مروری بر تحولات گفتمان و شاخص های توسعه و لزوم بازاندیشی در آن؛ یادداشت دکتر رضا معصومی راد

انقلاب علمی و فکری و صنعتی چند قرن اخیر نیز – که شعف زایدالوصفی در بین اندیشه‌ورزان ترقی و پیشرفت بشر ایجاد کرد و موجبات بالگشایی و شکوفایی استعدادها و اندیشه های تغییر و تحول و تکامل طلبی را فراهم نمود، به طوریکه هماره و تا به امروز جملگی از این رخداد عظیم در تاریخ انسان خردمند به نیکی و جلال و شکوه یاد میکنیم- موجب شتاب گرفتن حجم و میزان و شدت تغییرات و مداخلات در طبیعت گردید و ضمن اینکه قابلیت بهره مندی از رفاه و سلامت و طول عمر بیشتری را برای شمار کثیری از آدمیان به ارمغان آورد ولی به مسائل ویرانگر نوینی دامن زد که مخاطرات هسته‌ای، جنگ ها و کشتارها، انتشار گازهای گلخانه ای و گرم شدن زیست کره، انواع سرطان‌ها و بیماریها و ویروس ها، صرفاً برخی از این  تهدیدات و نگرانی ها را تشکیل می دهند که خواب آرام را از چشم همه ربوده و رویای سعادت و خوشبختی انسان را به کابوسی دهشتناک بدل نموده و آینده حیات و ممات او را با تیرگی و ابهام روبرو کرده است.

مروری بر تعاریف و شاخص های رشد و توسعه نشان می دهد که به رغم تمایزاتی که بین آنها وجود دارد، همه آنها در یک عنصر وجه مشترک دارند و آن فراهم شدن رفاه و برخورداری و توانمندی و افزایش استحقاق های انسان معاصر و نسل های بعدی اوست.

حتی تعاریف، رویکردها و شاخص های توسعه پایدار از آن رو حفاظت از منابع زیستی را مورد تأکید قرار می دهند که تضمین کافی برای برخورداری نسل های آینده بشر از این منابع فراهم شود.

آنچه همه این رویکردها از آن غفلت کردند این است که تا چه اندازه باید به عطش رشد و رفاه‌طلبی گونه انسان خردمند باید مجال داده شود و با چه معیار و چه شاخص و علامتی، باید ترمز ماشین توسعه را کشید یا از سرعت آن کاست. ماشینی که مدام رشد می‌خواهد و تغییر.

اگر چه ماشین توسعه، خود متکی به سوختی است که از مدرنیسم ، مدرنیزاسیون و مدرنیته به او می رسد و قدمت آن به چند قرن اخیر و پس از رنسانس و تحولات علمی و انقلاب صنعتی می رسد، اما حتی پیش از آن نیز، انسان چه در مقام اشرف مخلوقات و چه به عنوان یگانه مخلوق اندیشه ورز، همه کائنات را برای خود و در خدمت خود می نگریست. رویکرد و نگاهی که اکنون مستلزم نقد، بازاندیشی و رویگردانی است. 

چرا که اگر بیلان تلاش های توسعه گرایانه علمی – فنی – اقتصادی – نظامی – سیاسی مورد محاسبه و ارزیابی قرار گیرد، به نظر می رسد در برابر عواید حاصله، کفه زیان در ابعاد اقتصادی – اجتماعی – سیاسی – امنیتی (فقر، تبعیض، بی‌عدالتی، مخاطرات هسته‌ای، تروریسم، ظلم، بردگی، استثمار، فحشاء، قاچاق انسان، سوء مصرف مواد مخدر، الکلیسم، تداوم کشتار بیگناهان، قربانیان انواع خشونت ها و …)، زیست محیطی (انتشار گازهای گلخانه‌ای و گرم شدن زیست کره، تخریب جنگل ها، بالا آمدن سطح آب دریاها)، روانی (افسردگی و احساس تنهایی..)، فلسفی ( بی معنایی و احساس پوچی زندگی) و … چنان سنگین است که آدمی، کل راه رفته را درجازندن و بیهوده می انگارد. گویی انسان مدرن، بسان قهرمان اساطیری یونان (سیزیف[۱]) محکوم به بی تابی و دویدن و تلاش برای هیچ بوده است.

با همه گیری ویروس کرونا و تبعات و پیامدهای آن در کنترل همه اشکال فعالیت های رایج بشر امروز، ابعاد نگرانی چنان شدت گرفته که تأمل و بازنگری در کل اراده و رفتار سیزیفی انسان مدرن، را ضروری و اجتناب ناپذیر نموده است و این پرسش اساسی را مطرح کرده است که به راستی چه در انتظار ماست و خلق و انباشت این همه علم و دانش و تکنولوژی و ثروت و قدرت، چه امکانی برای تداوم حیات ما برجای گذاشته است؟

آیا غلبه بر این ویروس که دست و پاچلفتگی و ناتوانی و ضعف ما را به رخمان کشیده و بیش از همیشه  افسردگی ما را در کنج تنهایی‌مان موجب شده، مستلزم بازنگری اساسی در انگاره‌ها، آرمان‌ها و رسالت‌های مهیجی نیست که همواره بر تحقق آنها مصر بودیم؟  ‌

آیا برای تداوم حیات خود در زمین به این نتیجه نرسیده ایم یا هنوز مجبور نشده ایم که در حقانیت و اعتبار، کل معرفت انباشته خود یکبار دیگر تردید کنیم و همچون هیوم آنها را صرفاً اموری تصنعی و اعتباری که ریشه در حقیقیتی ذاتی ندارند، قلمداد کنیم؟

آیا در پی بحران ناشی از کرونا، انقلابی رخ می نماید، که شور جدیدی در جان آدمی و نور منیری در تداوم حیاتش خواهد انگیخت؟

تلاش برای دستیابی به پاسخ پرسش‌های فوق ناگزیر از مسیری عبور می‌کند، که نقطه آغازش تأملی بنیادین در رسالت‌ها، آرمان‌ها ، تکالیف و حقوق انسان ها در هستی و زندگی است.  

در این مقاله ضمن نقد گفتمان توسعه شامل نظریه ها، رویکردها و تعاریف و شاخص های توسعه، از سنتهای اولیه که بر رشد اقتصادی صرف تأکید داشتند تا رویکردهای نوین که توسعه‌ای همه جانبه، متوازن، انسانی و  پایدار را منطقی، معقول و مطلوب معرفی نمودند، رویکرد و نگرشی معرفی می شود که به اتکای آن بتوان جهانی زیست پذیرتر برای همه باشندگان در آن مهیا نمود.

این جهان زیست پذیر از یکسو یکسره در اختیار طبیعت و قوانین آن نخواهد بود که در نتیجه تنازع بقاء حاکم بر آن به درنده خویی ها و وحشی ‎گری‌ها و برتری طلبی ها مجال دهد و از سوی دیگر برای انسان معاصر، شانی ممتاز قائل نیست که صرفاً به خودبینی‌ها و امیال و آرزوهای خود بیاندیشد و پروبال دهد.

شاید تغییر پارادایم و رویکردی لازم است که بر مبنای آن خوشبختی و نیک زیستی و هم زیستی و هم داری ملاک اصلی و محوری ارزیابی درجه سعادت انسان ها و جوامع باشد.

 

این مقاله را در پیوند زیر بخوانید:

کرونا و لزوم بازاندیشی در آرمان های بشری

 

[۱]  – سیزیِف یا سیسیفوس Sisyphus  قهرمانی در اساطیر یونان است. او به علت خود بزرگ‌بینی و حیله‌گری به مجازاتی بی‌حاصل و بی‌پایان محکوم شد که در آن می‌بایست سنگ بزرگی را تا نزدیک قله‌ای ببرد و قبل از رسیدن به پایان مسیر، شاهد بازغلتیدن آن به اول مسیر باشد؛ و این چرخه تا ابد برای او ادامه داشت. به همین دلیل امروزه انجام وظایفی که در عین دشواری، بی‌معنی و تمام نشدنی نیز هستند را گاهی «سیزیف‌وار» خطاب می‌کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *