نام کارگروه: هنر و توسعه
رئيس كارگروه: فیروز بالکانی
شماره جلسه: چهاردهم مجازی
تاریخ برگزاری:۳/۴/۹۹
محل برگزاری: موسسه انديشه و پژوهش طرح هزاره
مدت زمان: ۱۲۰ دقیقه
حاضرین(به ترتيب الفبا):
فیروز بالکانی- حسینیون – شبنم طلوع- سمانه علیرضازاده- لعیا فائق – حامد قدیم – حمید گودرزی – حسین مدحت- مهرداد ناظری
غائبین: –
تنظیم کننده: لعیا فائق
عنوان اصلي: پارادایم سازی جدید در حوزه هنر توسعه گرا
عنوان فرعي: بحث آزاد در مورد هنر توسعه گرا
۱٫دستور كار جلسه: بحث آزاد پیرامون پارادایم جدید در حوزه هنر توسعه گرا
۲٫مشروح مذاكرات:
در این جلسه در ابتدا آقای حسینیون این سؤال را مطرح کرد که آیا مدرنیته ایرانی وجود دارد؟ اگر وجود دارد دارای چه ویژگیهایی است و رابطه آن با عقلانیت و پیشرفت چیست؟ او به مقالۀ دکتر توکل اشاره کرد و گفت: این جامعهشناس در سال ۱۳۷۰ موانع توسعه را مورد بررسی قرار داده است و معتقد است که اگر این موانع برطرف نشود ما با مشکل مواجه میشویم. بنابراین بهترین رویکرد مسأله محوری است.
حامد قدیم در ادامه گفت: من شخصاً معتقدم مدرنیته ایرانی مثل یک کالا نیست که آنرا تولید کنیم. مدرنیته یک مفهوم است و برای فهم آن باید عمیقتر به مسأله نگاه کنیم. ما با اشکال متفاوتی از مدرنیته مواجه نیستیم ممکن است ما فرایندی را طی کنیم که خروجی آن شکلی از زندگی شود که با خروجی کشورهای دیگر فرق دارد. بنابراین من معتقدم که باید فراگرد را بشناسیم و از مبانی فکری- فلسفی که در هر جامعهای وجود دارد استفاده کنیم.
ناظری در ادامه گفت: اگر ما انتظار را از کارگروه بالا ببریم شاید به نتایج دلخواه نرسیم. من هم مثل حامد فکر میکنم، هدف ما الزاماً حل کردن مسائل توسعه ایران نیست. ما باید بدانیم که بین عملگرایی و سیاسیون و متخصصین توسعه تفاوتهایی وجود دارد و طبیعتاً باید بین آنها رابطه ارگانیک برقرار شود.
ناظری در ادامه توضیح داد: من فکر میکنم هر چقدر هم که در کارگروه مسأله محور باشیم باز هم نمیتوانیم همه مسائل توسعه را حل کنیم. ما در کرمان پروژه توسعه اجتماعی- فرهنگی کل استان را انجام دادیم. این طرح به عنوان طرح برتر در کشور معرفی شد و با عنوان سند بالادستی مورد استفاده قرار گرفت. اما ما نمیدانیم امروز در پیادهسازی این طرح استان کرمان تا چه حد موفق است. در واقع عمل کردن به پروژهی توسعه در حیطۀ عملکرد ما نیست. من معتقدم که اگر اندیشگاه بتواند در حوزۀ فعالیت خود پارادایمسازی را انجام دهد کار بزرگی کرده، هماکنون این کارگروه در پی آن است که این پارادایمسازی را انجام دهد. من در این جلسه میخواهم در خصوص این موضوع صحبت کنم. پارادایمسازی روشهای متعددی در جهان دارد. اما ما در اینجا میتوانیم از راهبردهای پژوهش کیفی استفاده کنیم و با یک رویکرد استقرایی و دیالکتیکی مفهومسازی بنیادی انجام دهیم. در این زمینه به نظر من دو منبع خوب وجود دارد. یکی کتاب روش تحقیق کیفی استراوس و کوربین است و کتاب دیگر کتاب روش تحقیق که دکتر تنهایی به رشته تحریر در آورده و در آن فرود به زمین را توضیح میدهد.
هدف ما از پارادایمسازی الزاماً یک پارادایم جهانشمول همچون مدل مارکس نیست، هر چند که من فکر میکنم خود مارکس هم در جهان بد فهمیده شده است. ما میخواهیم یک مفهومسازی بنیادی انجام دهیم تا از این طریق بتوانیم با استفاده از مراجعه به میدان تحقیق الگوسازی انجام دهیم. برخلاف روشهای اثباتگرایی در این روش اصلاً فرضیهسازی وجود ندارد و ما از سه فاز کدگذاری بعد از جمعآوری دادهها استفاده خواهیم کرد. آن چیزی که کار را جذاب میکند این است که ما بتوانیم یک مدل پارادایمی در ارتباط با هنر توسعهگرا ایجاد کنیم و حسن کار روش استراوس و کوربین این است که در روش آنها میتوان به یک مدل دست یافت.
در ادامه حسینیون در تکمیل نظریات ناظری گفت: در اینجا دو مفهوم مطرح است یک پراگماتیسم ۲- پراگسیس. پراگماتیسم را ما قبول نداریم چون فقط به عمل توجه میکند نه تئوری و عدهای هم پراگسیس را قبول ندارند. اما شاید گروه ما بتواند یک نقش هماهنگکننده را بین تئوری و عمل ایجاد کند.
ناظری در ادامه گفت: ما بیشتر از حل مسأله در پی تبیین هستیم و تبیین جنبه عملی دارد. براین مبنا ما نیاز به مصاحبههای عمقی با هنرمندان داریم. ما باید ببینیم که دیدگاههای مختلف در مورد هنر توسعهگرا چیست. در واقع ما باید شاخصهایی را تولید کنیم و از روابط بین شاخصها به یک مدل جدید برسیم.
حسینیون گفت: ما با یک مشکلی در جامعه روبرو هستیم و آن نمایشی بودن است. ما باید از نمایشی بودن دست برداریم. آیا ما یک گروه نمایشی هستیم یا یک گروه تحقیقی؟ موضوع این است که آن تئوری باید از انسجام برخوردار باشد.
ناظری در ادامه توضیح داد: در روش گراندد تئوری ما یک فرم مشخص نظریهای نداریم، ما از همه فرمها و نظریهها استفاده میکنیم. سیال بودن، استقرایی بودن، دیالکتیکی بودن، پراگماتیسمی بودن، اگزیستانسیالیستی بودن همه و همه در این کار لحاظ میشود. من فکر میکنم در قالبی که برای این گروه تعریف شده ما به جوابهای خوبی خواهیم رسید.
حامد قدیم در ادامه گفت: من فکر میکنم فرمایش آقای حسینیون در مورد عملی بودن این است که این مدل باید اجرایی شود و بحث وارد شدن به اجرا مطرح است. من معتقدم بین این دو تضادی وجود ندارد و تئوری میتواند به عمل کمک کند.
بالکانی در ادامه گفت: نوع کار ما در این کارگروه شیوه جدیدی از ترکیب هر دو است که اندیشگاه تاکنون آن را تجربه نکرده است و ما به شدت به ترکیب تئوری و عمل اعتقاد داریم و ما در اینجا یک ظرفیت نهفتهای را مد نظر قرار داده ایم و آن استفاده از هنرمندان است. هنرمندان میتوانند در این روند نقش تسهیلگری ، تکثیر سازی ، تغییر و ….. را ایفاء کنند.
ناظری در ادامه گفت: برای فهم بهتر موضوع بهتر است به مکتب فرانکفورت توجه کنیم. نگاه آنها چه بود؟ آنها یک فلسفۀ اجتماعی انتقادی را پیریزی کردند. افرادی مثل آدورنو و هورکهایمر بر این اعتقاد بودند که نقد میتواند جامعه را اصلاح کند. آنها به شیوه تولید سرمایهداری که باعث شیوارگی انسان شده است نقد داشتهاند. آیا مکتب فرانکفورت کاری جز انتقاد کردن از وضع موجود داشته است؟ مثال دیگر میزنم نشریه لوموند دپیلماتیک یک نشریه کوچک چپ در اروپاست. آنها از لحاظ اقتصادی چندان قوی نیستند. کسانی که در این نشریه قلم میزنند هرگز پول دریافت نمی کنند. این نشریه به هفده زبان زنده دنیا درمیآید و هدفش مقابله با نظام سرمایهداری و پدیده جهانی شدن است. در همین نشریه کوچک در دورهای افرادی مثل گابریل گارسیا مارکز و میلان کوندرا قلم میزدند. سؤال این است کارکرد این نشریه چیست؟ آیا غیر از این است که صرفاً به نقادی میپردازد. من معتقدم که اندیشگاه باید پیراهنی را بدوزد که به تن جامعه بخورد. بنابراین ما اثر خود را خواهیم داشت به شرط آنکه به دنبال تغییرات بزرگ و ساختاری نباشیم.
حسینیون در ادامه گفت: اگر بگوییم هدف رفتن است نه مقصد همه دیدگاههای شما قابل قبول میشود. ما هم میپذیریم که میخواهیم در این مسیر حرکت کنیم هر چند که اگر به هدف برسیم طبیعتاً بهتر است.
ناظری در ادامه به تشریح پارادایمسازی پرداخت و گفت: ما در گذشته همیشه از یک نظریه شروع میکردیم و بعد به دنبال روش میرفتیم. اما الان دادهها را از زمینه پژوهش به دست میآوریم و پژوهشگر یک پیشفرض ذهنی ثابت را پیش روی خود قرار نمیدهد. در اینجا ما از شیوه کدگذاری استفاده میکنیم. در واقع هدف در این مدل نظم دادن مفهومی به یک سری از دادههاست و ما دادهها را به گونهای کنار هم میچینیم که به یک مدل جدید میرسیم. در اینجا لازم است در مورد مفهومسازی که در فرود به زمین به آن توجه شده است اشارهای کنیم. مفاهیم بر دو نوعاند: مفاهیم معین که عبارت است از تعاریف روشن، ثابت و ایستایی هستند که یک بار ساخته شده و در ادامه راه مطالعاتی سایه غلیظی بر واقعیت میاندازد. در اینجا وقتی میخواهیم مثلاً از توسعه صحبت کنیم در تشریح توسعه از منابع مختلف استفاده میکنیم. اما در سطح مفاهیم حساسگر ما به شناختی مرجعگونه و هدایتکننده میرسیم. در واقع محقق با رجوع به واقعیت و مشاهده آن مفاهیم جدیدی میسازد. این همان بخشی است که در هنر توسعهگرا و در این پارادایمسازی ما به آن نیاز داریم.
بالکانی در ادامه این سؤال را مطرح کرد: آیا با شناخت مفاهیم حساس میتوانیم به مفاهیم جایگزین هم برسیم؟
ناظری در پاسخ گفت: هدف رسیدن به همین مفاهیم جایگزین است. به عنوان مثال اریک فروم در کتاب هنر عشقورزی اشکال گوناگونی از عشق را بیان میکند. اما در کتاب جامعهشناسی ادراک عاشقانه که نوشته اینجانب است ما در دو شهر تهران و قمصر به اشکال جدیدی از عشق دست یافتیم که مختص این دو منطقه است. به اینها میتوان گفت که مفاهیم حساسی هستند که در تحقیق ما شکل گرفتهاند. به عنوان مثال در بحث خودکشی هر کس که میخواهد تحقیق کند به چهار مدل خودکشی دورکیم اشاره میکند و واقعیت را با آن تبیین میکند. اما خودکشی در دوره کرونا مدلهای جدیدی است که نیاز به تولید مفاهیم حساس دارد. در هنر توسعهگرا نیز میشود شاخصهای جدیدی در ارتباط بین هنر و توسعه ایجاد کرد.
بالکانی در ادامه گفت: به نظر میرسد که مفاهیم حساس میتواند در الگوهایی که به ذهن هنرمند میرسد شکافها را پر کند.
ناظری ضمن تایید این گفتار گفت: وقتی ما بر اساس هنر توسعهگرا فیلم میسازیم اگر در کل فیلم بر استثمار انسان تأکید داریم در آخر آن باید راهی برای رهایی او و بازتولید انسان خلاق ارائه دهیم. من فکر میکنم نیکی کریمی با فیلمهایی که ساخته تا حدی تلاش میکند نگاه فمنیستی و زنمحور را تقویت کند. او نقدهایی به سینماگران اروپایی و مشهور حتی کیشلوفسکی وارد میکند. بنابراین ما باید به سمت چنین اشکالی از هنر حرکت کنیم.
بالکانی در ادامه گفت: یکی از تفاوتهای عصر حاضر با گذشته در این است که حتی پارادایمهای کلاسیک نیز متحول شده است و نگاه ما نگاه معطوف به مطلوب است. بر این اساس پارادایمهایی که پیشفرض ذهنی من را میسازد میتواند در طول حرکت پوستاندازی کند و همانطور که حامد گفت نسبت به شرایط باید دید چقدر میتواند این پارادایم رشد و نمو داشته باشد. در پایان بالکانی از همه به خاطر این جلسه خوب تشکر و قدردانی کرد.
۳- جمع بندي ( مصوبات ) :
استفاده از پارادایم به شیوه ی استراوس و کوربین و فرود به زمین روش مناسبی برای نوآوری در عرصه ی هنر توسعه گرا است.
در شیوه ی پارادایم سازی گراندد تئوری ما می توانیم به مدل پارادایمی دست یابیم که در هنر توسعه گرا مطلوب است.
دستور كار جلسه آينده: ارائه آقای حمید گودرزی در مورد بررسی فیلم بینوایان ۱۹۹۸ از منظر توسعه.