همچون مَفصَل و لولا، اندام‌ها را همچون در و پیکر، به هم پیوند بدهد، تا شاکله دولت‌ چون پیکری واحد و منسجم عمل کند.

ایران سرزمینی است که حوادث سنگین و امور غیرمترقبه و مصائب بسیاری به خود دیده و به تجربه آموخته است که در کنار بهره گیری از عقل و خرد در مواجهه با آنها باید به دل و درون خویش نیز توجه و اهتمام داشته باشد تا به ارامش و قرار برسد لذا حکمرانی در سازمانها و نهادهای ایرانی بی حکمرانیِ بر دلها مقدور نمیگردد. لذا یک حکمران با عقل و تدبیر، باید بر دل‌ها هم حکومت کند و محبوب قلب‌ها و بی‌طرف و مهربان باشد، در تلاطمها و ناملایمات، اهل تساهل و تسامح بوده، منعطف و مقاوم باشد. با دوستان مروّت داشته باشد و با دشمنان مدارا پیشه کند.

ایران سرزمینی است که مدام همه چیز در آن تغییر و تحول و دگرگونیِ سریع مییابند لذا یک حکمران نمیتواند بر هیچ کس و هیچ جا و هیچ امری و هیچ قاعده از پیش تعیین شدهای تکیه کند، بلکه باید «قائمیت به ذات» را هر روز و هر شب مشق کند تا مبادا فراموشش شود. باید خوداتکا باشد و برای رفع مشکلات و دستیابی بر اهداف، تنها بر منابع و امکانات موجود و اختیارات و تشخیص خویش، تکیه نماید. لذا منوط و موکول کردن اقدامات و انجام برنامهها به بینش، مَنِش کَنش، روش و فعل دیگری و تصمیمات پیشینیان، همواره موجب عدم انجام آن فعل میشود. به واسطه این ویژگیِ بارز در ایران، هم مسائل هر روز نو میشوند، هم اولویت و اهمیت مسائل تغییر مییابند و هم امکانات و فرصتهای حل مساله دچار دگرگونی میشوند و هم کارگزاران حل مساله مدام جابجا میشوند لذا نمیتوان و نباید با تکیه صرف بر اسنادِ بالادستی که امروز مینویسیم انتظار داشته باشیم در فرداهایی که دیگر هیچ شباهتی با امروز ندارد، بتوانیم مسائل کشور را حل کنیم.

ایران سرزمینی متلاطم و بی قرار و متنوع است و به آسانی نمیتوان رازها و معماهایش را حل نمود. مسائلِ ذوابعاد و دشواره‌های ذومراتب در ایران را، جز با اندیشه حِکمی، نمیتوان چاره کرد، پس لازم است بخشی‌نگری که ریشه بروز بسیاری از مشکلات و ناترازیها و زمینه ناتوانی ما در رفع آنهاست، را رها ساخته و ژرف‌نگری و جامع‌اندیشی را پیشه کرد. تا با جمیع متخصصین دخیل در موضوع، مشورت نگردید و به اشراف کامل و جامع دست نیافت، هرگز نباید تصمیمی را اتخاذ و فرمانی را صادر کرد. در این رهگذر به افراد بسیار خبره و نخبه و دنیادیده و اهل دانش و فن، که دارای اهلیت در موضوع هستند و دل در گرو حل مسائل کشور دارند و دغدغه دار ایران هستند نیاز است. لذا ضروری است که نهاد حکمرانی، انجمن خردمندان و عقلا را بر گِرد خویش فرا بخواند و «دولت خِرَد» و حکمت‌پایه را از #برای_ایران، در جوار دولت خود برپا کند.

کلام پایانی و پیشنهاد سیاستی

در پایان از باب جمع بندی باید خاطر نشان ساخت که بینش، منش،کنش و روش حل مسئله در نظام حکمرانی ایران ناکارآمد و گویا ناسازگار با خصوصیات ایران و خلقیات ایرانی است و ضرورت دارد نسبت به معاصرسازی آن، مبتنی بر ویژگیها و مختصات ایران و ایرانی اقدام نمود. اصلاح ساختاری نظام حکمرانی کشور بمثابه راهبردی در ذیل ایده محوریِ توانمندسازی حاکمیت و جامعه، به نحوی که توانا در حل مسائل گردد، علاوه بر انتخاب شایستگان و افراد کاربلد، در گرو ساماندهی سازمانِ حل مسئله و توانمندسازی کارگزارن (سیاسی – اداری) حل مسئله و اصلاح رویکرد حل مساله مبتنی بر کجایی ایران و کیستی ایرانیان است.

پس از تلاشهای صورت گرفته در قالب شورای راهبری و کارگروههای انتخاب و پیشنهاد گزینه های شایسته برای تصدی پستهای کلیدی در وزارتخانه ها و سازمانهای زیر نظر ریاستجمهوری، که تلاشی بود برای انتخاب کارگزاران سیاسی حل مسئله، اکنون نوبت آن است تا با راه اندازی دولت خِرَد، زمینههای تقویت نظام کارشناسی کشور که در شمار «ایدهدهندگان برای حل مساله» هستند، فراهم شود و پس از آن و به کمک آن، ضروری است تا برای توانمندسازی «بدنه اجرایی سازمانِ حل مسئله» در درون دستگاههای اجرایی و سازمانهای دولتی، نسبت به راهاندازی «نهضت اصلاح اداری از درون» کمر همّت بست تا انشاالله شاهد باشیم به تدریج و یکی پس از دیگری، مشکلات و مسائل کشور حل گشته و اهداف، یکی پس از دیگری، محقق شوند و ایران، کشوری مقتدر و توسعهیافته و ایرانی، ملتی دست یافته به جایگاه متعالی خویش گردد.

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست، اندیشه و تلاش را زِ بهر وطـن، پایانی نیست.

مهرتان افزون و غم از دل‌تان بیرون باد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759