مقدمهای بر فلسفه سیاسی
نام کارگروه: توسعه و منابع ملی
رئیس كارگروه: آقای عبدالرسول دیوسالار
شماره جلسه: شصت و پنج
تاریخ برگزاری: ۱۳۹۱/۶/۵
محل برگزاری: اندیشگاه طرح توسعه هزاره
مدت زمان: ۲ ساعت و چهل دقیقه
حاضرین (به ترتیب الفبا): مهندس علی اسدی، دکتر غلامرضا حداد، عبدالرسول دیوسالار، دکتر مهرداد ناظری، دكتر نوری، ابوالفضل نوری
غائبین: خانم فاطمه افشار، مهندس فیروز بالكانی، دکتر آمنه جعفری قدوسی، دکتر محمود فرهادینیا
میهمانان: مهندس ابوترابی، دكتر موسیپور
تنظیمکننده: سمیه میربراتی
عنوان: مقدمهای بر فلسفه سیاسی
کلیدواژه: منابع انسانی، منابع غیرانسانی، كلید توسعه
دستور كار جلسه:
در ادامه سلسله جلسات نقد و بررسی مقالات اعضای کارگروه در راستای هم اندیشی پیرامون موضوع منابع ملی و توسعه، در این جلسه آقای ابوالفضل نوری به ارائه پیش مقدمه¬ای از مقاله خود پرداختند و سپس اعضا آن را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
مشروح جلسه:
ارائه ایشان با طرح یك سوال آغاز گردید، از یك بشكه نفت چه مقدار GDP استخراج میگردد؟ استخراج $۱۰۰ GDP از این بشكه كار آسانی است و یك فرد با فروش آن و بدون هیچگونه كار اضافی به دست میآورد، اما زمانی كه یك فرد بخواهد از این بشكه $۱۰۰۰ یا بیشتر GDP استخراج كند نیازمند خلاقیت است و این موضوع نشاندهنده یك جنبه از وابستگی منابع غیرانسانی به منابع انسانی است كه غیرقابل انكار به نظر می¬رسد.
با توجه به تقسیمبندی منابع به بالفعل و بالقوه، همه چیز میتوانند به عنوان منبع بالقوه محسوب شوند؛ پس در واقع منظور از منابع، منابع بالفعل میباشند. سوال قابل طرح این است كه چه چیزی منبع غیرانسانی را به منبع بالفعل و مفید تبدیل میكند؟ اكثر كشورهای در حال توسعه منابع غیرانسانی قابل توجهی ندارند و كلید توسعه آنها، منابع انسانی میباشد. در واقع منبع انسانی و خلاقیت انسانی باعث میشود كه منابع غیرانسانی داشته باشیم و بدون این فاكتور اساسی منبع غیرانسانی نیز وجود نخواهد داشت.
هنگامی كه یك شهروند به جامعهای كه الگوی توسعه برای او در حال طراحی است وارد میشود، پرسشی برای او مطرح است كه توسعه را برای چه میخواهیم؟ به طور كلی توسعه برای بهبود بخشیدن به كیفیت زندگی است در عین حال پاسخهای مختلفی به این پرسش داده میشود به طور مثال اگر معتقد باشید كه اقتدار و آبروی یك كشور مهمتر از سرنوشت افراد آن جامعه است، پاسخ سوال فرق میكند و به تبع پاسخهای متفاوت، تخصیص منابع در طراحی الگوی توسعه متفاوت خواهد شد. اهمیت بحث از این جهت میباشد كه ما توسعه نداریم بلكه توسعهها داریم.
با توجه به اینكه كلید توسعه، منابع انسانی است، تاثیر افراد مختلف بر GDPجامعه متفاوت است حتی یك فرد مشخص در یك كشور ممكن است تاثیر بیشتری بر توسعه جامعه داشته باشد و همان فرد با همان توانایی و دانش در یك جامعه دیگر تاثیر كمتری داشته باشد. در واقع تاثیر افراد بر توسعه اجتماعی جامعه متفاوت است. برای توسعه یافتن یك كشور باید فرد را به فردی تبدیل كنیم كه منجر به توسعه شود.GDP per capita (متوسط به ازای هر فرد) در واقع مولد بودن هر فرد را نشان میدهد به طوری كه هر فرد چه مقدار به توسعه كمك میكند؟ اگر بتوان تعداد افرادی را كه در قسمت بالای هرم قرار دارند افزایش دهیم و همچنین افراد پائین هرم را به سمت بالا سوق دهیم سرعت توسعه بیشتر میشود. تاثیر افراد بالای هرم بر GDPجامعه بسیار بالاست و باعث توسعه یافتگی میشوند. حال سوال مطرح شده این است كه چگونه میتوان از افرادی كه تازه به یك جامعه وارد میشوند افراد بالای هرم را ساخت؟ با حل این معما، مسئله توسعه نیز حلمیگردد به این علت كه حلقه مفقوده در كشورهای در حال توسعه فرد موثر در آن جامعه میباشد.
علت به وجود آمدن این افراد در یك جامعه چیست؟ چگونه میتوان این افراد را درجامعه به وجود آورد؟ برای این سوال پاسخی وجود دارد كه به ۲ طریق بیان میشود:
راه اول این است كه افراد موثر را تولید كنیم. روزانه تعداد زیادی افراد به جامعه وارد میشوند و اقلیتهای مختلف كه رقبای بازی توسعه هستند باید آنها را متقاعد كنند كه به طور مثال استیوجابز شوند. در واقع به سختی كار كنند تا به یك كارآفرین تبدیل گردند. هر ایدئولوژی سیاسی كه بتواند افراد بیشتری را متقاعد كند، برنده است و آن فرد به شرطی متقاعد میشود كه ارزش كافی را برای وی داشته باشد. به طور مثال کارآفرینان (Entrepreneurs) كسانی هستند كه از نیازهای ابتدایی عبور کرده و به دنبال چیزی فراتر از آن هستند. فرد در رشته و تخصص خود، به هر نقطهای كه میرسد باید احساس رضایت داشته و اطمینان یابد كه جامعه به او ارج مینهد در واقع هدف ایجاد انگیزه برای افراد میباشد. اگر اختلافات را كم كنیم و به طور مثال به كارآفرینان ارج ندهیم تبعاتش در توسعه این است كه پاسخی برای افراد مبنی بر متقاعد شدنشان نداریم.
راه حل دوم این است كه افراد را وارد كنیم. در بعضی از جوامع این بحث به طور جدی مطرح است كه چه كسانی را شهروند محسوب كنیم. به طور معمول هویت و شناسنامه فرد مصداق شهروند بودن اوست در حالی كه كه كشورهایی وجود دارند كه معتقدند شناسنامه اعتباری است و مصداق شهروند ما كسی است كه فاكتورهای دیگری را داشته باشد و ما به استناد شاخصهای خودمان فرد را پیدا كرده و به او هویت میدهیم. به گفته بلومبرگ مهاجران نقش اساسی در توسعه كشور دارند به این دلیل كه آنها ایدهپرداز بوده و كسانی هستند كه با رویا به امریكا پا نهاده، دارای هدف بوده و میتوانند سازنده باشند.
با توجه به اینكه مشخص گردید كدام ایدئولوژی سیاسی میتواند سرعت توسعه را بالا ببرد، دعوی عدالت در مقابل دعوی توسعه قرار میگیرد. فرضیه¬ای ممكن است اختلافات طبقاتی زیادی را مجاز بداند، آیا این موضوع عادلانه است؟ الگوهای مختلفی برای تخصیص منابع غیرانسانی میان منابع انسانی وجود دارد. به طور مثال به نسبت سهم فرد در توسعه، یا اینكه منابع تقریباً یكسان تقسیم شوند و …. عدهای نیز معتقدند كه مسائل مادی اهمیت ندارند. آن چیزی كه كلیات مسئله توسعه را حل میكند این است كه به هر فرد به اندازهای كه بر توسعه تاثیرگذار است منبع اختصاص دهیم تا انگیزه كافی برای فرد وجود داشته باشد. اگر شاخص ما این باشد كه هر فرد همان قدر از جامعه بهره بگیرد كه به جامعه منفعت رسانده است، اختلافات سر به فلك میكشد به طور مثال اگر ادیسون از تاریخ حذف شود، با جایگزین كردن چند نفر میتوان سطح رفاه جامعه وGDP آن را به وضعیت قبل برگرداند؟؟ با مطرح كردن عدالت، شاید اختلافاتی كه میان انسانها باید وجود داشته باشد و عادلانه است، خیلی بیشتر از اختلافاتی است كه برای رسیدن به توسعه لازم داریم. با توجه به اینكه این موضوع عملی نیست، تا حدی كه برای توسعه ضرورت دارد انجام میدهیم.
نقد و نظر:
این نكته كه كلید توسعه، تنها فرد و نخبگان آن جامعه هستند نگاه تقلیل گرایانهای است زیرا عوامل دیگری مثل مختصات جغرافیایی،كشاورزی، بارندگی و … نیز تاثیرگذارند. این پیشفرض كه همه افراد از ابتدای تولد شبیه به هم میباشند صحیح نیست به طور مثال از لحاظ ضریب هوشی متفاوتند همانطور كه در كتاب رابطه ثروت و هوش نشان داده شده كه میان درآمد سرانه و هوش رابطه مستقیمی وجود دارد. كلمه متقاعد كردن اصطلاح مناسبی نیست و بهتر است از واژه آموزش استفاده كنید. آقای اسكاتشین كه تئوری عمومی كارآفرینی را بیان كرده معتقد است كه نمیتوان همه افراد را به سمت كارآفرین شدن هدایت كرد. در بحث مهاجرت نیز توجه به این نكته حائز اهمیت است كه یك كشور باید جذابیت لازم را برای فرد مهاجر داشته باشد و نكته دیگر اینكه شاید مهاجرین در حفظ توسعه به كشور توسعه یافته كمك كنند، ولی فردی كه ایده نو دارد به یك كشور در حال توسعه مهاجرت نمیكند. در مجموع فرضیه شما قابل دفاع است ولی استدلالها و مثالهای شما به خوبی نمیتوانند از آن دفاع كنند. روش منطق در فلسفه بیان میكند كه تمثیل كمترین حجت معرفتی را دارد و اساساً برای استدلال به كار نمیرود و تنها فرد را متقاعد میكند و برای پذیرش ادعا كافی نیست. ( مهندس اسدی)
به طور كلی در مسائل اجتماعی مثال نقض وجود دارد. زمانی كه ایجاد انگیزه شده و زمینه پیشرفت فراهم میشود، نحوه استفاده از منابع نیز فرق میكند كه با توجه به فلسفههای سیاسی مختلف، متفاوت است. مكان جغرافیایی كشورها در توسعه جامعه تاثیر داشته ولی عاملی است كه قابل تغییر نیست و تاكید ما بر مسائلی است كه قابل تغییر میباشند. منابع زیرزمینی را نیز نمیتوان تغییر داد و آنچه كه تغییرپذیر است منابع انسانی است كه مسائل بسیاری به آن بستگی دارد. بهره هوشی نیز از سری مسائلی است كه تغییرناپذیر است. تحقیقات جدید نشان داده كه Eq نسبت به Iq عامل تاثیرگذارتری است كه تغییرپذیر نیز میباشد. (آقای نوری)
Eq در برابر Iq قابل بحث میباشد. ولی اساساً بحث هوش به عنوان فاكتوری كه دارای تعریف مشخص باشد، زیر سوال رفته و امروزه sq و pq نیز دارای اهمیت بوده، Iq نیز قابل تغییر است و اینگونه نیست فردی كه با وراثت خاصی متولد میشود دارایIq مشخص و ثابت باشد.(دكتر موسیپور)
نگاه شما یك نگاه اتوپیایی به مسئله است و با نگاه واقعبینانه فاصله دارد. این فرضیات به آسانی ما را به توسعه نمیرساند. مبحث كارآفرینی باید به صورت ریشهای مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. اگر هدف رسیدن به توسعه باشد همه كشورها باید بتوانند كارآفرین تولید كنند؛ به این دلیل كه دوست دارند به توسعه برسند. ولی حتی در كشورهای توسعه یافته نیز افراد شاخصی مانند استیوجابز به وجود نمیآیند به این دلیل كه آنها در شرایط تاریخی خاصی شكل گرفتهاند. اگر شاخص ما ایالات متحده باشد در بحث توسعه با مشكل مواجه میشویم زیرا با وجود آنكه یك كشور توسعه یافته است ولی عدالت به معنای واقعی در آنجا وجود ندارد و زیرپا گذاشته شده است. بحث رالز در مورد عدالت نتوانسته پاسخ مثبتی به نظام سرمایهداری فعلی دهد و مكانیزم اینكه چگونه نابرابری در جامعه به نفع طبقه پایین جامعه است را بیان نمیكند. نمیتوان تنها با متقاعد كردن افراد و بدون در نظرگرفتن ریشههای تاریخی، عوامل سیاسی، فكری و فرهنگی از آنها استیوجابز ساخت. (دكتر ناظری)
من با كلیت ارائه شما و بحث نظام انگیزشی كه در اقتصاد بازار ایجاد میشود موافقم. و اهمیت این بحث برای ایجاد كارآفرینی غیرقابل انكار است ولی تاكید و تمركز بیش از حد بر سرمایه انسانی مشكل ساز است زیرا نهادها نیز به همین اندازه میتوانند تاثیرگذار باشند و افراد نیز در این ساختارها شكل میگیرند. در كنار منابع انسانی باید به ساختارها و نحوه سازماندهی و مدیریت به عنوان یكی از منابع تكمیلی توجه نمود. تاكید بیش از حد بر امریكا، به عنوان یك الگو برای جامعه ما كاربردی ندارد. (مهندس ابوترابی)
تصور شما از توسعه برنامهای است كه یك كارگردان دارد و باید در جامعه اعمال شود ولی مشخص نیست كه آن عامل و كارگردان چه نهادی است. در جوامع توسعه یافته، كارآفرینان و نخبگان ابزاری، جایگاه برجستهای دارند ولی ویژگیهای دیگری نیز در این جوامع دیده میشود. در جامعه ایران سلسله مراتب اجتماعی وجود دارد. چه كسانی در ایران مورد تحسین و توجهاند؟ آیا این شاخص در همه جوامع یكسان است؟ ما علاوه بر گفتمانسازی نیازمند رفع موانع فرهنگی نیز میباشیم كه فراتر از یك برنامهریزی است و با موانع جدی مواجه هستیم. در مجموع من با این برداشت از ارائه شما كه توسعه با غیر از لیبرالیزم جمع نمیشود موافقم و بدون این نظام اندیشهای توسعه امكانپذیر نیست. مباحث شما متمركز بر منابع و بازتولید منابع است و اینكه هر كس براساس نقشی كه در جامعه دارد در توزیع منابع سهم دارد. عدالت یك مفهوم اعتباری و فراتر از آن یك مفهوم ایدئولوژیك است كه در قالب یك ایدئولوژی تعریف میشود و یك حقیقت مستقل نیست كه بخواهیم به آن دست یابیم و تعابیر آن در جاهای مختلف متفاوت میباشد. عدالت مرزی است كه میتواند ثبات را به خطر اندازد و در كشورهای مختلف این مرز فرق میكند. مفهوم ثبات و رضایتمندی میتواند جایگزین آن شود و با این برداشت از مفهوم عدالت كار شما بهتر پشتیبانی میگردد. (دكتر حداد)
روش شما اینگونه بود كه ما را در یك مسیر خاص قرار داده ولی در بحث اصلی راهحل را به ما نشان ندادید. با این موضوع كه تفاوت كشورها در منابع انسانی آنهاست موافقم. بهتر است كه از نگاه فلسفی نیز بحث توسعه و منابع را مورد توجه قرار دهید. (دكتر نوری)
رمز توسعه بیشتر این نیست كه ما سرمایه موجود را به نسبت مساوی میان افراد جامعه تقسیم كنیم بلكه رمز توسعه بیشتر این میباشد كه سرمایه موجود در اختیار اقلیت افرادی قرار گیرد كه میتوانند بهتر كار كنند و خلاقیت بیشتری دارند تا تولید بهتری داشته باشیم. (مهندس ابوترابی)
دیدگاه شما هگلی میباشد و نگاه عقلانیت برتر را تایید میكند و از این منظر این بحث قابل تفسیر است كه حركت جامعه برگروهی كه دارای عقلانیت برتر است سوار است و افراد دیگركه دارای عقلانیت پستتر و كمتر هستند، به تناسب از دارایی كمتری برخوردار میشوند. توسعه ترسیمی شما از جنس توسعههایی است كه نقد جدی بر آن جاری است و با وجود آنكه هدف آن انسان است ولی عملاً آنچه در این مدل، در حركت توسعه از بین میرود خود انسان است اینكه افراد توانمندتری نسبت به دیگران ایجاد شوند كه بتوانند چرخ توسعه را حركت دهند. (دیوسالار)
نتیجهگیری
الگوی تاثیرگذاری منابع بر توسعه مبتنی بر ساخت انسان توسعه گرا میباشد و انسان توسعه گرا به یك منبع تبدیل شده كه اگر نرخ آن را افزایش دهیم، میتواند به طور اتوماتیك مكانیزم بكارگیری منابع غیرانسانی را نیز متحول كند. در واقع جامعه برای حركت به سمت توسعه نیاز به یك انسان تغییریافته و خلاقتر دارد كه بتواند به شكل بهتری از منابع مادی موجود استفاده كرده و توسعه را ایجاد كند.
دستور کار جلسه آینده:
دلایل روند کند پیشرفت از منظر منابع ملی