روز سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳، مصاحبه رضا مجیدزاده (مدیرکارگروه فرابازی)، بهاره گنجی و سپیده اکبربیگی (اعضای کارگروه) درباره کتاب اقتصاد سیاسی هدفمندسازی یارانه ها در ضمیمه اقتصادی روزنامه هفت صبح چاپ شد.

هدفمندسازی یارانه ها در ضمیمه اقتصادی روزنامه هفت صبح چاپ شد.

در بخشی از این مصاحبه، سیاست هدفمندسازی یارانه ها نوعی شوک درمانی تلقی شده که نه تنها اثری روی متغیرهای واقعی مانند بهره وری نداشته بلکه به تشدید تورم نیز منجر شده و آثار بسیار نامناسبی از جمله فساد گسترده در سطح کلان در کشور به جا گذاشته است.

از آن تئوری در عمل فقط یک اسم زیبا ماند

«اقتصاد سیاسی هدفمندی یارانه‌ها» این نام کتابی است که چند هفته قبل از سوی نشر پرکاس منتشر شده است. کتابی که بیشتر یک اثر تحقیقی و پژوهشی است و خود نویسندگانش، می‌گویند هدف در اصل، ثبت و ضبط یک واقعه اقتصادی برای استفاده آیندگان از این تجربه است. این کتاب توسط دانشجویان، اقتصاد مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علامه و زیر نظر دکتر فرشاد مومنی استاد برجسته اقتصادکشور نوشته است. علاوه بر مقاسیه نحوه هدفمندی یارانه‌ها در ایران و چند کشور دیگر، مقاسیه‌ای تطبیقی انجام شده بین این کار با برنامه‌های تعدیل اقتصادی زمان هاشمی رفسنجانی، که مطابقت‌های جالبی بین این دو برنامه به دست آمده است. بر اساس یافته‌های این پژوهش حدود ۹۰ درصد آثار مخرب شوک قیمتی در هدفمندی یارانه‌ها در همان شوک ارزی زمان هاشمی هم تجربه شده بود. اگر روحیه یادگیری وجود داشت شاید به راحتی می‌شد با درس گرفتن از آن از تکرار اشتباه جلوگیری کرد. حالا نوسیندگان این کتاب امیدوارند این کارشان تجربه‌ای مکتوب در اختیار برنامه‌ریزان آینده قرار داده باشد. بهاره گنجی، رضا مجیدزاده، سپیده اکبربیگی، زهرا مشفق و محدثه سلیمان ینویسندگان این اثر پژوهشی طی مدت ۲ سال کار تحقیقاتی به یافته‌های جالبی در این باره رسیده‌اند. هفت صبح با سه تن از آنها میز گردی ترتیب داد که حاصل آن را می‌خوانید:

 انگیزه اولیه شکل‌گیری این تحقیق چه بود؟

گنجی:در حوزه اقتصادی در ایران در سال‌های پس از جنک مدام شاهد تکرار اشتباهات اقتصادی هستیم دکتر مومنی هم با تجربه‌ای که در حوزه داشت ما را به این سمت راهنمایی کرد. . هدف  این بود که این کار بتواند یک تجربه تاریخی ضبط شده‌ای را در اختیار تصمیم‌گیران سال‌های بعدی  قرار دهد که بخواهند اهمیت بدهند به تجربه‌های قبلی یک تجربه ضبط شده‌ای باشد. چون به نظر می‌رسید.

اکبر بیگی: بچه‌هایی که اقتصاد می‌خوانند نا خودآگاه با مسائل سیاسی و اجتماعی هم به نوعی آشنا می‌شوند و با این حوزه‌ها هم کار می‌کنند. آن موقع که ما دانشجوی لیسانس بودیم بحث هدفمندی یارانه ها یک موضوع داغ شده بود. ما مواجه بودیم با دو خط فکری.یک عده که به شدت توصیه می‌کردند، یک گروه هم علی رغم اینکه با تئوری اولیه‌اش موافق بودند به شدت به شیوه در نظر گرفته شده برای اجرای آن انتقاد داشتند.بنابراین این سوال در ذهن ما ایجاد شد که برویم و تحقیق کنیم ببینیم که اساسا اینطرح چه پایه‌‌ای دارد. در کشورهای دیگر چطور اجرا شده و در حقیقت یک آینده پژوهی انجام بدهیم ببینیم در آینده چه اثراتی روی بخش‌های مختلف اقتصادی و همچنین جامعه ما می‌گذارد. این انگیزه اولیه شروع کار بود و همانطور که خانم گنجی گفت ثبت یک تجربه تاریخی.  اگر چند سال بعد قرار شد چنین سیاستی تحت یک عنوان دیگر اجرا بشود یک مدرک باشد که نتایج را بتوانند ببینند و استفاده کنند..

اساسا چی شد که کار به مقاسیه هدفمندی یارانه‌ها و شوک ارزی در دوران آقای هاشمی کشید؟

مجیدزاده: ماهیت هر دو شوک درمانی است یعنی هم دوره تعدیل هم اینجا یک شوک درمانی بود.  شوک درمانی به این معنی که می‌آیید و قیمت‌های اسمی را با یک درصد زیادی تغییر می‌دهید. حالا یا بالا می‌برید یا پایین می‌آورید تفاوتی نمی‌کند. نکته مهم این است که شوک درمانی موجب تغییر عملکرد اقتصادی به سمت افزایش بهره‌وری یا تقویت بخش عرضه نمی‌شود. تنها  اتفاقی که می‌افتد این است ساختار کنترل منابع به نفع گروهی که دارند از آن حمایت می‌کنند یا اجرا می‌کنند تغییر پیدا می‌کند. یک نگاه خیلی اجمالی به ارقامی که در مورد فساد اقتصادی در این دو سه سال برجسته شده این را تایید می‌کند که  این سیاست مهم‌ترین اثرش این بوده که یک جابه جایی در کنترل منابع در سطح کلان کشور اتفاق بیافتد. ضمن اینکه اهدافی که مطرح می‌شود یا به عبارتی  دلیل تراشی‌ها برای توجیه شوک درمانی محقق نشده است. اگر به آمار مصرف سوخت نگاه کنید مخصوصا مصرف بنزین می‌بینیدکه مصرف نسبت به زمانی که اجرا شد در خودروهای شخصی نه تنها کم‌تر نشده بلکه بیشتر شده با وجود اینکه قیمت بیشتر از ۳۰۰ درصد افزایش یافت.  آنچه ورای این مقاسیه مهم است این است که  ذهن ما را این سمت توجه دهد که سیاست‌ها به خودی خود نه مقدس هستند و نه تا ابد درست. مساله شناسی اقتصادی درستی صورت نگرفته است اگر بپذیریم  مساله اقتصادی هم وجوددارد لزوما راه حلش این نیست که ما با متغیرهای اقتصادی بازی کنیم. شاید مشکل جای دیگری خارج از حوزه اقتصاد هست. شاید برگردد به محیط سیاسی و اجتماعی کشور.

 اما شاهد شکل‌گیری یک اجماع حداکثری در برهه‌ا‌ی از سوی اقتصادان‌ها برای اجرای این قانون بود یک چه چیز  باعث شده بود روی ضرورت هدفمندی اجماع به وجود بیاید؟

گنجی: من فکر می‌‌کنم یکی مسئله کسری بودجه ما بود که باعث می‌شد دولت به فکر کسب درآمد از یک منابعی باشد.از آن ور می‌دیدند که قیمت‌های حامل‌های انرژی در ایران در مقایسه با جهان کم‌تر است و سبب می‌شود  کسانی حتی سازمان یافته  سوخت قاچاق کنند. این جور چیزها باعث می‌شد بهانه‌ این را به دست بیاورند که پس قیمت‌ها باید بالا برود ضمن اینکه کسری بودجه هم یک محرک  خیلی خوبی بود.

اکبر بیگی: منطقی وجود ندارد که دولت  مخصوصا دولتی که منابع مالی‌اش از نفت تامین می‌شود بدون هیچ  طبقه بندی خاصی به یک سری کالاها یارانه بدهد،این منابع نفتی به جای این می‌تواند واقعا هدفمندی شود. این منابع صرف توسعه مملکت بشود صرف اشتغال زایی ، راه سازی و زیر ساخت‌ها ما یک حجم عظیمی از منابع را صرف یارانه می کردیم و به خاطر همین کسی با پایه قضیه مشکلی ندارد.  موضوع سر این است که از آن تئوری فقط  یک اسم مانده، یک اسم زیبا به هیج وجه هدفمندی نشد.

در این کتاب به چرایی این مهم پرداختید چرا به قول شما فقط یک اسم از هدفمندی مانده است؟

گنجی: آن چه در فصل روز شمار بیان کردیم نشان می‌دهد دولت اساسا توان اجرای این قانون  را ندارد. به خاطر اینکه اولش فکر می‌کرد به هر کس  ماهانه چقدر بدهند.  اول قرار بود ۲۰ هزار میلیارد تومان را سال ۸۹ از طریق افزایش حامل‌های انرژی کسب کنند. اگر می‌خواستند  در سال ۸۹  کل این رقم را کسب کنند قیمت ها با شیب کمی افزایش می‌یافت. از آن ور درآمد که کسب می‌کردند کم می‌شد به طوری که به هرنفر نصف۴۵ هزار تومان را  باید می‌دادند. برای همین. طول کشید و سعی کردند بکنند ۳۵ هزار میلیارد تا اینکه حساب باز کردن ،آزمایشی این ۲۰ هزار میلیارد در دی ۸۹ تا فرودین ۹۰ در ۴ ماه کسب شد برای همین شیب۳ برابر شد.

مجیدزاده: مسئله شیب فقط به اجرا بر می گردد. دقت کنید می‌بینید این دولت قبل در این حوزه  مشابه دهه ۵۰ خورشیدی عمل می‌کند.چندین کار مشابه را انجام می‌دهد  یکی از آنها که در آنجا موفق نشدند و در این جا آقای احمدی نژاد موفق شد این بود که سازمان برنامه را منحل کرد. سازمان برنامه وقتی هست به این معنی که شما نمی‌توانید درآمدهای نفتی را تبدیل کنید به کانون توزیع رانت. ولی در فقدان آن هر گروهی می‌تواند این رانت را بکشاند سمت خود.  دومین اتقاق مشابه این است که زمانی که اولین شوک نفتی اتفاق می‌افتد در سال ۱۹۷۳ و نفت از زیر ۲ دلار می رسد به ۱۲ دلار آنجا سعی می‌کنند کالاهای عمومی را عرضه کنند این وضعیتی که می‌گویند بیماری هلندی.اولین اثرش این است که باعث می‌شود کالاهای غیر مبادله مثل زمین مشمول تورم شود.شما یک دارایی جدید را تعریف کردید. شاید این در اقتصادهای دنیا یک تجربه جدید است در دنیا با زمین سفته بازی نمی‌کنند ولی در ایران سند زمین یک ورق بهاداراست. نکته بعدی وقتی این تورم را به وجود می‌آورید زمین را نمی‌توانید وارد ولی کالاهای عمومی واردات محور و صنعت تعطیل می‌‌شود. اتفاق وحشت ناک وقتی می افتدکه قیمت نفت کاهش می‌یابد. آقای احمدی نژاد دو دوره افزایش و کاهش را تجربه می‌کند.  در زمانیکه وراد می‌شود نفت حدود ۱۵۰ دلار بود. موجی از پروژه‌ها و بنگاه های زود بازده و… وقتی نفت کاهش می‌یابد با یک صندوق خالی می‌شود.  نوسانان اجتماعی شدید در دهه ۵۰  شاهد بودیم، خودش را در ۸۷ نشان داد و تنش های شدید را تجربه کردیم . کاری که کردند تمام رانت نفتی را به صورت انحصاری در گروه‌های خاص توزیع کردند. این نیست که این سیاست معطوف به سیاست انتخاب شده باشد. از سر ناچاری  سیاست هدفمندی انتخاب شد.

به هر حال نمی‌شود از به هم تنیدگی سیاست و طرح‌های اقتصادی این چنینی  گذشت. خیلی‌هامی‌گویند وقتی دولت قبل شروع به اجرا کرد خیلی از طراح‌های اولیه و حتی مجلس پشت دولت را خالی کردند و آنها هم برای رهایی از این منجلاب شروع کردند به دادن یارانه به مردم از محل‌های دیگر، شما در این تحقیق به چنین چیزی رسیدید؟

اکبر بیگی: ما در فصل روزشمار یک اشاره‌ای به این نوسان افکارشان  و حرف‌های ضدو نقیض که در حرف‌های مجلسیان و دولت  وجود داردی اشاره کردیم. که به این معنا می‌تواند باشد. ما یک بررسی کلی روی اصل مسئله و قیاس با اتفاقات مشابه داشتیم حالا اون بحث خوشه بندی جزئی انتقادات کلی است. وقتی یک طرحی کلید می‌خورد تازه نباید به این فکر کنیم که به چه کسی باید یارانه داد یا نه.

یعنی ضعف تئوری برای اجرا  وجود داشت؟

گنجی: قبل  از اینکه این لایحه به قانون تبدیل شود خانم دکتر خلعتبری  از استاتید برجسته اقتصاد و  همچنین عده‌ دیگری از اقتصادان‌ها انتقاد کردند و گفتند در هیچ کجای دنیا این گونه نیست که بیاند قیمت حامل‌های انرژی را یک درصدی از قیمت‌های جهانی مثلا با فوب مثلا خلیج فارس  بخواهند بسنجند. این  مبنای درستی نیست که ما بگویم مثلا گاز ۷۵ درصد فوب و گازوئیل  و بنزین  ۹۰ درصد. اما دقت نکردند. به این انتقادها توجه نشد.

در مقاسیه این اجرای این طرح با دیگر کشورهابه چه نتایجی رسیدید؟

گنجی:  در مکزیک روند اتلاف برق خیلی مشابه ایران دیدیم، صندوق پول به عنوان تجربه شکست خورده به مکزیک نگاه می‌‌کند. توزیع و انتقال  برق در مکزیک شبیه  به ایران است. آنها چون همزمان با اصلاح قیمت‌ها روی اصلاح تولید و جلوگیری از هدر رفت در مرحله توزیع کار نکردند شکست خوردند .اما در عوض  کشورهای موفق بودند که علاوه بر اصلاح قیمت روی بالا بردن بهره وری هم کار کردند. در ایران همان اشتباه مکزیک تکرار شد. یعنی روی افزایش بهروه ‌وری و جلوگیری از اتلاف در مرحه توزیع کار نشد.

 شماها دو سال کار کردید روی این طرح اگر از شما بپرسیم مهم‌ترین عامل شکست اجرای این قانون در ایران را چه می‌دانید چه پاسخی می‌دهید؟

اکبر بیگی: به نظر من اولین مسئله این است  طرحی به این بزرگی احتیاج دارد به یک شرایط اجتماعی مناسب. این نکته‌ای بود که قبل ازاجرا هم مدام سعی می‌شد به دولت گوش زد کنند. این طرح  در برهه‌ای از زمان در ایران دارد انجام می‌‌شودکه تقریبا یکی از شدیدترین مخالفت‌ها قبلش با دولت شده و بهم ریختگی اجتماعی داریم و مردم پذیرایی همچین اتفاقی نیستند  چون ریاضت اقتصادی هم پشتش هست و دوم اینکه برنامه مشخص و باثباتی نبوده و جبنه‌های سیاسی و استفاده‌های سیاسی بیش ازجنبه‌های اقتصادی آن مورد توجه بود.

گنجی: اول از همه قانون اجرا نشد. آن چه نماینده ها از آن دفاع  کردند در عمل به اجرا نرسید. تورم پیش بینی شده سه برابر شد. نکته مهم‌تر این که سهم ۳۰ درصدی صنعت را از این بخش نداند. برای همین وضعیت تولید خراب شد . همه اینها فشاری را به بخش اقتصاد وارد کرد که باعث شده ما با یک تجربه شکست خورده روبرو باشیم.

مجیدزاده:  اول از همه این ها یک مغالطه حسابداری انجام دادند به این صورت   که گفتند به میزانی که قبض شما افزایش می‌یابد به شما یارانه پرداخت می‌شود پس جای نگرانی نیست. این از نظر حسابداری کاملا درست  است. اما از نظر اقتصادی وقتی جریان درآمدی ایجاد می‌کنید تحریک برای تقاضا هم افزایش می‌یابد.  برای همین بود که وقتی قسط اول داده شد خانواده‌های کم درآمد رفتن به سمت بازار طلا و دیگر بازارها. این افزایش تقاضا باعث ایجاد تورم می‌شود. یعنی دو تورم را به بخش اقتصادی تحمیل کردند. اول با افزایش قیمت  نهاده‌ها و دومی هم که  ناشی از فشار تقاضا . تقاضا هم به سمت صنایع داخلی نبود. ضمن اینکه افزایش قیمت نهاده‌ها هم برای صنایع جبران نشد و این موضوع شرایط نابسمانی را به وجود آورد.

یک دلیل دیگر هم اینکه  یک اقتصاد سیاسی رانتی متاسفانه سیاست‌هایی راکه در وقت خود کارآ هستند فقط برای این  به کار می‌گیرد  که منابع را کنترل کند به خاطر این است که معطوف به هدف نیست و در واقع پوپولیستی است این سیاست‌ها . یابرای رای یا برای چاق کردن گروه همسو. ما در این کتاب یک مناظره را آورده‌ایم که در آنجا شخصی به نمایندگی از دولت ادعا می‌کند ۸۰ درصد بودجه کشور  صرف یارانه‌ها می‌شود و  همه می‌دانند این یک  دروغ محض  است  و سوال این است که  این دروغ برای چه بیان می‌شود.

صندوق  بین المللی پول مدام دفاع  از این سیاست دفاع می‌کرد. همانطور که از سیاست‌های مشابه دفاع کرده بود برخی‌ها می‌گوینداین سیاست‌ها مدام به کشور ما تحمیل می‌شود این را قبول دارید؟

 گنجی: در بخش مبانی نظری به این موضوع پرداختیم. نتیجه این استکه بخشی از  سیاست‌های تعدیل  مورد نظر این صندوق در هر دولتی از آن اجرا شده است.

اکبر بیگی: این هیچ ایرادی ندارد که از راهکارهای جهانی برای بهبود اقتصادمان استفاده کنیم باید بومی شود و شرایط جامعه را بسنجیم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *