آنچه طی یکسال اخیر در غزه و طی هفته های گذشته در جنوب لبنان رخ داده است یک تراژدی است. تراژدی که هیچ نیروی مقتدری از جمله آمریکا نه تنها کوچکترین تلاش جدی برای جلوگیری از نسل کشی های اسرائیل به عمل نمی آورند، بلکه شورای امنیت نیز از صدور هرگونه قطعنامه ای برای خاتمه دادن به این فاجعه عظیم قرن های اخیر کاری صورت نمی دهد. این در حالی است که هرگونه گام کوچکی در آتش بس از طرف شورای امنیت نیز توسط آمریکا وتو می شود. روسیه و چین هم جز تعارفاتی که اسرائیل را در اقداماتش مصصم تر کند از خود بروز نداده اند. در چنین بحبوحه ای بحث مبسوط پیرامون ارزیابی دستاورد ها و خسارت های طرفین و نیز ارزیابی مسئولیت هرکدام از طرفین در محاسبات اشتباه یا عمدی که موجب آغاز این نبرد نابرابر شده است بهتر است به آینده موکول شود. تا کنون جمهوری اسلامی دوبار خاک اسرائیل را مورد حمله موشکی قرار داده است و اسرائیل نیز حداقل دو بار در پاسخ علنا، خاک ایران را مورد حمله قرار داده است. آخرین این حملات پنجم آبانماه برابر با 26 اکتبر بود. بنظر می رسد در این شرایط بیش از هر چیزی پرهیز از هر گونه اقدام و اتخاذ مواضعی است که تشدید بحران را در پی داشته باشد. در چنین مواقعی اصابت عمدی و یا غیر عمدی یک موشک و یا بمب به محلی که کشتار غیر نظامیان را به همراه داشته باشد می تواند آتش یک جنگ ناخواسته را به راحتی شعله ور کند. حملات اسرائیل که در هر دوبار با فشار های آمریکا محدود شد، فرصت مغتنمی را به عنوان فرصت نهایی برای مذاکرات مستقیم با غرب بویژه امریکا برای جمهوری اسلامی فراهم آورده است که بنظر می رسد غنیمت شمرده شدن آن برای کاهش تنش های رو به افزایش در خاورمیانه و حل معضلات تحریم های سنگین علیه جمهوری اسلامی معقول باشد. ایران باید این مهم را دریابد که این محدود کردن های اسرائیل توسط آمریکا ممکن است تکرار دیگری نتواند داشته باشد که با توجه به شرایط اقتصادی کشور و قدرت نظامی حریفان می تواند بسیار خطرناک باشد. ایران در زمان حساسی قرار دارد و بنظر نمی رسد ادامه سیاست های منطقهایاش بتواند به برقراری صلح و گسترش نیافتن جنگ کمک تعیین کننده ای کند. عقب کشیدن از مواضع قبلی هم با توجه به سوابق عملکرد غرب در عراق و لیبی باید با برنامه، سنجیده، غیرعجولانه و مهم تر از همه با پشتیبانی و حمایت و تضمین ها و موافقت های مهم غربی ها صورت گیرد. جمهوری اسلامی باید دریابد در خطرناک ترین برهه حیات چهار دهه خود قرار گرفته است. این برهه شوخی بردار نیست. اسرائیل با پشتیبانی غرب و بویژه آمریکا حلقه جنگ را برای ایران تنگ تر کرده است. طی یکسال گذشته حتی یک قطعنامه برای خاتمه جنگ خاورمیانه از طرف سازمان ملل متحد و شورای امنیت صادر نشده است. گویی برنامه و اهداف این جنگ خانمانسوز که با پیشتازی بلامنازع و اقدامات ضد بشری و نسل کشی اسرائیل که یک سال خود را پشت سر نهاده است دارای اهدافی خاص تری است. بیانیه ناراحت کننده اروپا در اشغالگر نامیدن ایران در رابطه با سه جزیره ایرانی نیز می تواند در چهارچوب اهداف جنگ خاورمیانه، در خصوص تمامیت ارضی کشور تعریف خاص و غیر قابل پیشبینی خود را بیابد. آنچه عاقلانه بنظر می رسد این است که جمهوری اسلامی در این شرایط، کلیه امکانات خود را برای مهار این جنگ، و دور نگهداشتن ایران از ورود به یک جنگ خانمانسوز نابرابر بسیج کند. به دور از احساسات، از بی منطق گویی های جنگ افروزان داخلی جلوگیری کند و به طعنه های تحریک کننده خارجی از جمله تندرو های جنگ طلب تل آویو وقعی نگذارد. جمهوری اسلامی هر موضع مناسبی را که لازم است در چارجوب توسعه و منافع ملی خود باید بگیرد، و هر راه حل صلح منطقی حتی به بهای احتمال تغییر رویکرد نیرو های نیابتی خود را باید روی میز ببیند. جهان را با مواضع جدید خود شوکه و اسرائیل را در ادامه جنگ و وارد کردن ایران به آن خلع سلاح کند. تمام نیروی خود را در راستای خاتمه جنگ، صرف همدلی با ملت ایران کند. به بر آورده کردن خواسته های بحق و ابتدایی ملت روی خوش نشان دهد و با سیاست خشونت زدایی برای نزدیک تر شدن به مردم تلاش کند تا بدینوسیله به ترمیم اعتماد فیمابین حکومت و مردم کمک کند. در همین راستا همزمان از انجام مذاکرات مستقیم با آمریکا و غرب برای عادی سازی روابط استقبال کند. ایران که دوستی روسیه را به حد کافی آزموده است باید بداند از این امام زاده که این همه سرمایه گذاری سنگین و هزینه ساز به نفع آن کشور انجام داده است معجزه ای به نفع ایران بروز نکرده و احتمالا کماکان بروز نخواهد کرد. لذا بنظر میرسد جمهوری اسلامی باید مواضع نو و جدیدی برای سیاست منطقهای و بینالملل خود تعریف کند. سیاستی که چهره گذشته اش در منطقه را تغییر دهد. این همان چیزی است که رئیس جمهور مصر در ملاقاتش با عراقچی نیز به لزوم آن تاکید کرده است.