نسبت پیشرفت و توسعه در اندیشه غرب

نام کارگروه: توسعه و منابع ملی
رئیس كارگروه: آقای عبدالرسول دیوسالار
شماره جلسه: شصت و نه
تاریخ برگزاری: ۱۳۹۱/۸/۱۶
محل برگزاری: اندیشگاه طرح توسعه هزاره
مدت زمان: ۲ ساعت و سی دقیقه
حاضرین (به ترتیب الفبا): مهندس هومن ابوترابی، دکترعلی اسدی، مهندس فیروز بالكانی، دکتر غلامرضا حداد، عبدالرسول دیوسالار، دكتر موسی‌پور، دکتر مهرداد ناظری، ابوالفضل نوری
غائبین: دکتر محمود فرهادی‌نیا، دكتر مهدی نوری
میهمانان: –
تنظیم‌کننده: سمیه میربراتی
عنوان: نسبت پیشرفت و توسعه در اندیشه غرب
کلیدواژه: پیشرفت، توسعه، رابطه پسینی و پیشینی

دستوركارجلسه:

در ادامه سلسله جلسات نقد و بررسی مقالات اعضای کارگروه در راستای هم اندیشی پیرامون موضوع منابع ملی و توسعه، در این جلسه آقای دیوسالار به ارائه تحقیق خود پیرامون تبارشناسی پیشرفت در اندیشه غرب پرداختند و سپس اعضا آن را مورد نقد و بررسی قرار دادند.

مشروح جلسه:

ارائه ایشان در چهار محور اصلی انجام گرفت كه چكیده‌ای از آنها  به شرح زیر است:
محور اول: ریشه یابی مفهوم پیشرفت
پیشرفت (gradior) حرکتی به جلو (pro) و گام‌به‌گام است، یعنی حرکتی زنده و فعال و نه جابجایی ساده.پیشرفت فرایندی افزاینده و رو به گسترش است که آخرین مرحله آن همواره مطلوب‌ترین و بهترین حالت محسوب می‌گردد» (Benoist, 2008). شاخص‌های پیشرفت: شاخص تغییر، شاخص عمق تغییر، شاخص آگاهی و کنترل پذیری
نتایج كلیدی محور اول:
•پیشرفت نتیجه تغییرات اجتماعی مثبت در مسیر رضایت است که الزاماً تحولات اجتماعی و نقاط عطف استراتژیک را پدید نمی‌آورد.
•پیشرفت محصول برآیند اقدامات آگاهانه و عقلانیت جمعی (منطق درونی) یک جامعه است و نه مجموعه‌ای از اقدامات کاملاً آگاهانه و برنامه‌ریزی شده در سطح کلان.
•نقش بنیادی عقلانیت درحرکت دادن فرایند پیشرفت مؤید اهمیت عنصر علم در آغاز و تکمیل پیشرفت اجتماعی است
محور دوم: سیرتحول تاریخی اندیشه پیشرفت
ابعاد تمدنی اندیشه پیشرفت: پیشرفت و ترقی به ‌مثابه ابزارهای برآمده از این نگرش و برای ساخت آینده در اختیار تمدن غرب قرار گرفت. دوره های تحول اندیشه پیشرفت را به قرار زیر می توان دسته بندی کرد:
دوره شکل گیری اندیشه پیشرفت  (قرون ۱۷ و ۱۸)
دوره پذیرش و تثبیت (میانه های قرن ۱۸ تا  اوایل ۱۹)
دوره رشد و  هدفمندی (میانه های قرن ۱۹)
دوره  ابهام و افول (اواخر قرن ۱۹ و اوایل ۲۰)
نتایج کلیدی محور دوم:
• شکوفایی علمی عصر روشنگری عامل محوری طرح ایده پیشرفت
• شکل‌گیری ایده پیشرفت تلاشی برای عبور از محدودیت‌های کلیسای قرون وسطی
• برخورداری ایده پیشرفت از هویت و چشم‌اندازی روشن با طرح نظریه تکامل داروین
• ابهام آینده ، عامل افول نظریه پیشرفت
• پیشرفت علمی و پیشرفت اقتصادی نقاط تمرکز ایده پیشرفت
محور سوم: کارکردهای سیاسی پیشرفت
 الگوی پیشرفت به‌عنوان یک ابزار در خدمت ایدئولوژی حاکم می‌تواند دو کارکرد کلیدی را بازتولید نماید. اول به مثابه مکانیزمی جهت تحقق بسیج ملی و دوم به‌عنوان ابزاری برای تطابق‌پذیری با تحولات محیطی (جهانی و داخلی) و ایجاد مزیت‌های رقابتی جدید و حفظ مزیت‌های پیشین و در نتیجه کمک به حفظ تعادل سیستمی نظام سیاسی.
محور چهارم: ارزیابی مقایسه‌ای مفاهیم پیشرفت و توسعه
پیشرفت مرحله‌ای از فرایند عمومی توسعه تلقی می‌شود، به نحوی‌که توسعه مشمول است بر مجموعه‌ای از فرایندهای پیشرفت در عرصه‌های مختلف.
۱- تفاوت الگوی تغییرات در پیشرفت و توسعه
۲- تمایز محتوایی تغییرات اجتماعی ناشی از پیشرفت و توسعه
۳- تفاوت در تلقی از رشد در پیشرفت و توسعه
۴- نقش اساسی عامل منطق درونی جوامع در پیشرفت و عامل برنامه‌ریزی در توسعه
۵- نسبت ایدئولوژیک مفهوم پیشرفت و غیرایدئولوژیک توسعه
۶- نگاه ابزاری به پیشرفت و نگاه هدف‌گرایانه به توسعه

مشروح مذاكرات:

در بعضی از تعاریف ذكر شده نسبیت شدیدی مشاهده می‌شود. در ذیل توسعه، پذیرش بیشتری برای بسیاری از موارد وجود دارد در حالی كه در پیشرفت اینگونه نیست. در حوزه اندیشه پیشرفت، آینده ترسیمی و وضعیتی كه به دنبال دارد مشخص نیست. (ابوالفضل نوری)
زمانی كه شما از یك وضعیت صحبت می‌كنید، آن را تعریف كرده و برای آن وضعیت، شاخص تعیین می‌كنید. ابهام آینده گریبان‌گیر نظریات پیشرفت است، زیرا از تشریح دقیق آینده ناتوان است و این ابهام عامل افول نظریه پیشرفت بود. اساساً كاركردهای سیاسی روز برای بیان واژه پیشرفت، كاركردهای واضحی هستند. اندیشه پیشرفت، تغییرات درون مولفه‌های اجتماعی را بیان می‌كند اما از بیان اینكه این تغییرات چگونه انجام می‌شوند ناتوان است در حالی كه نظریات توسعه این نسبیت را تعریف كرده و یك وضعیت مطلوب را برای آن در نظر می‌گیرد. (‌دیوسالار)
شباهت‌های قابل توجهی میان مباحث مطرح شده با الگوی اسلامی پیشرفت كه اخیراً در ایران مطرح شده است وجود دارد. (ابوالفضل نوری)
انتخاب واژه پیشرفت در الگوی اسلامی پیشرفت، كاملاً هوشمندانه است زیرا می‌تواند ثبات‌سازی اجتماعی داشته باشد و تغییرات را مدیریت كند. زیرا در اندیشه پیشرفت تغییر حدود وجود دارد و نسبت‌ها كنترل‌شده‌تر هستند، در حالی كه در نظریات توسعه، تغییر در فضاهای متعددی اتفاق می‌افتد. ( دیوسالار)
نظریات پیشرفت معطوف به جامعه‌ای بوده است كه افراد در آن زیست می‌كردند و به همین دلیل نظریه پردازان نمی‌توانستند آینده روشنی را تصور كنند. در حالی كه دانشمندان غربی نظریات توسعه را راجع به كشورهای دیگر می‌نوشتند و در ذهنشان منظری از یك وضعیت رشدیافتگی و بهبود وجود داشت. ( دکتر اسدی)
بنده استدلال دوم شما را نمی‌پذیرم زیرا بسیاری از شاخص‌های توسعه‌ای كه امروزه تنظیم می‌شوند، متعلق به خود كشورهای توسعه‌یافته است و الزاماً شاخص‌هایی نیست كه برای كشورهای دیگر باشند. این یك سیر تاریخی نظریه پردازی ‌است كه از قرن ۱۷ با اندیشه پیشرفت و تفكر در حوزه پیشرفت شروع می‌شود. (دیوسالار)
واژه پیشرفت در گذشته‌ با توجه به شرایط خاص آن زمان، تعریف خاص خود را داشته است و امروزه نمی‌توان با تعریف فعلی خودمان وارد آن مباحث شویم. ولی به تناسب در بحث تبارشناسی از پیدایش واژه با آن مفهوم شرایط خاص خود، به این تقسیم‌بندی می‌رسیم و به تناسب شرایط اجتماعی ایجاد شده این واژه مطرح می‌گردد. (‌مهندس بالكانی)
یك راه مقایسه نظریات پیشرفت و توسعه این است كه شاخص‌های آنها را با یكدیگر مقایسه كنیم. مبنای مقایسه این شاخص‌ها چیست؟ (دكتر موسی‌پور)
به عقیده بنده، ابزار مشخصی وجود ندارد به این دلیل كه در صورت وجود شاخصی برای سنجش آینده، مسئله حل می‌شد و امكان ترسیم آینده به صورت ملموس‌تر وجود داشت. یك دلیل اینكه در نظریات پیشرفت آینده روشنی وجود نداشت این است كه اساساً در درون آن نظریات، برنامه‌ریزی وجود خارجی نداشت. برنامه‌ریزی یك جریان متاخر است و اساساً در آن دوره‌ها وجود نداشته است. (دیوسالار)
خواستگاه نظریات توسعه، با نظریات پیشرفت متفاوت است. به همین دلیل ممكن است تضادها و تقارب‌هایی با یكدیگر داشته باشند. ایده پیشرفت كاركرد ایدئولوژیكی خوبی دارد و شما می‌توانید تمام نواقص را پوشش دهید. برای داشتن یك كاركرد ایدئولوژیك، شاخص پذیری آن باید محدود باشد تا هر گونه كه می‌خواهیم آن را تفسیر كنیم. ( مهندس اسدی)
با این فرض كه توسعه و پیشرفت در تضاد با یكدیگرند، آنچه كه امروز تحت عنوان الگوی اسلامی پیشرفت مطرح می‌شود، مطلوب‌تر است. مطالعه در باب پیشرفت صرفاً تبارشناسی یك واژه مرده است كه به زمان حال تعلق ندارد. ما ذیل گفتمان توسعه قرار داریم. ممكن است توسعه میراث‌دار گفتمان‌های ماقبل خود یعنی پیشرفت باشد ولی دلیل این تبارشناسی باید چیزی غیر از این باشد. ضرورت تبارشناسی واژه پیشرفت چیست؟ ( دكتر حداد)  
برای درك توسعه باید به چارچوب‌های تاریخی، شكل‌گیری و تكامل آن در بستر توسعه آگاه باشیم. با اینكه این تبارشناسی، تبار یك واژه مرده می‌باشد ولی تعلقات بعدی این واژه در جریان فكری ما جاری است.صرفا به این دلیل كه بحث روز، پارادایم پیشرفت نیست، نمی‌توان متذكر شد كه پیشرفت، یك مفهوم مرده است. اساساً در فلسفه علم كوهنی، مرگ مفاهیم علمی وجود ندارد و درباره این نوع واژه‌ها می توان عنوان نمود كه آن مفاهیم قادر به تحلیل، تفسیر و تبیین پدیده‌های جاری نیستند اما به معنای مرگ آنها نیست. ( دیوسالار)
به عقیده بنده ایدئولوژی پیشرفت و نظریه‌های آن در یك نقطه به انتها رسیده‌اند و در آنجا توسعه جایگزین آنها شده است. در واقع به جای مفهوم پیشرفت كه یك واژه مكانیكی است مفهوم توسعه به معنای شكوفایی قرار گرفت. ولی توسعه همچنان مدیون پیش‌فرض فلسفی پیشرفت است. بنده پیشرفت را در قالب یك مفهوم كلی ماقبل توسعه نمی‌دانم در بعضی از ابعاد توسعه كاملاً مخالف پیشرفت است ولی در بعد بنیان‌های فلسفی با یكدیگر اشتراك دارند. ( دكتر حداد)
نسبت میان پیشرفت و توسعه یك رابطه پسینی و پیشینی است. پیشرفت به مثابه یك جریان نظری، جریان فكری اجتماعی را تا سطح مشخصی ارتقاء می‌دهد. ولی اقتضاهات اجتماعی به آن ایده اجازه را نمی‌دهد كه فراتر رفته و پاسخ جدیدی برای مسائل بیابد. بنابراین ایده جایگزینی ایجاد می‌شود كه بخش زیادی از مفروضات قبلی را می‌پذیرد و بر آنها بحث و ایرادی ندارد و طبیعی است كه در جهت رفع معایب آن برمی‌آید. از این زاویه رابطه میان پیشرفت و توسعه یك رابطه پسینی و پیشینی است یعنی یك رابطه متكامل‌كننده كه الزاما در تناقض با یكدیگر نیستند. (دیوسالار)
پیشرفت یك ویژگی تمدنی و دارای سابقه تاریخی است. نباید پیشرفت را به معنای ایدئولوژیك آن به كار بریم. با یك دید پست مدرنی مشاهده می‌شود كه در بسیاری از موارد در حال بازگشت به گذشته هستیم. به طور مثال داروینیسم امروزه مطرح می‌گردد. بنابراین نباید اینگونه تصور كرد كه مفهوم پیشرفت از بین رفته است. در شناسایی یك سوژه، چارچوب ساخت نظری آن سوژه مهم است. سابقه تاریخی و تمدنی توسعه باید مطالعه گردد و بدون مطالعه این مسائل، نمی‌توانیم فرهنگ مدرن را بشناسیم. (دكتر ناظری)
كاركرد ایدئولوژی برای زمانی است كه علم در یك زمینه خاص، پیشرفت چشمگیری نداشته باشد و ما مجبور به اعتقاد داشتن به برداشت خاصی از حقیقت باشیم. آیا می‌توان عنوان نمود نقطه عطفی كه بعد از جنگ جهانی دوم باعث شد مفهوم توسعه از درون مفهوم رشد و پیشرفت بیرون كشیده شود، كنارگذاشتن و شكست خوردن آن ایدئولوژی‌هاست؟ اگر تاكید اساسی توسعه صرفاً بر اصل تغییر باشد، نمی‌توان عنوان نمود كه توسعه، مبلغ ایدئولوژی لیبرال دموكراسی است. بلكه می‌توان نتیجه گرفت كه یكی از پیش‌نیازها و شرط‌های توسعه، بحث لیبرال دموكراسی است. ( مهندس ابوترابی)
اگر ایدئولوژی را طبق معنای عمومی آن، مجموعه‌ای از گزاره‌های معنایی منسجم در كنار هم بدانید، لیبرال دموكراسی نیز می‌تواند دارای بار ایدئولوژیك باشد و در درون فرآیند توسعه دخالت كند. با این فرض كه پیشرفت دارای بار ایدئولوژیك بوده است بعد از جنگ جهانی دوم ایدئولوژی پیشرفت، به مثابه ایدئولوژی پیشین پاسخگوی مسائل جامعه نبوده است. (‌دیوسالار)

دستور کار جلسه آینده:
سازمان، منابع و توسعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759

Notice: ob_end_flush(): failed to send buffer of zlib output compression (1) in /home/iranvisi/domains/iranvision1404.com/public_html/wp-includes/functions.php on line 4759