خشونت و سامانیابی اجتماعی

خشونت، مساله پيش روي تمامي جوامع بوده است. ممكن است خشونت در قالب برخورد فيزيكي يا از طريق تهديدات قهري توسل به برخورد فيزيكي اعمال شود. هر دو دسته برخورد خشن و اجبار از عناصر خشونت هستند. ممكن است خشونت از طرف اقدام انفرادي يا اقدمات طيف­هاي مختلف گروه­هاي سازمان­يافته از مجرمان تا ارتش نمود پيدا كند. در تحلیل تاریخ توسعه کشورهای جهان، محور توجه بيشتر به خشونت سازماني يعني استفاده از خشونت يا تهديد به خشونت توسط گروه­ها معطوف است. تاثير تهديد به برخورد فيزيكي بر روي افراد با اعمال زور فيزيكي بر آنها يكسان است.

كنترل خشونت،‌ عناصر مهمي از مقياس اجتماعي را در بر مي­گيرد. چنانچه خشونت از طريق تماس­هاي مكرر شخصي كنترل شود تنها به تشكيل و بقاي گروه­هاي كوچك ۲۵ تا ۵۰ نفري مي­انجامد. افراد در جمع گروه­هاي كوچك به واسطه كسب دانش شخصي مفصل درباره غريزه طبيعي هر فرد براي اعمال خشونت و اعتقاد به ايجاد علاقه به خاطر تكرار تعامل در روابط جاري مي­آموزند كه به يكديگر اعتماد كنند. هيچ يك از اعضاي گروه­هاي بزرگتر از دانش شخصي درباره تمامي اعضاي جامعه يا گروه برخوردار نيستند و از اين رو نمي­توان براي كنترل خشونت، تنها به روابط شخصي متوسل شد. چنانچه جوامع در شرف توسعه گروه­هاي بزرگتر باشند، شكلي از نهاد اجتماعي بايد به وجود آيد تا خشونت را كنترل كند. اگر دانش شخصي و تعامل مكرر بين اشخاص، تنها راه كنترل خشونت باشد چنين جوامعی دوام نمي­آورد. چون همواره گزينه رقابت براي كسب منابع يا منزلت از طريق اعمال خشونت پيش روي افراد است اعمال محدوديت بر رقابت، يكي از نتايج فرعي تحديد به كاربرد خشونت در هر گروه اجتماعي به شمار مي­رود. وجود خشونت در جوامع بدوی و سامانیابی حالت­های طبیعی انتظام اجتماعی نشان می­دهد که توزیع قدرت چانه­زنی در جوامع به گونه­ای نبوده است که به توسعه نظم خودجوش بیانجامد.

سامان اجتماعی جوامع بدوی

پیش از انقلاب کشاورزی، شکل غالب جوامع انسانی به صورت شکار و گردآوری بوده است. مهمترین ویژگی­های جوامع شکار و گردآوری، تعداد اندک افراد تشکیل دهنده آنهاست که از راه شکار، ماهیگیری و گردآوری گیاهان خوراکی زندگی می­کرده­اند. تعداد اندک اعضا امکان تحریک و کنترل روابط متقابل به ویژه خشونت را میسر می­کرده است. می­توان این تعداد اندک را به مثابه بهینه تکاملی در نظر گرفت که علاوه بر کارایی گردآوری (منابع) و تخصیصی درون گروه­های کوچک، بروز خشونت و فروپاشی گروه را به حداقل می­رسانده است. نئاندرتال­ها به عنوان گونه‌ای از سرده انسان که در اروپا و قسمت‌هایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتای) سکونت داشتند از ۳۵۰ هزار تا ۵۰ هزار سال پیش در زمین سکونت داشته­اند. برخی ژن‌ها میان نئاندرتال‌ها و انسان امروزی مشترک است چون نئاندرتال‌ها و اجداد انسان مدرن در هنگام شروع به مهاجرت از آفریقا به نقاط دیگر جهان با یکدیگر آمیزش داشتند. نئاندرتال­ها در قالب گروه­های کمتر از ۳۰ نفر سامان داشته و جابجا می­شده­اند. گروه­های مختلف نئاندرتال از ابزار سنگی که به ابزار یا فرهنگ موستری موسوم است استفاده و میان خود مبادله می­کرده­اند. بدین ترتیب فناوری ساخت این ابزار در بین آنها انتقال می­یافت. در جامعه نئاندرتال­ها تخصص و قشربندی بسیار کمتری بین افراد و جنسیت­ها وجود داشته است و در قالب تقسیم کار اجتماعی آنها اغلب مردان به شکار و زنان و جوانترها برای گردآوری اشتغال داشته­اند.

نئاندرتال­ها در اواخر دوران زیست خود، ابزارهای پیچیده­تری ساختند. چنین ابزارهایی امکان شکار جانوران بزرگ جثه را به آنها می­داده است. شواهد باستان­شناسی نشان می­دهد که در میان نئاندرتال­ها درجه­ای از اعمال خشونت وجود داشته است. بدین ترتیب سامان­یابی در قالب گروه­های کوچک به کنترل خشونت در این جوامع ابتدایی کمک کرده است. با این وجود شواهد متعددی از اعمال خشونت و قتل نئاندرتال­ها توسط انسان مدرن نیز وجود دارد که از برخی اعضای بدن آنها مانند دندان به عنوان دکور استفاده می­کرده­اند. انسان‌های امروزی از حدود ۸۰ هزار تا ۶۰ هزار سال پیش شروع به خارج شدن از آفریقا کردند. خاورمیانه نخستین جایی بود که آنها با نئاندرتال‌ها برخورد کردند. مردمان هنرمند ظریف و باهوش آفریقایی از آن پس با مردمانی زمخت و بی هنر و پرزور مواجه بودند. میان آن‌ها جنگ‌های خونینی رخ می‌داد. گرچه همزیستی چند ۱۰ هزار ساله آنها نشان می‌دهد که هر دو طرف به نوعی گروه مقابل را تحمل می‌کردند؛ شواهدی وجود دارد که قبایل انسان‌ها و نئاندرتال‌ها به طور متناوب زمستان‌ها و تابستان‌ها جابه جا می‌شدند و در بسیاری از مناطق هم زمان زندگی نمی‌کردند. شواهد جدیدتری هم وجود دارد که نشان می‌دهد انسان‌ها، نئاندرتال‌ها را شکار می‌کردند و می‌خوردند. آنها حتی در برخی جاها با هم آمیخته‌اند و حتی افراد دورگه میان هر دو گروه پیدا شده‌اند. احتمالا هر دو گروه از طرف مقابل، زنان را می‌دزدیدند. اما نکته اساسی در ظهور جوامع شکار و گردآوری و تقابل میان نئاندرتال­­ها و انسان مدرن به تنش بین جمعیت و منابع و کاربرد خشونت در جوامع به عنوان روشی برای غلبه بر کمیابی مربوط می­شود.

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *