کتاب روز
توسعه از دید نظریه بازیها نوشته بروس وایدک؛ ترجمه رضا مجیدزاه
موضوع: تحلیل مسائل مختلف توسعه را از زاویه نظریه بازیها و بر اساس مثالهای کاربردی برای نخستین بار
مدل سیمرغ توسعه یک مدل تحلیلی بومی برای توسعه است که ایده بنیادین آن بر مفهوم سیمرغ عطار نیشابوری اتکا دارد. هرچند که سیمرغ عطار نیشابوری، روایتی عرفانی است اما برداشت زمینی و توسعهای از آن بر پایه مفهوم گذار از حالت «سی مرغ» به «سیمرغ» امکانپذیر است. گذار از سی مرغ به سیمرغ به معنای فعالسازی سه کلید اصلی توسعه یعنی همکاری، هماهنگی و اطمینان است. البته در طی فرایند توسعه، سیمرغشدن به معنای استقرار یک حالت دیکتاتوری نیست بلکه هماهنگی در عین بهرسمیتشناختن تفاوتها و تمایزها، همکاری در عین نقشهای متفاوت و مکملکردن نقش یکدیگر درعین حفظ منافع انفرادی است با این تفاوت که ارزش حاصل برای مجموعه را نسبت به حالت انفرادی، تکروانه و مبتنی بر ریسک بالاتر میبرد. مدل بومی برای تحلیل توسعه به معنای اختراع دوباره چرخ یا عدم اتکا به انباشته ارزشمند دانش توسعه نیست بلکه بر اساس مطالعه تاریخی درباره مسایل توسعه ایران و با استفاده از آثار ارزشمند اندیشمندان توسعه، مدلی برای سنجش حرکت به سمت توسعه یا دوری از مسیر توسعه بر اساس راهبردهای بازیگران، ارایه شده است.
توسعه، داستان سی مرغ انسانی است که اگر بتوانند گوهر هماهنگی، همکاری و اطمینان را در عین احترام به حقوق یکدیگر، ارج نهادن به تفاوت در خواستهها و مقابله با تبعیضهاکشف کنند و آن را پاس بدارند، در مسیر سیمرغ توسعه قرار میگیرند.
کارگروه سیمرغ توسعه در سال ۱۳۸۷ با عنوان کارگروه توسعه ایران تشکیل شد و پس از انجام مطالعات بنیادین و تاریخی فرابازی توسعه و طراحی شاخص توسعهپذیری در سال ۱۳۹۶ اقدام به سنجش و رصد تحولات توسعه ایران کرد. پس از توسعه مدل سیمرغ توسعه در سال ۱۳۹۸ و با کمک اساتید توسعه و حقوق، این کارگروه نام خود را به کارگروه سیمرغ توسعه تغییر داد.
توسعه از دید نظریه بازیها نوشته بروس وایدک؛ ترجمه رضا مجیدزاه
موضوع: تحلیل مسائل مختلف توسعه را از زاویه نظریه بازیها و بر اساس مثالهای کاربردی برای نخستین بار
وقتی سخن از سیمرغ توسعه به میان میآید، منظور یک نماد نیست بلکه تاکید روی کلیدهایی است که توسعه را به پیش میبرد؛ هماهنگی، همکاری و اطمینان. اطمینان از اینکه منابع بر اساس خرد جمعی و با هدف بهینگی تخصیص پیدا میکند، فعالیتهای مکمل، همافزا میشود و همکاری، فرایند توسعه را پیش میبرد. دانایی در قوه مقطعی سیمرغ، منابع را درک میکند و اگر ساختار حکمرانی، موانع مسیر را برداشته باشد و زور و تبعیضی در کار نباشد آنگاه نتیجه، تخصیص بهینه منابع است. درست همانند اتفاقی که 2هزار سال پیش افتاد و مردمان سیستان تهدید بادهای سیستان را به فرصت توسعه پدیداری فناورانه به اسم آسباد (آسیای بادی) تبدیل کردند که برای هزاران سال، انرژی باد را در مهارشان در آورده بود و حتی در آسبادهای غربی و موتورهای اولیه نیز الهامبخش بود.
همین حکایت برای مصرف مازوت در نیروگاهها و آلودگی هوا نیز صادق است. 15 سال پیش سخن از این بود که پهنه جغرافیایی ایران که بسیار مستعدتر از کشورهایی مانند انگلستان در جذب آفتاب است، مجهز به پنلهای خورشیدی شود تا برخی نیازهای برق بر این اساس تامین شود. اما تمام آن سخن به چند نیروگاه در چند نقطه کشور محدود شد در حالی که با بودجههای تخصیصی به نهادهایی که نقشی در گشایش دسترسی به حقوق مالکیت یا بهبود ارایه کالاهای عمومی ندارند، میشد درمسیر توسعه انرژیهای نوین قرار گرفت؛ مسیری که بسیاری از کشورها پیشتر در آن گام برداشته و موفق شدهاند. و این داستان، همچنان ادامه دارد…
یادداشت رضا مجیدزاده در سوگ هجرت نابهنگام استاد علی رضاقلی
نخستین بار در شهریور ۱۳۷۸ دیدمش؛ هیبتی داشت مانند پهلوانان شاهنامه و صدایی پرمهیب! پیشتر نوار سخنرانیهایش را در دانشکده، گوش داده بودم و هم دو کتابش را خوانده بودم و هم کتابی درباره جامعهشناسی اقتصادی با مقدمه ایشان. گفته بودند که سخت رضایت میدهد برای برگزاری دورهای با عنوان «جامعهشناسی اقتصاد ایران»؛ سخت هم راضی شد و دوره ناتمام ماند اما حرفهایش و نکاتش، مسیر فکری من را برای همیشه تغییر داد. حالا دیگر فقط برای دغدغههای خودم بود که ارتباطم را ادامه میدادم و اصرار داشتم به حل مسالههای ذهنیام درباره عقبماندگی ایران. هرچند مسیر منزل ما تا دربند، دور بود و هربار که تاخیری میافتاد در ساعت ملاقات، میگفت که «مجیدزاده مگه مجبوری؟…». اما من مرادم را یافته بودم و استادی که میتوانست مرا بیاموزد آنچه باید آموزد. هر بار هم پس از پرسش و پاسخ، با مهربانی، نگران از باب احوال جسمی من بود.
ادامه یادداشت را اینجا بخوانید