پرده سوم؛ تخصص گرایی
گرچه از شکار و گردآوری تا انقلاب کشاورزی، فاصلهای تقریبا هفت هزارهای طی شده اما تخصص گرایی و تقسیم کار تخصصی با آهنگی نسبتا تندتر توسعه یافته است. کار با فلزات و فناوریهای عمرانی از مهمترین محورهای تخصص در طی این دوران بوده اند. البته آتش از قبل وجود داشت اما انسان مدرن توانست فلزات را به تسخیر خود در آورد. گروههای شکار و گردآوری در توانایی انجام امور با یکدیگر تفاوت معناداری نداشتند یعنی هر کس میتوانست نیزه یا خنجر خود را بسازد یا به گردآوری میوه ها و دانه ها اهتمام ورزد. بدین ترتیب اطلاعات بین افراد مختلف در زمینه فنون تامین معاش و بقا نیز یکسان بوده است. اما ذوب فلزات و ساختن ابزار از آنها زمان بیشتری میطلبید که فرد را از انجام امور مربوط به تهیه خوراک باز میداشت. افرادی که برای شکار یا گردآوری خوراکی میرفتند نیز نیازمند این ابزار بودند. با این وجود به نظر ميرسد كه تعامل مكرر بين اشخاص، رقابت در گروه هاي كوچك را به ميزان قابل توجهي تنظيم كند. برابری در بين انسانها در گروههاي شكار و گردآوري به شدت رعايت ميشد به طوري كه رهبران و بهترين شكارچيان اغلب افراد متفاوتي بودند و به علت قدرت خود سهم بيشتري از غذا نداشتند. به منظور هماهنگي انگيزه هاي گروه، رقابت براي مصرف فرونشانده ميشد. خشونت از جمله تربيت رهبران در گهواره نقش اجتناب ناپذيري در انضباط اجتماعي داشته است. با ظهور امیرنشین های اولیه به تدریج خشونت نیز زمینه های تخصصی تر شد. افزایش تدریجی شدت تخصص گرایی به این معنا بود که قدرت چانه زنی افراد در امیرنشین های اولیه دیگر برابر نخواهد بود. افزایش تخصص گرایی، زمینه شروع قالبهای اولیه و بسیار ساده مبادله بین افراد بوده است. اما مساله دایمی تنش جمعیت و منابع گذار به یک شیوه تولیدی دیگر و نوآوری منجر به افزایش نسبت منابع به جمعیت را ایجاب میکرده است. بنابراین سوال اصلی این است که در چنین بافتاری، انقلاب کشاورزی چگونه رخ داده است؟
پرده چهارم؛ سازه ذهنی
انسان امروزی در قالب گروههایی کوچک و پراکنده در رقابت و گاه نزاع با نئاندرتال ها زیست خود در مناطق خارج از افریقا را شروع کرد. فرگشت جوامع انسان امروزی از حالت کوچک و پراکنده به امیرنشین سپس کشور و قلمروی حاکمیتی رخ داد. اندازه متداول گروههاي انساني شكار و گردآوري را برابر ۲۵ نفر گزارش شده است. بين نسبت اندازه مغز به اندازه بدن و اندازه گروههاي حيواني رابطهاي قوي وجود دارد. جانوران در گروههاي داراي تعداد اعضاي بيشتر به مغز بزرگتري نياز دارند تا بتوانند اطلاعات اجتماعي را پردازش كنند. نکته مهم این است که گروههاي دايمي بزرگتر از چندصد نفر انسان تا ده هزار سال پيش به وجود نيامده بودند. بنابراین اندازه مغز انسان یا کیفیت آن در طی زمان باید متحول شده باشد.
علاوه بر اندازه مغز، کیفیت پردازش اطلاعات در ذهن افراد نیز به گونه ای تغییر کرده است که گذار به شیوه تولیدی مبتنی بر کاشت- داشت- برداشت و حمایت از حق مالکیت مالک ابزار تولید آن را ممکن ساخته باشد. در واقع نهادینه شدن مبانی اخلاقی در قالب منع تعرض به مالکیت دیگری در هر صورتی، امکان این گذار را فراهم ساخت و انقلاب کشاورزی یا انقلاب اول اقتصادی رخ داد.
اضافه تولید محصولات کشاورزی به مرور افزایش تقسیم کار، بالا رفتن سطح آسایش، و توسعه شهرها و در نتیجه تمدنها را ممکن ساخت. پیچیدگی رو به رشد جوامع انسانی سیستمهای حسابداری را غیرقابل اجتناب ساخت؛ چنین نیاز و تکاملی سبب اختراع خط و آغاز نوشتن انسان شد. البته انقلاب کشاورزی در مناطقی که بیشترین تمرکز انسان مدرن در آنها وجود داشته یعنی اوراسیا، خاورمیانه، شاخ افریقا و جنوب شرق آسیا بروز پیدا کرده است اما میتوان طبق تقسیم بندی اقلیمی که توسط ابن خلدون انجام پذیرفته به این نتیجه رسید که تمامی جمعیت انسانی مدرن به کشاورزی اشتغال نداشته اند. بسته به شرایط حاصلخیزی زمین در دسترسی و فاصله از منابع آبی که از محدودیت جغرافیا ناشی میشد، سازه های ذهنی در قالبی همساز با آن شکل یافته که شیوه تولیدی خاصی را بسط داده است. کوچ نشینی و دامدارای زودتر از کشاورزی توسعه یافت. در بافت ايلي، بهره مندي از زمين مناسب براي مرتع يعني زمين نزديك به منابع آبي براي جمعيت كوچ نشين يك منبع بسيار ارزشمند به شمار ميرود. برای نمونه چنين منابعي در فلات ايران به صورت پراكنده موجود بوده اند. از طرف ديگر در اطراف اندك منابع آبي، كشاورزي نيز وجود داشت. نزدیکی ساختار زندگی کوچنشینان به گروههای اولیه باعث میشد تا روی خشونت سرمایه گذاری بیشتری شود تا سازه ذهنی اعضای گروههای کوچنده توانایی شناخت منافع گروه و حفاظت از آن را داشته باشد. بدین ترتیب، انقلاب کشاورزی زمینه بروز تمدنهای باستانی شد.